#مولا_جانم ❤️
🔸جز در خانهی تو در نزنم جای دگر
🔸نروم جز در کوی تو به مأوای دگر
🔸من که بیمار غم هجر توأم میدانم
🔸جز وصال تو مرا نیست مداوای دگر
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
@sardaraneashgh
علی زیاد #ســـــجده میکرد و می گریست در شبانه روز ۵ بار #زیارت_عاشـــورا میخواند
همیشه میگفت
من در ســــجده به #شهادت می رسم
در کربلای ۵ بود که شنیدیم #علی در حال سجده به شهادت رسیده
@sardaraneashgh
▣ یـادمون باشه ڪه...
هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه..
#شهید #حسین_خرازی
روزتون شهدایی
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب کوچولو، متولد روز تاسوعاست، قشنگ باباس، دختر شهید مدافع حرم، یواشکی گوشی رو برداشته و داره با پدرش عشق بازی می کنه.. هیچ کس نمی تونه این صحنه رو درک کنه.. امان از دل زینب..😭
نازدانه شهید مدافع حرم #حمیدرضا_ضیایی
@sardaraneashgh
🔻می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم. صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت :" من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. " بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .
🔹حالا تو شهید شو .. !شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی . سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. ! تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت حاج عبدالله رو شنیدیم . محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود . شهید شد و پیکرش هم موند دست تکفیری ها .
🔹 سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت . بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم . چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ... حاج عبدالله به آرزوش رسید ...
شهید حاج عبدالله اسکندری
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
خیلی وقت بود نرفته بود مرخصی . پدرش آمده بود جبهه دیدنش !
خیلی کار داشت ، برا همین هر جا می رفت پدرش را هم با خودش می برد .
از منطقه بر می گشتیم ، آمد نشست عقب و گفت ،
تا وقت هست یه کم با باباجون درد و دل کنم ، منو هم فرستاد جلو پیش راننده ، اصلأ نمی خواست پدرش بفهمد که او فرمانده است....
سردار
#شهیدابراهیم_جعفرزاده
📕 سایت نوید شاهد
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حیدری🌺
#روحیه_ی_شهید 🌺🌿🕊
از تهران تا سوریه برای دوستانش فرازهایی از خطبه جهاد نهج البلاغه را میخواند. قرآن تلاوت میکرد، گاهی ذکر میگفت، شعر و مداحی زمزمه می کرد:
... سائل بی دست و پایم آقا پناهم میدهی ... شهید گمنام سلام😔
#شوخ_طبعی_شهید 🌺🌿🕊
خیلی شوخ طبع بود. بعضی از حرفهای جدی را هم به شوخی میزد. نشاط مجلس بود طوری که وقتی نبود جای خالی اش حس می شد. با این حال اهل لغو نبود. شوخی هایش هم حساب شده بود. 👌
#شجاعت_شهید 🕊🌺🌿
برا حمایت از دین جانش را میداد. نترس و شجاع بود. جایی رد پایی از افراطی گری مذهبی دیده، و تمام قد کمر به روشن گری بسته بود. در دفاع از ولایت فقیه حتی از آبرویش مایه گذاشت. ☝️
شبی به شدت تهدیدش کردند، رفقای محسن نگران بودند مبادا آسیبی ببیند، توصیه کردند کردند تنها رفت وآمد نکند ولی در جواب با همان لحن همیشگی گفته بود: «آدم یک بار بیشتر نمی میرد، من تا خدا را دارم از کسی ترسی ندارم» و با شجاعت تنها در مسیر تردد کرد.💔
#سالروز_شهادت 🕊
@sardaraneashgh
شهید مهدی زین الدین
اولین شرط لازم برای #پاسداری از اسلام، #اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است.
هیچ کس نمیتواند پاسداری از #اسلام کند در حالی که #ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد.
اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار #انقلابمان هستیم☺️🌺
و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود
و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد،😍به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است.❤️
من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.☺️🌹
یاد شهدا با صلوات🌸
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
#صاحب_دلم♥️🌱
اگر ڪسی عملی انجام دهد ڪه به واسطه عملش ظهور حضرت حجت یڪ ساعت به تاخیر بیفتد
در مدټ این یڪ ساعت تمام جنایاتی ڪه در عالم انجام شود این جوان روز قیامت مسبب و شریڪ آن جنایاټ خواهد بود...☝️
#اللهمعجللولیڪالفرج❤️
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
نیمه های شب از سردی هوا ، از خواب بیدار شدم ، هنوز تكان نخورده بودم كه متوجه شدم غلامرضا نیز بیدار است.
او آرام از جا برخاست و هر سه پتوی خود را ، روی بچه ها كه از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند ، انداخت.
من نیز بی نصیب نماندم ، یک پتو هم روی من انداخت.
