#بی_چشم_ورو ۱
شوهرم منو تو مسیر کلاس هنری که میرفتم دیده بود اونجا مغازه داشت منم چون مسیرم بود تقریبا هر روز از جلوی در مغازه ش رد میشدم اونم منو دیده بود و ازم خوشش اومده بود مادرش اومد خواستگاریم و وقتی که دیدم شرایطشون خوبه قبول کردم که باهم ازدواج کنیم شوهرم بهم گفت که دلش نمیخواد ی مدت بچه دار بشیم و یه چند وقتی باید برای خودمون خوش بگذرونیم بریم مسافرت و گردش و این چیزا، منم قبول کردم چند سال با همدیگه زندگی کردیم تا این که مامانش متوجه شد بیماره مادرشوهرم تو این سالها با من رفتار خوبی نداشت ولی دلم خیلی براش میسوخت، مادر شوهرم و خواهرای همسرم با من رفتار مناسبی نداشتن و با من خیلیسرد رفتار میکردن، زندگی من با شوهرم نه خیلی سرد بود نه خیلی عاشقانه ی زندگی عادی و معمولی با همدیگه داشتیم شوهرم حد توانش مایحتاج من و خونه رو تامین میکرد تا کم و کسری نداشته باشیم
ادامه دارد
کپی حرام
#بی_چشم_ورو ۲
مادر همسرم که مریض شد دلم براش سوخت خواهر شوهرام گفتن ما ازت نگهداری نمی کنیم و به ما ربطی نداره مادر شوهر من یه نفرو ۲۴ساعته میخواست که ازش نگهداری کنه پول پرستار گرفتن هم نداشت چون تنها زندگی میکرد و شوهرش فوت شده بود، هیچ کس از من نخواست ازش پرستاری کنم من خودم رفتم و به زور آوردمش خونمون گفتم خودم ازت نگهداری میکنم خیلی خوشحال شد و از من تشکر کرد اما تشکر هاش جوری بود که انگار من دارم وظیفه م رو انجام میدم پیش خودم گفتم دارم با خدا معامله می کنم و اهمیتی ندادم ازش نگهداری می کردم هر روز هم خواهر شوهرام میومدن خونه منو جلسه میگرفتن مجبور بودم از اونهام پذیرایی کنم شوهرم یکی دوباره از من تشکر کرد اما به مرور زمان کار من شد وظیفه م و اگر یه وقت توی نگهداری ازش کوتاهی می کردم همه منو مقصر میدونستن و می گفتن کارتو درست انجام بده من پشیمون نبودم چونکه بالاخره میخواستم به یکی خوبی کنم تا خدا هم بهم نظر کنه
ادامه دارد
کپی حرام
#بی_چشم_ورو
ده سال از مادرشوهرم نگهداری کردم ده سال بچه دار نشدم که یه وقت بچه مزاحم نگهداری از اون نشه و اذیت نشه چون میدونستم اگه حامله بشم خواسته یا ناخواسته باید در مراقبت از مادرشوهرم کوتاهی کنم به شوهرم علت بچه دار نشدن مون رو گفته بودم و اونم قبول کرده بود بعد از ده سال حال مادرشوهرم بهتر شده بود و دکتر گفت که دیگه نیازی به پرستاری نداره وقتی که میخواست از خونه م بره گفت آخیش بالاخره از دیدن هر روز تو راحت شدم، بازم من گذاشتم پای زبون تلخش بازم ندید گرفتم کم کم تصمیم گرفته بودم بچه دار بشم اما رفتارهای شوهرم خیلی عجیب شده بود انگار داشت ی چیزی رو ازم مخفی میکرد میخواستم از کارش سر در بیارم ولی بازم با خودم گفتم حتما به خاطر اینکه ۱۰ سال مادرش اینجا بوده و بالاخره ی مقدار فاصله افتاده بینمون برای همین اینجوری شده کم کم انقدر به رفتارهاش حساس شدم که فهمیدم شوهرم با یه خانم در ارتباطه دنیا دور سرم چرخید رفتم سراغ مادرشو ازش کمک خواستم
ادامه دارد
کپی حرام
#بی_چشم_ورو
اما در نهایت تعجب دیدم که مادرشوهرم بهم گفت پسرم گرفته خوب کرده گرفته بذار حقیقتو بگم خودم براش گرفتم توقع داشتم ازم حمایت کنه یا حداقل برای حفظ ظاهر جلوی منم که شده یکم نقش بازی کنه که چرا اینکارو کرده امه گفت که خودش برای پسرش زن گرفته خیلی ناراحت شدم دلم شکست باورم نمیش که تا این حد بی چشم و رو باشن من ده سال از عمرمو براش گذاشته بودم و اون داشت برای من اینجوری جبران میکرد گفتم چرا اینکارو می کنی ؟ چرا اینکارو کردی؟ که اونم بهم گفت تو که به درد زندگی نمیخوری ۱۰ ساله پسر من نتونسته پدر بشه چسبیدی به نگهداری از من و به قول خودت از زندگیت کم گذاشتی که به من برسی پسرم اصلا خ ش نگذرونده زندگی نکرده که منم دلم نوه میخواد تو اگه به درد زندگی می خوردی که از من نگهداری نمیکردی
ادامه دارد
کپی حرام
#بی_چشم_ورو
خودم برای پسرم زن گرفتم و خوب کردم که زن گرفتم پسرم یکمم خوش بگذرونه زندگی کنه ایشالا از زن دومش بچه دار بشه تو که عرضه نداشتی انشالله این یکی زن زندگی باشه گفتم خانم محترم من اگر از زندگیم کم گذاشتم داشتم از تو مراقبت می کردم خندید گفت میخواستی نکنی مگه کسی از تو کمک خواست عین قاشق نشسته خودتو انداختی وسط که از من نگهداری کنی نتیجه کارتم الان داری میگیری داری یاد میفهمی که باید سرت تو کار خودت باشه هم یاد میگیری تا ازت نخواستن کاری نکنی، دلم شکست شوهرم حاضر نبود از زن دومش جدا بشه منم ازش طلاق گرفتم و تمام حق و حقوقمم گرفتم ۶ ماه از جداییمون گذشت که ی خواستگار با شرایط عالی داشتم و بهش جواب مثبت دادم شب عقد بهم گفت وقتی مادرم تعریف کرد که چقدر مهربونی و از مادرهمسر سابقت نگهداری کردی گفتم من همینو میخوام این زن زندگی و روزای سخته
الان دوتا بچه داریم و خیلی خوشبختم ولی شوهر اولم بعد از من دوبار دیگه هم ازدواج کرد و هیچ کس باهاش نموند حتی توی شهر پیچید که بچه دار نمیشه و برای همین کسی نمیخوادش، من واگذارش کردم به خدا
پایان
کپی حرام