eitaa logo
شهید جمهور
151 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 مهدے از شناسایـے ڪه اومد نیمہ شب بود و خوابید . بچہ ها ڪہ براے نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نڪردند چون مےدونستند حسابـے خستہ ست . اما او صبح ڪه براے نماز بیدار شد با ناراحتے گفت مگر نگفتہ بودم منم براے نماز شب بیدار ڪنید ؟ دلیلش را گفتند ؛ آه سردے ڪشید و گفت : افسوس شب آخر عمرم ، نماز شبم قضا شد . فردا شب مهدے هم بہ خیل شهیدان پیوست . 🕊 🌷 @sardaraneashgh
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 چفیه اواخر سال 1360 بود. ابراهیم در مرخصی به سر می برد. آخر شب بود که آمد خانه، کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد! گفتم: راستی داداش! اینهمه پول از کجا می یاری!؟ من چندبار تا حالا دیدم که به مردم کمک می کنی، برای هیئت خرج می کنی، الان هم که این همه پول تو جیب شماست! بعد به شوخی گفتم: راستش را بگو، گنج پیدا کردی!؟ ابراهیم خندید و گفت: نه بابا، رفقا اینها را به من می دهند، خودشان هم می گویند در چه راهی خرج کنم. فردای آن روز با ابراهیم رفتیم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شدیم. به مغازه موردنظر رسیدیم. مغازه تقریبا بزرگی بود. پیرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش یک به یک با ابراهیم دست و روبوسی کردند، معلوم بود کاملا ابراهیم را می شناسند. بخش سوم 🕊🥀 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸آخرین عکس خانوادگی 💠تصویری ماندگار از وداع همسر و فرزندان شهید مدافع حرم در معراج شهدا 🌷سالروز شهادت شهید رشید گرامی باد. صلوات @sardaraneashgh
﴾﷽﴿ 🌙چهل شب تا محرم 📚آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس، یکی از سالکان و عارفان الهی است که توجه به توصیه‌های اخلاقی و عرفانی ایشان نیز می‌تواند در مقاطع مختلف زندگی برای ما راهگشا باشد یکی از این دستورالعمل‌ها در خصوص قرائت زیارت عاشورا ذکر شده است. شاگردانش می‌گفتند: آیت‌الله حق‌شناس به طور معمول با سه عمل حاجت‌های مادی و معنوی خود و دوستانش را می‌گرفت: 🔶اول: با چله‌ زیارت عاشورای امام حسین (ع) 🔶دوم: با روضه و اشک بر شیرخواره‌ سیدالشهدا حضرت علی‌اصغر (ع) 🔶سوم: با تمرکز و مراقبه بر حضور قلب در نمازهای واجب و دعای بعد از نماز 📖قرائت زیارت عاشورا هر شب به نیت یک شهید جهت تعجیل در فرج امام عصر(عج) و برآورده شدن حاجات @sardaraneashgh
🌷شب های جمعه مصیب برای زیارت قبور شهدا می رفت. اما می گذاشت گلزار که خالی می شد، در تاریکی به زیارت شهدا می رفت. وقتی علت این کار را جویا شدیم. گفت: «من از دیدن روی مادر شهیدان شرم دارم! از اینکه همه دوستانم شهید شده و من مانده ام خجل و شرمسارم!» 🌷یک سال قبل از شهادتش خواب عجیبی دید. خوابش را اینگونه تعریف می کرد. « دو تن از اقوام [شهید] عبدالرزاق جمالی و [شهید] مظفر جمالی با موتور به دنبال من آمدند. همراه آنها شدم و به گلزار شهدا رفتیم. به کنار ستونی که در گلزار هست رسیدیم، موتور خاموش شد و کلید آن هم گم شد. آن دو بزرگوار گفتند، شما بمان تا کلید دوم را بیاوریم و من از خواب پریدم.» تعبیر خوابش را نفهمیدیم. سال بعد که شهید شد، قبرش در زیر همان ستون قرار گرفت و جسدش مثل کلید آن موتور گم شد! 🌷🌱🌷 مصیب جمالی @sardaraneashgh
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 💫کربلا دلم دوباره بیقراره هوای دیدن تو داره💫 @sardaraneashgh