فكر كردم صبح شده كه حاجی از خواب برخاسته و دیگر قصد خواب ندارد ،
ولی او وضو ساخت و به نماز ایستاد.
او آن شب مثل همه شب ها تا اذان صبح به تهجد و راز و نیاز مشغول بود...
#شهیدغلامرضا_ابراهیمی
📕 ستارگان خاکی
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@sardaraneashgh
#اخلاق_شهدایی ❤️
در زندگی به معنویات اهمیت زیادی میداد
و برای اعمال عبادی نظم مشخصی داشت .
اهل #نماز_شب و نماز اول وقت بود .
دعای عهد و زیارت عاشورا و تسبیحات حضرت زهرا را ترڪ نمیڪرد و حضور همیشگی در مسجد داشت .
شهید مدافع حرم
#شهید_احمد_مشلب
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#با_نوای_زیبای_مهدی_رسولی
❣جای شهید حججی خالی ڪه
مادرش میگفت:👇
عکس سربریدنش رو دیدم
دلم آتیش نگرفت
صبر کردم
روز اول عکس اسارتش رو دیدم
دلم نلرزید
صبر کردم
اما یه صحنه دیدم آتیشم زد
دیدم...😭
🍃🌸🍃
🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات
@sardaraneashgh
#تلنگر
این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی ترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقی ها در می آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه می دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می ﺭﺳﻨﺪ،
ساعات آخر بیسیمچی گردان همت را خواست ، حاجی پای بیسیم آمد
صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که میگوید ،
احمد رفت ،حسین هم رفت ، باطری بی سیم دارد تمام می شود عراقی ها عنقریب می آیند تا ما را خلاص کنند ، من هم خداحافظی میکنم
از قول ما به امام بگویید همانطور که فرمودید حسين وار مقاومت کردیم ، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....
🌹 یاد دلاور مردان ۸ سال دفاع مقدس و
مدافعین حرم گرامی.....🌹
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخرین دیــــــــــدار خانواده شهید مدافع حـــــــــــ🌹☘ـــــــــرم هادی باغبان
#السلام #عليك #يا #اباعبدالله #الحسين . . .💔
#سالروز_شهادت 🕊
بِأمــــــانِ ِ اللّـــــه یا شهیـــــــد اللّـــــه 😔✋
@sardaraneashgh
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم
آب و نان را یره بندی کرده ایم.عطش همه را
هلاک کرده است،همه راجز شهدا که حالادر
کنار هم دراِنتهای کانال خوابیده اند؛دیگر
⚘شهدا تشنه نیستند.⚘
فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه(س)😪
آخرین برگ دفتر چه یاد داشت شهید ابراهیم هادی
منبع:کتابک بچه های بهشت
@sardaraneashgh
عشق و علاقه بسیاری به شهادت داشت . لیاقتش را هم داشت که شهید بشود .❤️
وقتی به او می گفتیم سید جان ! نکند بروی و ما را تنها بگذاری ها . می گفت : هر کسی نمی تواند برود . باید خودمان را صاف کنیم . ☝️
شهید سید امیر از همه ما ها صاف تر بود .👌
* به خاطر اینکه بچه ها در آسایش باشند با کمک بچه ها شروع کردند به کندن چاه تا به آب رسید . الان همان چاه در دل تفتیده دشت ، سیراب کننده کسانی است که می خواهند راه و هدف سید امیر تا ابد زنده بماند .😊
* شهید عزیزمان سید امیر در گرمای 50 درجه فکه علاوه بر روزه های واجب ، روزه های مستحبی نیز می گرفتند که این از توان یک فرد عادی خارج است .🌹
* عشق ایشان به کار از همه افراد تفحص بیشتر بود . خستگی برای آقا سید مفهومی نداشت . علی رغم اشتیاق شدیدش به کار ، احتیاط خودش را در کلیه کارها از دست نمی داد . در میدان مین که می رفت خیلی احتیاط می کرد . عجیب این که در میدان مین خیلی مطمئن حرکت می کرد . او فردی آشنا به کار بود . 💔
شهید جستجو گر نور سید امیر تشت زرین🌹
#سالروز_شهادت 🕊
@sardaraneashgh
🌹شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند.
🌹شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد.
🌹شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد.
🌹شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود.
🌹شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد.
🌹شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند.
🌹شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت.
🌹شهیدی که روی قالیهای خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالیها مرا از یاد محرومان غافل می کند.
🌹شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت.
🌹شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم.
🌹شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست.
#کرمان
#عارف_شهدا
#شهیدحاج_عبدالمهدی_مغفوری🌹
@sardaraneashgh
#زندگینامه_شهدا
محمد حسین در سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان ، در خانوادهای فرهنگی متولد و بزرگ شد.
از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قران آشنا شد و علاقه زیاد و ارتباط با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران داشته است
با شروع جنگ در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت و بعدها نیز به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد.
