eitaa logo
شهید جمهور
139 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🎉🎈🎂🌟🎉🍃🎉 🎈🎁🍃💐🎉🎈 💐🎂🌟🍃✨ 🎁💐 🎂 انگشترهایی که برا خودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی . هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید . در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد . برای عروسی دوستانش که میرفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکرد که باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند . میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم . راوی: مادر شهید 🍃🌺به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۲۰ آذر ۱۳۶۵ 🔷تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۲ 🔷مزار شهید : بهشت زهرا 🔷محل شهادت : حلب، سوریه @khaimahShuhada
صحبت عاشق و معشوق شنیدنی است. عاشقی که در فراق معشوق می سوزد، چنان لب به زمزمه می گشاید که هر بیننده ای را به حیرت وامی دارد. تاریکی شب و سرزمین خاموش جنوب، محلی مناسب برای نجواهای شبانه زین الدین بود. او عاشق دل سوخته ای بود که می گفت: ان شاءاللّه که خداوند ما را دمی به خودمان وامگذارد تا بتوانیم این راه خون بار حسین را به پایان برسانیم. خدایا، سعادت ابدی را نصیب ما بگردان. بارالها، چه در پیروزی و چه در شکست، قلب های ما متوجه توست، خدایا، این قلب های شیفته خودت را از بلایا و خبائث دنیایی پاک بگردان. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ شهید زین الدین، آن قدر خاکی و بی آلایش بود که بسیاری از اوقات، او را به عنوان فرمانده نمی شناختند. لباس های ساده بسیجی، و تواضع بسیار، از ویژگی های بارز اخلاقی او بود. یکی از بسیجیان در این باره می گوید: یک روز که برای نماز جماعت به حسینیه لشگر رفته بودم، پس از نمازظهر اعلام کردند که از سخنرانی برادر مهدی زین الدین فرمانده لشکر استفاده می کنیم. من هنوز ایشان را نمی شناختم با خود گفتم که فرمانده لشگر حتما با تشریفات خاصی می آید. در افکار خود بودم که ناگاه یک نفر از کنار من بلند شد و به راه افتاد و پشت تریبون قرار گرفت و مشغول صحبت شد. خیلی تعجب کردم؛ چون او تا چند لحظه قبل در کنار من نشسته بود و کسی هم همراهش نبود. صحبت ایشان که تمام شد، دوباره در کنار من نشست. این جا بود که شهید زین الدین را شناختم. @khaimahShuhada