مهدی آخرین بار از سوریه زنگ زد و تلفنی چند دقیقه با هم صحبت کردیم.مدام صحبت ولایت را مطرح میکرد و سفارش فرمانبرداری از حرف های آقا را به من می کرد‌. می گفت: تنها مسیر زندگی شما خط ولایت است، آقا هر چه گفت همان را انجام بده. نه کمتر، نه بیشتر. 📎به نقل از همسر شهید @sardaraneashgh
در تاریخ پانزدهم مهرماه سال شصت‌وسه در اهواز و در یک خانواده سنتی و مقید به اصول مذهبی، به دنیا آمد. از همان دوران کودکی شجاع بود و نترس اما با همه مهربان و رئوف بود. کلاس اول را در کشور عمان و مابقی مقاطع را در اهواز ادامه داد، آخر پدر فرهنگی بود و بنا به اقتضای شغل ایشان که دبیر فرزندان شاغلین در سفارت ایران واقع در عمان بود، با خانواده به آنجا رفته بود. در آپارتمان آن‌ها چندین خانواده با ملیت‌های مختلف زندگی می‌کردند، فیلیپینی، کویتی، عربستانی و … که مهدی با همه آن‌ها ارتباط گرم و صمیمی داشت و مورد محبت آن‌ها قرار می‌گرفت. حدود سال ۷۶ بود که مادر تصمیم گرفت مهدی را نزد یکی از خانم‌های همسایه که معلم زبان خارجه بود ببرد تا به‌طور خصوصی زبان انگلیسی را فرابگیرد. مدت زمان زیادی از بازگشت مادر به خانه نگذشته بود که مهدی نیز به خانه برگشت و از وضع نامناسب پوشش زن همسایه به مادر گلایه می‌کرد و دیگر حاضر به رفتن نشد. پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفت و پس از آن در رشته مورد علاقه‌اش یعنی کامپیوتر در دانشگاه آزاد واحد اهواز قبول شد. مهدی فعالیت‌های خویش را در دانشگاه نیز شروع کرده بود. ازجمله دلواپسی‌های ایشان در دانشگاه: جا انداختن درست مفهوم ولایت و داشتن التزام عملی به فرمان ولی‌فقیه، رعایت حدود روابط زن و مرد، بصیرت افزایی، استکبارستیزی و محرومیت‌زدایی بود. هنوز چند ماهی از قبولی ایشان در دانشگاه نگذشته بود که به استخدام سازمان بازرگانی درآمد. همه خانواده از این بابت خوشحال بودند اما مهدی بیش از پیش احساس تکلیف می‌کرد، رفع تبعیض نژادی، مبارزه با رشوه‌خواری، رسیدگی به امور مستضعفان تنها بخشی از دل‌نگرانی‌های ایشان بود. از لحظه‌ای که مراجعه‌کننده‌ای به نزد او می‌آمد تا لحظه‌ای که کار وی را به اتمام می‌رساند آروم و قرار نداشت تا جایی که در برخی موارد مورد اعتراض بعضی از همکاران قرار می‌گرفت. پس از اشتغال آقا مهدی، خانواده تصمیم گرفتند برای سید آستین بالا بزنند. بعد از کلی تحقیق، بالاخره همسر ایده‌آل خویش را پیدا کرد و این وصلت سر گرفت. زندگی بر وفق مراد بود تا آنکه شیپور جنگ به صدا درآمد، جایی که مرد از نامرد شناخته می‌شد. جنگ، جنگ بشار اسد و مردم سوریه نبود بلکه جنگ اسلام و کفر بود، جنگی که در یک طرف آن (آمریکا، انگلیس، عربستان، اسرائیل و...) و در طرف دیگر آن شیعیان جهان اسلام بودند. سربازهای سوری در زمان حمله شعار «یا بشار» سر می‌دادن اما سید به اونها یاد داده بود که هدف ما از جنگیدن نباید بشار اسد و یا دولت سوریه باشه بلکه باید به دنبال یک هدف والاتر باشیم، پس با شعار «یا حسین (ع)» نبرد رو آغاز و به پایان می‌رسونیم. این کار سید مهدی باعث اعتراض سرداران و فرماندهان سوری شده بود، اما کلیه افراد گردان به اتفاق به فرماندهان خود پاسخ می‌دادند که ابوصالح به ما یاد داده که بگیم یا حسین (ع). شب عملیات سید مهدی تسلیحات و تجهیزات موردنیاز گردان رو تحویل و بین نیروهای تحت امر خود توزیع می‌کند، توی گردان دویست نیروی سوری و هفت نیروی ایرانی خدمت می‌کرد. مهدی جانشین گردانی بود که فرماندش به دلیل نامشخصی در عملیات حضور نداشته و مهدی رهبری و فرماندهی گردان رو به عهده می گیره. تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۰ عملیات شروع می‌شود؛ و مهدی در آن عملیات به شهادت می‌رسد. @sardaraneashgh