eitaa logo
شهید جمهور
173 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥تظاهراتی به دستور 🔻نیم ساعت تمام به امام اصرار می‌کرد که اعلامیه‌تان را پس بگیرید! اما ناگهان گوشی تلفن را رها کرد و در گوشه اتاق نشست... 🔻ماجرا این بود که دولت بختیار اعلام کرده بود که ۲۱ بهمن از ساعت ۱۶ حکومت نظامی است. اما «امام(ره) در پاسخ، اعلامیه داده بود که مردم در خانه‌های خود نمانند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.» 🔻حالا آقای طالقانی می‌گفت: «امام مدت ۱۵ سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل‌عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم». 🔻اطرافیان بعد از اینکه آیت‌الله طالقانی گوشی را گذاشته بود تصور کرده بود که از دست امام دلخور شده.... ❤️💔اما آقای طالقانی گفت: « نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.» 🔸پ.ن۱: بعدها معلوم شد بنا بوده در عصر ۲۱ بهمن، حکومت با کشتار وسیع و انفجار محل حضور امام، انقلاب را به‌طور خونینی پایان دهند که با عنایت امام عصر و حضور مردم آخرین تیرشان به سنگ خورد. ✌️🔸پ.ن۲: انقلابی که تظاهرات‌های پیروزی آن با هدایت صاحب الزمان(عج) بوده است، آیا حضور همه ما در راهپیمایی‌های تداوم انقلاب مانند ۲۲بهمن مورد عنایت و خشنودی حضرت مهدی نیست⁉️ @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💢 ماجرای یک ناهار مخصوص با حاج قاسم سال 97 در البوکمال رزمندگان فاطمیون به دلیل درگیری چند روزه با تکفیری‌ها از نظر جسمی و روحی خسته شده بودند و از طرفی هم مهمات در حال تمام شدن بود. فرمانده عملیات خیلی تلاش می‌کرد که روحیه رزمنده‌ها حفظ شود و از پشت خط هم برای نیروها تقاضای کمک کرده بود. گویا این خبر به حاجی می‌‎رسد که نیروهای فاطمیون منتظر کمک هستند. حاج قاسم و یکی از همراهانشان به سمت منطقه حرکت کردند و سرزده خودشان را به رزمنده‌ها ‌رساندند. در این لحظه نیروها با اشتیاق به هم خبر دادند که حاج قاسم به منطقه آمده، همگی دور حاجی حلقه زدیم و ایشان برایمان صحبت کردند. رزمندگانی که قبلا با حاج قاسم ملاقات داشتند به ما گفته بودند که ایشان به قدری باتقواست که وقتی به چهره دلنشینش نگاه کنید، آرام می‌شوید و قوت می‌گیرید. وقتی که سردار برای ما صحبت کرد، صدایش نگرانی و غم را از ما دور کرد. با اینکه ایشان فرمانده کل نیروی قدس بود، اما با رزمنده‌های فاطمیون روی زمین خاکی نشست و ناهار با بچه‌ها تخم مرغ خورد. با اینکه برای اولین بار ایشان را می دیدیم انگار سال های سال می شناختیم شان. حاجی کمتر از یک ساعت با بچه‌ها بود اما در همین مدت به قدری تشویق کرد و روحیه داد که ما آماده رزم دوباره با تکفیری‌ها شدیم. حاج قاسم بعد از این دیدار راهی عملیات دیگری شد و هر کدام از ما در حال خودمان به عکس یادگاری با ایشان و نوع رفتارشان که بعضی را به اسم صدا میزد، فکر می‌کردیم. برخی از رزمنده‌ها هم قلم و کاغذ برداشته بودند و این ملاقات را یادداشت می‌کردند. راوی: «سید مجتبی» رزمنده فاطمیون @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | جاویدان زندگی جوشد از خاک هر شهید باز روید لاله از تربت پاک هر شهید @khaimahShuhada
عقد نمادین و آسمانی شهید مدافع حرم در معراج شهدا بعد از مراسم حنابندان شهید، کیک عقد آسمانی را به داخل حسینه معراج آوردند تا مراسم در آنجا برگزار شود، اما به دلیل شلوغی بیش از حد، این کار انجام نشد و پیکر که حالا درون یک تابوت شیشه‌ای بود را به داخل حیاط معراج منتقل کردند و آن را بر روی یک آمبولانس وسط حیاط قرار دادند. کیک عقد را همراه سبد پر از گل پر پر شده نیز روی تابوت گذاشتند. جمعیت گرداگرد آمبولانس حلقه زدند و مادر که حالا چادر رنگی نیز به سر کرده بود به همراه پدر شهید، روی ماشین رفتند تا مراسم عقد پسرشان را برگزار کنند. شهید مدافع حرم مجید قربانخانی @khaimahShuhada
🌿 📺 داستانی زیبا از شهید شاهرخ ضرغام فراموش نمی‌کنم یک‌بار زمستان بسیار سردی بود. با‌هم در حال بازگشت به خانه بودیم.پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما می‌لرزید. فورا کاپشن گران قیمت خودش را درآورد و به مرد فقیر داد. بعد هم دسته‌ای اسکناس از جیبش، به آن مرد داد و حرکت کرد. پیرمرد که از خوشحالی نمی‌دانست چه بگوید، مرتب می‌گفت: جوون، خدا عاقبت به خیرت کنه. برگرفته از کتاب حر انقلاب @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس که با شهید ابراهیم هادی رفاقت کرده ضرر نکرده میدونی چرا⁉️ چون معرفت خرج میکنه تو رفاقتش، پا پس نمی‌کشه؛ انقدر سراغت میاد تا خودت باورت بشه خدا یکی رو فرستاده تاحواسش بهت باشه تا راهنمات باشه و حال دلت آروم باشه. 🌷 @khaimahShuhada