حسین در طول جنگ ، پنج مرتبه به شدت مجروح شد و در نهایت در عملیات والفجر هشت در ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب های شیمیایی در بیمارستان لبافی نژاد شهر تهران به شهادت رسید...
سردار
#شهیدمحمدحسین_یوسف_الهی
📕 سایت مشرق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار کیست ؟؟؟ 😊
سردار از دختر ۳ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله جلو پاش بلند می شد 😊
🔻بسیار جالب
@sardaraneashgh
شهید جمهور
🌸🌟🍃🌸❄️
⭐️🍃🌸❄️
🍃🌸❄️
🌸❄️
❄️
#شفای_مادر
حدود بیست سال پیش در ایام محرم پایم ضربة شدیدی خورد؛ به طوری که قدرت حرکت نداشتم. پایم را آتل بسته بودند. ناراحت بودم که نمی توانستم در این ایام کمک کنم. نذر کرده بودم که اگر تا روز عاشورا خوب شوم، با بقیة دوستانم دیگ های مسجد را بشویم و کمکشان کنم. شب عاشورا رسیده بود و هنوز همان طور بودم. از مسجد که به خانه رفتم، حال خوشی نداشتم. زیارت را خواندم و کلی دعا کردم. نزدیکی های صبح بود که گفتم مقداری بخوابم تا صبح با دوستانم به مسجد بروم.
در خواب دیدم در مسجد (المهدی(عج)، بلوار امین قم) جمعیت زیادی نشسته اند و من هم با دو عصا زیر بغل بودم. یک دستة عزاداری در حال ورود به مسجد بود. جلوی دسته، شهید «سعید آل طه» داشت نوحه می خواند. با خود گفتم: اینکه شهید شده بود! پس اینجا چه کار می کند؟ ناگهان دیدم پسرم، (شهید محمّد معماریان) هم کنارش هست. عصازنان به قسمت زنانه رفتم و در حال تماشای این ها بودم که دیدم محمد به سراغم آمده و دستش را دور گردنم انداخت. به او گفتم: مادر، چه قدر بزرگ شدی؟
آره، از وقتی که به اینجا آمدیم، کلّی بزرگ شدیم.
بعد رو به من کرد و گفت: مادر! چه شده؟ مشکلی داری؟
چیزی نشده، پاهایم کمی درد می کرد، با عصا آمدم.
ما چند روز پیش رفتیم کربلا. از ضریح برایت یک شال سبز آوردم.
بعد دست هایش را باز کرد و از سر تا مچ پاهایم کشید، آتل و باندها را باز کرد و شال سبز را به پایم بست و گفت: از استخوانت نیست؛ کمی به خاطر عضله ات است که آن هم خوب می شود.
از خواب بیدار شدم، دیدم باندها همه باز شده و شال سبزی هم به پاهایم بسته شده بود. آهسته بلند شدم و آرام آرام راه رفتم! من که کف پاهایم را نمی توانستم روی زمین بگذارم، داشتم بدون عصا راه می رفتم. پایین رفتم و شروع به کار کردم که پدر محمّد از خواب بیدار شد. وقتی من را در این حالت دید زد زیر گریه... .
بعدها این جریان به گوش آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) رسید. ایشان گفتند: او را نزد من بیاورید. پیش ایشان رفتم و شال را به ایشان دادم. ایشان گفتند: به جدّم قسم، بوی حسین(ع) را می دهد. سپس به آقازاده شان گفتند: آن تربت را بیاورید، می خواهم با هم مقایسه کنم.
وقتی تربت را کنار شال گذاشتند، گفتند که این تربت و شال از یک جا آمده است. فکر نکنید این یک تربت معمولی است! این تربت از زیر بدن امام حسین(ع) برداشته شده است، مال قتلگاه است، دست به دست علما گشته تا اکنون به دست ما رسیده است. شما نیم سانت از این شال را به ما بدهید، من هم به جایش به شما از این تربت می دهم.
گفتم: بفرمایید آقا، تمام شال برای خودتان. ایشان گفتند: اگر قرار بود این شال به من برسد، خداوند شما را انتخاب نمی کرد. خداوند خانوادة شهدا را انتخاب کرد تا مقامشان را یادآور شود.
آن شال هنوز هم پربرکت و شفابخش است.
( این ها نشان از عظمت خانواده های شهدا دارد )
(امتداد)
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاه
♥️سلام ما به آقا امام حسین یا سلام آ قا به ما
#سخنان_زیبای👌👌👌👌
#حاج_آقا_مومنی
@sardaraneashgh
نوه های پسری حاجی هستند. تو دل بروهای پدر بزرگ...😊
ولی هفت ماهی هست که گرمای دستهای بابا قاسم را حس نمیکنند.😔💔
#سردار_سلیمانی🕊
@sardaraneashgh