دف زدن تموم شد خانوم حدادی شروع کردن به مولودی خوندن واقعا صداش زیباست ، مولودیش تموم شد، بلند شد ایستاد رو به مهمونها گفت، عزیزان همگی توجه کنید میخوام یه شعر طنز براتون بخونم که ان شاالله ناراحت نشید مخصوصا مادر شوهرهاست، صدای خندهای ریز از جمعیت بلند شد، ادامه داد ببینید من خودم مادر شوهرم و خانوم کریمی رو نشون داد، ایشونم عروس بنده هستن پس دیگه هیچ کَسی دلخور نشه، شعری که میخوام بخونم گوشوارش فائزه است، یعنی مسرع من تموم شد همتون میگد فائزه یک سکوتی تالار رو گرفته بود که در هیچ عروسی ندیده بودم...
https://eitaa.com/joinchat/4176281780Ce1b6f877e7
میخوای بدونی چه شعری خونده😍 بیا اینجا👆👆
#رمان_انلاین_مذهبی_عاشقانه❤️ #با_قلمی_پاک🌸
دوباره خواست همون بیت شعر رو بخونه من از جایگاه عروس و داماد بلند شدم رفتم کنارش ایستادم سرمو بردم کنار گوشش اروم گفتم، نگو مادر شوهر اون خوبه بگو خواهر شوهر، خانمهایی که کنار خانوم حدادی بودن شنیدن صدای قهقه خندشون بلند شد...
https://eitaa.com/joinchat/4176281780Ce1b6f877e7
#رمان_انلاین_مذهبی_عاشقانه❤️ #با_قلمی_پاک🌸