داستان جعفر پلنگ راوی داستان جناب آقای راست نجات ، معاون مهمانسرای حرم مطهر حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ، در شب میلاد فرزند دلبندشان ، حضرت امام محمدالجواد علیه السلام(11/11/1401): زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم ، وظیفه داشتیم ، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را 🥘 آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم : امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش. نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم ، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄 تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار ، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم‌ افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم : آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند ، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت:اسمش جعفر پلنگه گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم. جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم. به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت : آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و.... اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم. ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد! آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم : بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت : آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔 وقتی نا امید شدم و خواستم‌به خانه برگردم،پشت سرم،آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😑 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😪 که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند پیش شما اومدم😕 حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😪یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇 نکاتی که از این داستان میشه برداشت کرد: اولا ، خدمت به زوار فقط در قالب کشیک رسمی و اخذ حقوق و ...نیست و حتی نیت خدمت خالصانه و بدون ریا هم باشه، مورد توجه آقای مهربانی هاست دوم اینکه، حتی کاری اندک که مستمر باشه برای خدا و اهل بیت علهیم السلام ارزشمند است پس آن را کم نپنداریم سوم اینکه ، هیچ شخصی را بخاطر ظاهر فقیرش خوار و ذلیل و دزد نپنداریم چه بسا که او مورد توجه خدا و اهل بیت علیهم السلام باشه و خودمان خبر نداریم چون خداوند دوستانش رو بین مردم مخفی کرده! چهارم اینکه ، هر وقت دلمان شکست حتی از دور مثلا از داخل صحن و سرا هم میتونیم با آقا صحبت کنیم و سیممون وصل بشه و نیاز حتمی به چسبیدن ضریح وکارهای این طوری نیست. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الرجبیون حواست هست داره تموم میشه!! ازدست ندیم؟ ✦ یا من أرجوه لکل خیر! من، کم نه... بلکه همه‌ی خیرها را می‌خواهم 🌟 @khaimahShuhada
روایتگری شهید جستجوگر نور از عملیات فریاد الله‌ اکبر در عملیات والفجر مقدماتی عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند، عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند:«راه فرار ندارید». وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند:«الله‌اکبر»،من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیرهایی را که از لب‌های قاچ‌قاچ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم. راوی: شهید علی محمودوند @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۲۲ بهمن سالروز شهادت خاص ترین شهید دفاع مقدس ابراهیم هادی و بچه های گردان کمیل و حنظله در منطقه فکه گرامی باد. 🔹 تصاویری دیده نشده از عملیات والفجر مقدماتی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ و پیکر ۱۶۰ شهید به جا مانده در قتلگاه فکه، ده سال پس از این عملیات در سال ۱۳۷۱ 🔹 ماجرای این شهیدان از این قرار است که در عملیات والفجر مقدماتی و پس از شکست آن، فرماندهان تصمیم می گیرند که زخمی ها را به پشت میادین مین و به یک شیار منتقل کنند تا از رگبار شدید بعثی ها در امان باشند. همه عقب نشینی می کنند و این شهدا پس از پنج روز در حالی که شدیدا تشنه لب بودند آنجا می مانند. عده‌ای از تشنگی شهید شدند و برخی نیز با تیر خلاص دشمن بعثی پر کشیدند. به علت مین‌گذاری شدید منطقه و تصرف آن توسط دشمن، تا دو سال پس از جنگ یعنی در سال ۱۳۷۱ هیچکس از سرگذشت آنها اطلاع نداشت! بالاخره رزمنده ای به نام جعفر ربیعی (نویسنده کتاب رمل های تشنه) از اسارت آزاد می شود و همسر شهید محمد راحت که در فکه مفقود شده بود از او می پرسد از همسر من خبر داری؟ آیا آیا او نیز اسیر است؟ جعفر ربیعی پاسخ می دهد: «خیر او اسیر نیست، او به همراه تقریبا ۱۵۰ رزمنده دیگر شهید شده است. اگر الان به منطقه فکه بروم شاید بتوانم محل شهادت آنها را بیابم. در سال ۱۳۷۱ به فکه آمدند و پس از ۱۰ سال از شهادتشان، آنان را همانگونه که شهید شده بودند پیدا کردند. نقل است که شهید خسرو انور چهارزانو شهید شده بود و چهارزانو نیز تفحص شد. @khaimahShuhada
🤲 نماز حاج قاسم بر تربت مقتل شهید مدافع حرم مهدی نعمایی عالی 🕊 سردار وارد اتاق آقا مهدی شدند؛ دوستان آقا مهدی از خاک محل شهادتش چند عدد مُهر درست کرده بودند؛ من این مُهرها را به سردار نشان دادم و ایشان گفتند «می‌خواهم با مهر تربت شهید در این اتاق نماز بخوانم.» @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ تصاویری از همنشینی سید حسن نصرالله با شهیدان سلیمانی و مغنیه 🌹انتشار به مناسبت سالگرد ترور شهید عماد مغنیه در سوریه @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حاج قاسم سليمانی: عماد مغنيه شبيه ترين صفات را در صحنه جنگ به مالک اشتر داشت @khaimahShuhada
🌸🍃 ✍وضو قبل از خواب... قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.»☺️ با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم🙂 📚 یادت باشد 🌹 @khaimahShuhada
🔻عاشقانه ای ناب / همسر علامه طباطبایی؛ آیا شما می توانید تحمل کنید ؟! ✍فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمندی هستید در تبریز.، با یک طلبه ساده، ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی نجف میشوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد! دوباره فرزند میدهد، در همان بچگی می میرد! فرزند سوم هم می میرد …!! 🔸 فقر گریبانتان را گرفته، در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید، حتی رختخواب! 🔸اگر دختر ثروتمندی باشید و این فقر و نداری، روال زندگی مشترکتان شود چه بر سر اعتقاد و حوصله و صبوری و اخلاقتان می آید؟؟ 🔸نقش همسر علامه همیشه مرا به فکر فرو میبرد.علامه درباره ایشان گفته بودند: ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدهم. 🔸علامه در جایی فرموده بودند “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! همچنین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین (علیه السلام) را میشنیدم!” @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نجات پدر و دختر از زیر آوار توسط تیم جستجو و نجات ایرانی در مناطق زلزله‌زده تركيه 🔸یک دختر بچه ۴ ساله به همراه پدرش توسط تیم جستجو و نجات و امدادگران هلال احمر ایران پس از ۱۳۰ ساعت از زیر آوار نجات یافتند. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سردار سلیمانی: ساعت ۱۱ شب احساس کردم خطر جدی برای سید وجود دارد، تصمیم گرفتم سید را جا به جا کنم، سید به سختی می‌پذیرفت که جا به جا شود. توافق کردیم از این ساختمان منتقل بشوند به محض انتقال بمباران دیگری صورت گرفت و کنار آن ساختمان را زدند. 🎥 فیلم کامل روایت شهید سلیمانی از اتاق عملیات حزب‌الله با حضور ایشان و سید نصرالله و عماد مغنیه @khaimahShuhada
مداحی آنلاین - دو آیه برای حفظ از دشمن - استاد رفیعی.mp3
979.2K
♨️دو آیه ای که پیامبر(ص) برای حفظ امام حسن و امام حسین علیهما السلام از دشمنان میخواند... بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥 کمیک موشن | ماجرای تنها مسابقه فوتبال دنیا که بمباران شد! ⚽️ ماجرای تنها مسابقه فوتبالی که در دنیا مورد حمله هوایی قرار گرفت و از بازیکنان، تماشاچیان و داور آن به شهادت رسیدند. حادثه‌ای که در سال ۶۵ با حمله جنگنده‌های صدام به یک زمین فوتبال در چوار ایلام رقم خورد و خیلی‌ها از آن بی خبر هستند. 🔻رهبر انقلاب: این حادثه‌ی کوچکی نیست، این حادثه‌ی بزرگی است؛ جا دارد که این‌ جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود، گفته بشود، تکرار بشود. این پیامِ مظلومیّتِ شهدای ورزشکار ما است. 🔺 بازنشر به مناسبت اقدام جنایتکارانه صدام در ۲۳ بهمن ۱۳۶۵ @khaimahShuhada