🦋🌱
بسیار مهماننواز بود و احترام همه را نگه میداشت. از کودک خردسال گرفته تا افراد مسن.
بسیار شوخطبع بود. با خواهر و برادر و فرزندانشان شوخی میکرد. کلاً در اقوام مرام دیگری داشت.👌
برای من احترام ویژهای قائل بود؛ وقتی برای دیدنش به سوریه رفته بودیم، پاهای من را میبوسید❤️ و میگفت :
«شما پای من را باز کردید تا به اینجا بیایم و از دین مان محافظت کنم.»✨
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
به روایت مادر معزز🌹
@sardaraneashgh
حاج اصغر در فرماندهی عجیب بود. چه در تدارکات که برای مثال وسط بیابان بی آب و علف و در نقطه صفر عملیات به ۲۵۰۰ نفر از مردم داوطلب سوری مرغ اسپایسی و هندوانه خنک و دمنوش میداد‼️
و چه در عملیات که همیشه خودش خط شکن بود.
مثلا جایی در المیادین جنگ گره خورده بود. چند یگان رفته و موفق نشده بودند حالا یگان حاج اصغر میخواست عمل کند.💪
هیچ کدام از نیروها عمل نمیکردند، تا این که حاج اصغر در یک خودرو را باز کرد، راننده را کشید پایین و خودش نشست پشت فرمان و به تاخت رفت تا مرز مواضعی که باید میرفتیم. از آنجا بیسیم زد : من اینجا هستم! بیایید❗️
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
✍همرزم شهید
@sardaraneashgh
✨خواستگاری به سبک حاجاصغر✨
پسرم خیلی باحیا و شوخ بود؛ وقتی میخواست #ازدواج کند، این مسئله را مستقیم به من نگفت.
🤔یادم هست از مهاباد که برگشت یک عکس را به من نشان داد؛ در آن عکس چادر بر سر یکی از سربازهایش انداخته بود و خودش کنار سرباز ایستاده بود.
❗️وقتی این عکس حاجاصغر را دیدم فکر کردم آن سرباز یک خانم است؛ به او گفتم «این خانم کیه؟»
💍گفت «من آنجا نامزد کردم»
گفتم «بدون اجازه من؟»
گفت «آره»
گفتم «خودت میدانی! عروسی کردی الان داری به من میگویی؟»
😔خیلی ناراحت شدم و گفتم «تو چطوری دست این خانم نامحرم را گرفتی؟»
گفت «عقد کردیم»
گفتم «این خانم نگفت تو پدر و مادر نداری؟!»
😁بعد کلی خندید و گفت «مادر صاحب این عکس سرباز منه»
❤️خندیدم و گفتم :
«خب چرا با من این کار را میکنی؟ بگو زن میخواهم؛ من میروم و برایت زن میگیرم»
#مدافع_حرم
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور به روایت مادر معزز🌹
@sardaraneashgh
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷مزار مطهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
@sardaraneashgh