eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
✅در جاده انقلاب روی تابلو نوشته : 🔴جاده لغزنده است" مشغول کارند " ⛔️با حرکت نکنید" دیر رسیدن به مقام" بهتر از نرسیدن به امام است"🥀 ✅سرعت بیشتر از سرعت ولایت فقیه " 🔴اگر پشتیبان نیستید"کمربند را نبندید" ✅با وارد شوید"جاده مطهر به ست" 🌸پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد👇 امام خمینی (رحمه الله) @sardaraneshgh
داشت با آبِ قمقه‌اش مي‌گرفت براي نماز گفتم: «بي‌تجربه‌اي ، لازم مي‌شه... شايد يكي دو روز بي‌آب باشيم.» گفت: «لازمم نمي‌شه » عمليات كه تمام شد دیدم شده آخه مسافر بود...😔😭 @sardaraneashgh
🍁با همرزمانش نشسته بود و صحبت می کرد. وقت شد. محمد به پا خواست و به طرف منبع آب رفت و گرفت.☝️ دوستانش گفتند: -بیا، یک چایی بخوریم، بعد همگی می رویم و نماز می خوانیم.👌 محمد لبخند زنان گفت: -امام حسین ع ظهر اول نماز خواند، بعد چایی را با فرشتگان در بهشت خورد.😊 او به سنگر رفت و به نماز ایستاد. ای فرود آمد و محمد را کرد.💔 راوی: 🌹 @sardaraneashgh
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 لحظاتی باشهیدعزیزحاج 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 میگفت: روزی درمنطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی راکه سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همینکه گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️ حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره بادوربین دیدبزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار😢 خلاصه شناسایی به گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی روسوار ماشین کردیم وراه افتادیم. هنوز زیاد دورنشده بودیم که همون خونه درجا منفجر 💥شد وحدود هفده تن شدند😢 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔 ⬅️بیان خاطرات حاج قاسم توسط سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن۹۸ عصر جمعه یادشان باذکر صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
💜 خیلی هنر کنیم، نصفه‌شب دل از رختخواب می کنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛ اما حاجی مثل ما نبود. 💜 روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند می‌شد. از آخر شب به وقت استراحت بود تا صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید. 💜 دوباره بلند می شد می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی‌خواند، بخش بخش می‌کرد مثل پیامبر که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمی‌خاست. 📚 کتاب سلیمانی عزیز، نشر حماسه یاران، صفحه ۳۱. راوی حجت‌الاسلام عسگری @sardaraneashgh
✅ شهید علی ماهانی 🔹رضا آبيار، يكی از همرزمان شهيد علی ماهانی درباره روش اين بزرگوار در دادن به اطرافيان برای اجرای احكام الهی می گويد: «فضای منطقه طوری بود كه بعضی افراد كمتر به صبح و جلسات قرائت اهميت می دادند و به صورت منظم و دائمی و باانگيزه در اين گونه مراسم ها شركت نمی كردند. 🔸اين شهيد بزرگوار، هيچ وقت به كسی مستقيم نگفت: بياييد نماز جماعت يا كلاس قرآن. ايشان وقت نماز كه می شد، خودش وضو می گرفت و به طرف مسجد می رفت و بعد از نماز هم شروع به قرائت قرآن می كرد. 🔹به گونه ای شده بود كه بچه ها به محض اينكه می ديدند علی آقا وضو می گيرد، می فهميدند وقت است و آنها نيز بدون تذكر دادن، می گرفتند و به طرف مسجد می رفتند. 🔸اين حركت شهيد به اندازه ای در نيروها كرده بود كه همه قبل از اذان در مسجد می نشستند». @sardaraneashgh
همیشه با بود، میز کارش هم رو به بود، موقع مونتاژ می‌رفت وضو می‌گرفت و می‌آمد. یک‌بار به شوخی گفتم آقا مرتضی! وسواسی شدی؟ گفت: نه! کارکردن برای یک حریمی دارد. راجع به جنگ بایستی درست وارد شد. ماشه‌ی دوربین را می‌خواهی بچکانی، قبلش یک سری دارد. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ شهید سید مرتضی آوینی : در رکاب زیباست اما از حاضر از آن زیباتر است؛ برای امام خمینی زیباست، اما برای ای از آن هم زیباتر است. @sardaraneashgh
┄┅═══✼✼═══┅┄ عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند.👌 به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور كامل می گرفت. او به قدری نسبت به مقیّد و حساس بود كه مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می كرد تا كوچكترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به تشویق می كرد ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ آخرین بار كه به خانه آمد، سخنانش دلنشین تر از روزهای قبل بود. از گفته های او در آن روز، یكی این بود كه: وقتی اذان صبح می شود، پس از اینكه گرفتی، به طرف بایست و بگو ای خدا! این دستت را بروی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار. به شوخی دلیل این كار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: اگر روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی تواند ما را فریب دهد. از آن روز تا به حال این گفته عباس بی اختیار در گوش من تكرار می شود... @sardaraneashgh
# اردوی_جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود متوجه شدم که در حال باز کردن بند پوتین است. با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟ گفت : می خواهم بگیرم. گفتم: الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟! ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت: میگه: تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم. @sardaraneashgh
# اردوی_جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود متوجه شدم که در حال باز کردن بند پوتین است. با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟ گفت : می خواهم بگیرم. گفتم: الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟! ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت: میگه: تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم. @sardaraneashgh
# اردوی_جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود متوجه شدم که در حال باز کردن بند پوتین است. با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟ گفت : می خواهم بگیرم. گفتم: الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟! ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت: میگه: تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم. @sardaraneashgh
شیعه حقیقی 📌قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.»☺️ با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. ✅✅✅ آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم🙂 🌹 📚 یادت باشد @khaimahShuhada
زنگ نماز اهل خانه وقتی هفت‌ ساله شد، خیلی خاص دل به می سپرد. بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای اذان را می شنید، بازی ‌اش را رها می کرد، می گرفت و به نماز می آیستاد. حتی مقیّد شده بود که نماز صبحش را هم بخواند. می گفت: باید بیدارم کنید. اگر یک روز دیر صدایش می کردم، می زد زیر و می گفت: چرا این ‌قدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟ ببینید، آفتاب دارد در می آید و... . محمد شده بود اهالی خانه. شهید ؛ امتداد شماره 34، ص33. 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 @khaimahShuhada
🌸🍃 ✍وضو قبل از خواب... قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.»☺️ با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم🙂 📚 یادت باشد 🌹 @khaimahShuhada