10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ |
🌹 از شهید #مهدی_باکری در جبهه تا شهید سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی در سوریه!
@sardaraneshgh
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرایط کاندیداهای #اصلح مجلس شورای اسلامی از دیدگاه سیدالشهدای لشکر مقدس ۳۱ عاشورا
سردار شهید آقا #مهدی_باکری
#خدایا_مرا_پاکیزه_بپذیر
@sardaraneshgh
#لبخندهای_خاڪی
در سالهای دفاع مقدس چای مرهمِ خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند
روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت(فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ)بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود.
حاج همت به آقا مهدی گفت:
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند...
آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟!
حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط لشڪر عاشورا را هم میشناسم!
آقا مهدی با تعجب پرسید: چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت:
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً مشڪلی نیست!
هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه کتریهای چای لشکر شما روی آتش میجوشد...
همگی خندیدیم...
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_حاج #محمدابراهیم_همت
#شهید #مهدی_باکری
@sardaraneashgh
سخنان حضرت آقا درمورد شهیدان #مهدی_باکری و #قاسم_سلیمانی :
«در بین شهدا بعضی از آنها #شهیدپرور بودند.🌹
در واقع میتوان گفت آنها #سیدالشهدا بودند. اعتقاد ما این است که #شهید_باکری سیدالشهدای لشکر عاشورا بود....🌹
و #شهید_سلیمانی هم سیدالشهدای مقاومت است.
سیدالشهدا شدن این عزیزان هم بهخاطر فرماندهیشان نبود. 🌹
از زمانی که جنگ هشت سال دفاع مقدس شروع شد، شهید آقا مهدی باکری از یک خمپاره زدن در جنگ شروع کرد.🌹
اما آقا مهدی در بین رزمندگان صاحب سبک و صاحب ادبیات بود...
باکری فرد نبود، بلکه ادبیات بود.🌹
با تمام رفتار، گفتار، حرکات، سکنات و برخوردهایش همواره شهید تربیت میکرد. و این دقیقاً در حاج قاسم هم بود....»🌹
@sardaraneashgh
#لبخندهای_خاڪی
در سالهای دفاع مقدس چای مرهمِ خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند
روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت(فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ)بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود.
حاج همت به آقا مهدی گفت:
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند...
آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟!
حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط لشڪر عاشورا را هم میشناسم!
آقا مهدی با تعجب پرسید: چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت:
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً مشڪلی نیست!
هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه کتریهای چای لشکر شما روی آتش میجوشد...
همگی خندیدیم...
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_حاج #محمدابراهیم_همت
#شهید #مهدی_باکری
@sardaraneashgh
شهرداری که رفتگر شد
اوایل انقلاب بود و #مهدی_باکری شهردار اورمیه.
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود
وقتی که شهردار ارومیه بود بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده بود. مهدی گروه های امدادی را اعزام کرد و خودش هم به کمک سیل زدگان رفت. آب وارد خانه پیرزنی شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار میکرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی، نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت» و مهدی فقط لبخند میزد...
25 اسفند سالروز شهادت اولین شهردار
@sardaraneashgh
دست بر سفره نبردم
تا خودت تعارف کنی
تعارف اهلِ کرم
از خوردن نان بهتر است ...
#شهید حاج #مهدی_باکری در حال تدارک سفره افطار....
#ماه_رمضان_در_جبهه
#طاعات_قبول
#عیدتون مبارک
التماس دعا
@sardaraneashgh
دست بر سفره نبردم
تا خودت تعارف کنی
تعارف اهلِ کرم
از خوردن نان بهتر است ...
#شهید حاج #مهدی_باکری در حال تدارک سفره افطار....
#ماه_رمضان_در_جبهه
#طاعات_قبول
التماس دعا
@khaimahShuhada
♥️ اینم به عشق فرمانده لشکر
میگفت: داشتم تو جاده میرفتم دیدم
یه بسیجی کنار جاده داره میره 🚶
زدم کنار سوار شد 🚙
سلام و علیک و راه افتادیم.
داشتم میرفتم با دنده سه و سرعت 80 تا 😎
بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از 80 تا بیشتر برن؟!
یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر... 😄
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش میگیرن ... 😯
میخواست پیاده بشه بهش گفتم اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز میکنن
لا اقل یه اسم و آدرس بهم بده شاید بدردت خوردم؟؟!!!
یه لبخندی زد و گفت: 🙂
همون که به عشقش دنده چهار رفتی! 😳
🌷هدیه به روح شهید #مهدی_باکری صلوات
@khaimahShuhada
❤️ وقتی سرلشکر #مهدی_باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا به پشت جایگاه رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی جایگاه نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفتهام متأثر شده است.
💔 خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
@khaimahShuhada