eitaa logo
شَهید حـٰاج حُسِیـنِ خــَرازی
2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
139 فایل
رفقا! این راه رفتنی است بدون دست، بدون پا و حتی بدون سر! مثل رفتن شهدا... کانال شهید حاج حسین خرازی | نعم الرفیق ارتباط با ما: @hajhoseinkharazi تبادل: @hajhosein_tab ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16849344385111
مشاهده در ایتا
دانلود
💢لباس شستن عوض تعمیر ماشین تو جبهه قسمت تعمیرگاه کار میکردم. چون هوای جنوب خیلی گرم بود صبح زود تا ظهر کار میکردیم، ظهر هم میرفتیم استراحت. یه روز ظهر تو هوای گرم یه بسیجی جوانی اومد گفت: اخوی خدا خیرت بده ما عملیات داریم ماشین ما رو درست کن برم. گفتم: مردحسابی الان ظهره خسته م برو فردا صبح بیا. با آرامش گفت: اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم. منم صدامو تند کردم گفتم: برادر، من از صبح دارم کار میکنم خسته م نمیتونم. خودم یه ماهه لباس دارم هنوز وقت نکردم بشورم. گفت: بیا یه کاری کنیم من لباسای شما رو بشورم، شما هم ماشین منو درست کن. منم برا رو کم کنی رفتم هر چی لباس بود مال بچه ها رو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر گفتم:بیا بشور. ایشون هم آرام و با دقت لباسا رو میشست. منم برا اینکه لباسا رو تموم کنه کار تعمیر رو لفت دادم. بعدِ تموم شدن لباسا اومد. گفت: اخوی ماشین ما درست شد؟ ماشین رو تحویل دادم. داشت از محوطه خارج میشد که با مسؤولمون برخورد کرد، پیاده شد و روبوسی کردن و هم دیگه رو بغل کردن. اومدم داخل سنگر به بچه ها گفتم: این آقا از فامیلای حاجیه، حاجی بفهمه پوستمونو میکنه! حاجی اومد داخل. سفره رو انداختیم. داشتیم غذا میخوردیم. حاجی فهمید که داریم یه چیزی رو پنهان میکنیم پرسید: چی شده؟ گفتم: حاجی اونی که الان اومد فامیلتون بود؟ حاجی گفت: چطور نشناختین؟ ایشون فرمانده لشکر بودن. 📚 خداحافظ سردار ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢تواضع فرمانده 🔹 ادب احمد فوق‌العاده بود، این ادب احمد به نظر من شاه کلید همه چیز بود و به خیلی چیزها رشد داد. نمونه‌ای از تواضع احمد این بود که در مراسم‌های مختلف مثلا در هفته‌ جنگ که فرماندهان را دعوت می‌کنند یا یک روز ستاد کل دعوت می‌کند، به جلسه‌ای. ترتیب چیدن صندلی‌ها به نسبت درجه و رتبه و جایگاه است و هر کس جای مشخصی دارد. 🔹 یکی از علت‌هایی که من امتناع داشتم از شرکت در مراسم‌ها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه‌ی احمد بود ، یک معرکه‌ای داشتیم در جایگاه ، احمد همه را به هم می‌ریخت و جابه جا می‌کرد تا خودش آخر بایستند، امکان نداشت که این جوری نباشد. ▫️مصاحبه با سردار حاج قاسم سلیمانی ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢دوست پرفایده امیرالمومنین علی (ع) در بیان احوالات یکی از دوستانشان که او را برادر خود خطاب می کردند فرمودند: او پرفایده و کم‌هزینه بود. این عبارت مصداق کاملی از روحیات هادی ذوالفقاری به حساب می آمد. هادی به هر جا که وارد می شد پر فایده بود. اهل کار بود. به کسی دستور نمی داد. تا متوجه می شد کاری بر زمین مانده، سریع وارد گود می شد. بار ها دیده بودم که توی هیئت یا مسجد، کار هایی را انجام می داد که کسی سراغ آن کارها نمی رفت، کار هایی مثل نظافت و شستن ظرف ها و ... . ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢حاج قاسم گفت مقصر تصادف تو هستی! 🔹راننده حاجی بیان می‌کرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد. پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی! 🔹 راننده می‌گوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار می‌کند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم. راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت. 🔹 به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم می‌کنید! 🔹 شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا می‌رویم؟ به سوریه می‌رویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نان‌آور خانواده است و با همین ماشین رزق خانواده‌اش را تأمین می‌کند.» 🔹 ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگر ما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کند. ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢 روح بزرگ آقا جواد جاهایی که با ایشان بودم گهگاه می دیدم کسی که دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی گشت. یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد. بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی کنه؟ گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما. - شهید جواد علی حسناوی ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
آقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گهگاه می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی بر نمی‌گشت. یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: «من گرسنه هستم.» او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود بدون کاستی برایش سفارش داد. بهش گفتم:«آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمی‌کنه؟» گفت :«من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم او نگاه می‌کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما...» 🍃 ✍ شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢من یک حق داشتم! خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. دنبال آشنایی می‌گشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم. شخصی را دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد. بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. 🌷 ✍شهید حاج حسین خرازی|نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢نماز جماعت زمستان بود. به طور طبیعی در آوردن پا از پوتین و وضو گرفتن قدری سخت است عباس می توانست در اتاق فرماندهی ساختمان تربیت جهادی نماز مغرب و عشاء را به تنهایی بخواند ولی می دیدم که او مرتب در حسینیه سید الشهداء (ع) در نماز جماعت شرکت می کند. گاهی بعد از نماز جماعت در حسینیه امام علی (ع) و یا در حسینیه آیت الله بهاءالدینی سخنرانی بود راه دور بود و سوئیچ ماشین اداری هم در دست عباس بود. اما من ندیدم که عباس به تنهایی با وسیله نقلیه سپاه به نماز بیاید بلکه ایشان با لباس آراسته و پوتین و پیاده در نماز جماعت حضور پیدا می کرد. 📚آخرین نماز در حلب ✍شهید حاج حسین خرازی|نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢 شهیدی که رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند 🔹شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. 🔹شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. 🔹شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. 🔹شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. 🔹شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. 🔹شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند. 🔹 شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. 🔹 شهیدی که معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین سپاه استفاده نکرد» 🔹 شهیدی که پس از شهادتشان ، حاج قاسم پشت در اتاق عمل نوه شان ۴ ساعت منتظر و دعاگو ماند. ✍شهید حاج حسین خرازی|نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
🔹نظم و آراستگی در سیره شهدا شهید حسین تاجیک: میخواهم به خطّ مقدم بروم پوتین و لباسهایم باید تمیز باشد. انسان باید در هر حال تمیز و مرتب باشد. مگر تمیزی در خطّ مقدم عیب است؟ دوست دارم همیشه و مخصوصاً در زمان شهادت پاکیزه باشم. در ضمن وقتی به جبهه میروم، میخواهم مردم ببینند که ما در حال جنگ هم به نظم و ترتیب و تمیزی اهمّیت میدهیم. 📸 پ.ن تصویر: از راست شهید حسین تاجیک ، شهید قاسم سلیمانی ، شهید اسماعیل فرخی نژاد 🌱 ✍شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
خیلی اشکش را نگه می داشت توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید؛ وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می‌خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما صیاد توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می‌شنیدم که می گفت: «اللهم احفظ قائدنا الخامنه‌ای»، بلند هم می گفت، از ته دل... - شھید صیاد شیرازی🌹 ✍️کانال شهید حاج حسین خرازی | نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
💢 ندیدیم که بگوید فلان غذا را دوست دارم! 🔹 شنیده بودم که احمد مشغول نگارش قرآن است. قبلا یک بار کل قرآن را نوشته بود. بعد هدیه داد به یکی از دوستان. برای بار دوم کار نگارش را آغاز کرد. اما این بار کار را تمام نکرد! پرسیدم: تو که شروع کردی خب تمامش کن و بده به من. 🔹 گفت: نه، اولش با اخلاص بود. اما الآن احساس می‌کنم اخلاص لازم برای این کار را ندارم. احمد بنا به گفته‌ی مادرش هیچ‌گونه هوا و هوسی نداشت. یک بار ندیدیم که بگوید فلان غذا را دوست دارم یا اینکه فلان چیز را می‌خواهم. اصلا این گونه نبود. شهید احمد علی نیری ✍️شهید حاج حسین خرازی|نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396