eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب خواهر شوهرم و همسرش رو دعوت کرده بودیم. بعد از شام شروع کردم پذیرایی سینی چای رو بردم و بعدشم ظرف شیرینی رو با خودم بردم. اما احسان قصد نداشت که پاشه و بهم کمک کنه بدجوری حرصم می‌داد با این کاراش . از صبح خودم تنهایی کارارو کردم و حسابی خسته بودم . خواهر شوهرم، رضوان، وقتی می‌رفتیم خونشون شوهرش پا به پاش کار می‌کرد اما من سفره رو هم خودم به تنهایی جمع کردم. خسته و کلافه به داخل آشپزخانه رفتم شوهرم که همونطور مشغول بگو بخند بود. همیشه تو جمع می‌خندید و با همه خوب رفتار میکرد الا منی که زنش بودم! رفتاراش با من اصلاً خوب نبودن. مدتی بعد از آشپزخانه بیرون اومدم و کنارشون نشستم. ادامه دارد. کپی حرام‌.