#خاطرات
پدرم دوستی در سپاه به اسم سردار خالقی داشت
که از سفر #کربلا کبوتری برای پدر به سوغات آوردند
و گفتند که این کبوتر را از حرم گرفتهاند
و آنها روز عاشورا خون گریه میکنند.
چون اسم امام حسین(ع) روی این کبوتر بود
پدر با عشق به این کبوتر نگاه میکرد و منتظر بود
تا روز عاشورا شود و این صحنه را از نزدیک ببیند.
اما یکی از روزها که این پرنده در خانه رها بود
گربه حمله کرد و آن را از بین برد؛
شاید باورتان نشود احمد کاظمی
که نام او لرزه به تن دشمن میانداخت
بالای سر این کبوتر گریه میکرد
چنانکه یکی از همسایهها که صدای گریه پدرم را شنیده بود
گمان برده بود که برای یکی از اعضای خانواده ما
اتفاقی افتاده است؛ شهید کاظمی در کار با کسی
تعارف نداشتند ولی در باطن دلشان بسیار لطیف و نازک بود.
🔹به نقل از محمد مهدی کاظمی
فرزند ارشد شهید
کانال اختصاصی شهید کاظمی
🌴 @shahidkazemi_ir
🌐https://shahidkazemi.ir