eitaa logo
شهید جمهور
139 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه شب ها ، سنگر به سنگر ، بچه ها رو بازرسی می کرد تا مبادا پتوئی از روی رزمنده ای افتاده باشد و سرما بخورد.... سردار « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @sardaraneashgh
حسین در سال ۱۳۳۶ در یکی از محله های اصفهان به دنیا امد. از همان کودکی باهوش و مودب بود و اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه اش به همراه پدر به مسجد محله می‌رفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت اذان‌گو و مکبر مسجد شد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم به سربازی اعزام و ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. حاج حسین با آغاز پیروزی انقلاب اسلامی درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی شد و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، ماموریتی به آن خطه داشت. در غائله کردستان در اوج درگیریها ، بعد از رشادتهایی که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج از خود نشان داد ، در سمت فرماندهی گردان ضربت وارد عمل شد و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره ، سقز ، بانه ، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود ، پس از یک‌سال خدمت صادقانه در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود منصوب گشت خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد پس از عملیات پیروزمند طریق‌القدس تیپ امام حسین(ع) متشکل از رزمندگان اصفهان را تشکیل داد در عملیات خیبر مجروح و یک دست خود را از دست داد درعملیات کربلای ۵ در اوج آتش توپخانه دشمن در روز ۸ اسفند ۱۳۶۵ با اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید..... سردار 📕 سایت مشرق @sardaraneashgh
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !! @khaimahShuhada