گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش،
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.
#شهید مهدی باکری
@khaimahShuhada
این عکسی که مشاهده میکنید معروفه
به نردبان #شهادت...
تمام افراد حاضر در عکس #شهید شدن ....
عکس جالبيه ...
جالبتر اینه که نردبان ته نداره ...
یعنی میشه یه پله هم واسه ما گذاشته باشن....!!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مدیون_شهدا_هستیم
@khaimahShuhada
فرماندهان گردان #یازهرا..سلام الله علیها
يكي ديگر از خصوصيات مشترك بين شهيد تورجيزاده و شهيد مسلم خيزاب، ارادت و محبت هر دو شهيد به حضرت زهرا(س) بود. شهيد تورجيزاده از فرط همين عشق و علاقه وصيت كرده بود روي سنگ مزارش كلمه يازهرا(س) بنويسند. شهيد خيزاب هم به همرزمانش توصيه كرده بود بعد از شهادت براي او روضه حضرت زهرا را بخوانند. يكي از بچههاي لشكر 14 به نام جواد حيدر، روضه خانم را خيلي خوب ميخواند. شهيد خيزاب به همين واسطه علاقه زيادي به حيدر داشت و از او خواسته بود روضه فاطمه زهرا(س) را برايش بخواند. با روحياتي كه از شهيد مسلم خيزاب سراغ داشتم، وقتي موضوع اعزامشان به سوريه پيش آمد، من در جمع بچههاي اعزامي گفتم اگر قرار باشد از جمع شما پنج نفر به شهادت برسد، يقين دارم يكي از آنها مسلم است. اينها از همان بازماندگان دوران دفاع مقدس هستند كه تحت لواي رهبري مقام معظم رهبري برتريهايي هم نسبت به جوانان دوران دفاع مقدس دارند. شهيد خيزاب پيرو ولايت بود و لايق شهادت.
#شهید محمد رضا تورجی زاده دفاع مقدس،فرمانده گردان حضرت زهراسلام الله علیهادرلشگر۱۴ امام حسین علیه السلام
#شهید مسلم خیزاب مدافع حرم
فرمانده گردان حضرت زهراسلام الله علیهادرلشگر ۱۴امام حسین علیه السلام
هر دو #عاشق حضرت زهرا(س)
هر دو پهلوهایشان ترکش خورد و مانند #حضرت_زهرا به آسمان پر کشیدند.
#یازهرا سلام الله علیها
@khaimahShuhada
عهد بستند،
هر کدامشان #شهید شدند!
دو دوست دیگر را هم شفاعت کنند..
اما..
احتیاجی به شفاعت نبود!
وقتی..
هر سه #شهید شدند❣
@khaimahShuhada
🌹💔 پاسدار «محمد گودرزی»
در مرز سراوان به شهادت رسید
♦️صبح امروز در یک درگیری بین گروهکهای تروریستی با نیروهای تیپ ۴۴ قمربنی هاشم (ع) نیروی زمینی سپاه در منطقه مرزی سراوان، ستواندوم پاسدار محمد گودرزی از چهارمحالوبختیاری به شهادت رسید
♦️روابط عمومی قرارگاه قدس جنوب شرق:
صبح امروز در یک اقدام تروریستی و درگیری ایجاد شده بین گروهکهای تروریستی با نیروهای تیپ ۴۴ قمربنی هاشم(ع) نیروی زمینی سپاه در منطقه مرزی سراوان ستواندوم پاسدار محمد گودرزی از چهارمحال و بختیاری به همراه سه نفر از بسیجیان طرح امنیت به نامهای رحیم بخش پرکی(اهل سنت) حمیدرضا عابدی و محمود نیکخواهزاده به شهادت رسیدند.
#شهید_امنیت #پاسدار #شهید
@khaimahShuhada
◑کنسروی که حاج همت به آن لب نزد
◈شهید عبادیان، مسئول تدارکات لشکر ۲۷ حضرت رسول (صلوات الله) روایت میکند: شام اون شب سبزی پلو با تن ماهی بود، حاجی مشغول قاطی کردن پلو با تن بود که یهو رو کرد به عبادیان و گفت: شام بچهها چیه؟ و جواب گرفت: همین. اما چون عبادیان به صورت حاجی نگاه نکرد، شک کرد و گفت: واقعا همین؟!
◈بازم بدون اینکه به حاجی نگاه کنه، آروم گفت: تن رو گذاشتیم فردا ظهر بدیم.
حاجی قاشق رو زمین گذاشت و از سفره عقب رفت.
عبادیان گفت: به خدا حاجی فردا ظهر بهشون تن میدیم. حاجی هم گفت: به خدا منم فردا ظهر میخورم.
#شـــهــیـد
#حـــاج_ابــراهــیـــم_هـــمــت.
شــادی روح پـــاکش صـلـــوات...🇮🇷🌷
@khaimahShuhada
#دلنوشته
#شهید نمیشوےاگر
#شبیه_ترین شهدا نباشی
شهدا خود را لابلای #تاریکے_شب
گم ڪردند
ڪه عاقبت #خدا پیدایشان ڪرد
و شدند پیدا شده یار
خودت را شبیه ترین ڪن
تا #شهیدت ڪنند
بسمالله
التماس دعا
@khaimahShuhada
چـه دعـای قشنگـی میگفتی....
﴿خدایا،مارو برای خودت خرج کن،مارو برای خودت تربیت کن،مارو برای حسینت فداکن،مارو بخر.﴾
﴿برشـی از کتاب#شهید نوید صفری﴾
#شهید_نوید_صفری
@khaimahShuhada
بالاترین #هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور#خداوند و حرکت در مسیر #بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت.
نواب صفوی از جمله #راهیان_شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود.
از ویژگی های اخلاقی شهید نواب صفوی، #جاذبه و تأثیری بود که در گفتار و رفتارش دیده می شد. ایشان در برخوردهای اجتماعی، همانند #کیمیاگر، مس وجود آدمیان را به طلا تبدیل می کرد. #قدرت_بیان، #حق_گویی، #افتادگی و یک رنگی اش، حالت خاصی داشت. او به هر چه می گفت، عمل می کرد. اگر کسی به حرف هایش گوش می داد، تحت تأثیر قرار می گرفت.
ایشان #حیا میکرد از اینکه دست رد به سینه فقیری بزند. حتی اگر خودش هم آه در بساط نداشت، #قرض میگرفت و کار مردم را راه میانداخت. خیلی به فکر مردم و آبرویشان بود.
یک بار در مهمانی یک بشقاب بادمجان جلوی ایشان میگذارند. کمی میخورد و میگوید: « من چیز دیگری نمیخورم، همین برای من کافی است!» و بشقاب را تا ته میخورد! موقعی که بیرون میآیند، یکی از همراهان میگوید،« آقا! این چه کاری بود که کردید؟ شاید کس دیگری هم میل داشت بادمجان بخورد». #شهید نواب نمیخواست علت را بگوید. وقتی طرف اصرار کرد گفت: « کمی بادمجان که خوردم، دیدم تلخ است. گفتم اگر کس دیگری بخورد و به روی صاحبخانه بیاورد، او شرمنده خواهد شد. برای همین خودم تا ته خوردم که کس دیگری نخورد و آن بنده خدا که آن قدر زحمت کشیده بود، خجالتزده نشود».
@khaimahShuhada
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ویدئوکلیپ
♦️ یک فیلم زیرخاکی و کمتر دیده شده از #شهید مهدی زین الدین و#شهید جواد دل آذر
🔹 در این فیلم کوتاه "سردار شهید مهدی زین الدین" سوار بر موتور و درحال سرکشی به مناطق عملیاتی است.
🌹 نشر دهید و همراه ما باشید
@khaimahShuhada
🌷چقدر بابام گفت نرو!
🌷__یکبار از سر بیکاری روی چهار تكه كاغذ، كلمات #اسیر، #مجروح، #شهید، #سالم را نوشتند، هر كس یكی را برداشت. فردی که کلمه «سالم» را برداشته بود، گفت: «بله، اگر قرار باشد ما هم شهید شویم، چه كسی از كیان اسلامی محافظت كند؟ معلوم است ما برای خدا مهم هستیم، شاید هم باید در خلیج فارس، آمریكا را سرجایش بنشانیم.»
🌷__شخصی كه كلمه «اسیر» به او افتاده بود مرتب میگفت: «به جون شما، من چاهكن بودم، نمیدونستم اونا كه كندم سنگره و برادران مظلوم بعثی را از آنجا میزنند.»
🌷__شخصی كه قرار بود زخمی باشد در حالی كه با دست روی پایش میزد، گفت: «غیر ممكن است، ننهام قبول نمیكنه! میگوید بچهام را صحیح و سالم تحویل دادم، همانطور هم تحویل میگیرم.»
🌷__نفر آخر كه كلمه «شهید» را برداشته بود، سرش را روی دیوار گذاشته بود و با حالتی شبیه به گریه میگفت: «چقدر بابام گفت جبهه نرو، من گوش نكردم، حالا اگر شهید بشوم، بابام مرا میکشد.>>
@khaimahShuhada