eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ با شوهرم ی کسب و کار کوچیکی داشتیم و اوایل خیلی خوب بود اما به مرور زمان به دلایل مختلف ورشکست شدیم و مجبور شدیم خونمون رو بفروشیم بریم یه محله کوچکتر یه خونه کوچولو بخریم محلمون محله خیلی باکلاس نبود از این محله معمولی ها بود که بعد از ظهرها همه می‌نشستن تو کوچه یکی میوه می‌فروخت یکی سبزی و گوجه بادمجون می‌فروخت یکی لباس می‌فروخت همه توی کوچه بودن منم به خاطر شرایط بد زندگیم مجبور بودم اونجا زندگی کنم و چاره‌ای نداشتم که با یکی دو تا از همسایه‌هام در حد سلام و علیک برخورد داشتم اونم می‌گفتم شاید یه روزی یکیشون لازمم بشه یه شب متوجه سر و صداهای زیادی از بیرون شدم وقتی رفتم بیرون دیدم همه توی کوچه ن چون همه می‌نشستن توی کوچه از ریز و درشت زندگی همدیگه خبر داشتن ادامه دارد کپی حرام
۲ از یکی دو تاشون پرسیدم چی شده که شروع کردن به تعریف کردن گفتن این زهرا خانم همسایه با شوهرش خیلی مشکل دارند تمام زندگی اون بنده خدا رو ریختن رو دایره و تعریف کردن که زهرا خانم تحت هیچ شرایطی جلوی شوهرش کوتاه نمیاد و هر بار که دعواشون میشه به مساوات داد و بیدادی که شوهرش می‌کنه این خانمم جیغ می‌زنه، برای من خیلی غیرطبیعی بود ولی اونا عادی برخورد کردن و گفتن که هر بار که دعواشون میشه اگه زنش رو کتک بزنه زن زنگ می‌زنه پلیس میاد شوهرشو می‌برن فرداش خودش میره شوهرشو از بازداشت در میاره من واقعاً یه همچین چیزی تا حالا ندیده بودم همه توی کوچه بودن که پلیس اومد و شوهره رو برد و زنه م خیلی راحت اومد نشست توی کوچه برای زن و مرد داستان زندگیشو تعریف کرد که چرا دعواشون شده ادامه دارد کپی حرام
۳ منی که اصلاً کاری به زندگی کسی نداشتم این بار واقعاً برام سوال شد که چی شده دعواشون شده رفتم جلو و گوش دادم زهرا خانمم گفت که غذام شور بوده هر بار که شوهرم گفته غذات شوره من برای اینکه کم نیارم شروع کردم به خانواده‌اش فحش دادم اونم عصبانی شد کتکم زد منم زنگ‌زدم پلیس کلی گریه زاری کردم و پلیس اومد بردش حالا بمونه بازداشتگاه حالش جا بیاد، اصلاً جا خوردم از این رفتارش مگه میشه ادم شوهرشو بندازه بازداشت؟ فرداش زهرا خانم رفت و شوهرش رو از بازداشت درآورد دیگه تقریباً عادت کرده بودم هفته‌ای دو سه بار دعوا می‌کردن و داد و بیدادشون توی کوچه هم میومد یه چیز دیگه هم که در مورد زندگیشون فهمیده بودم این بود که این خانم تند تند و طولانی مدت می‌رفت قهر و همه هم می‌دونستن که رفته اصلاً چیز مخفی توی اون کوچه وجود وجود نداشت ی روز همسایه‌ها دارن راجع به طلاق دختر فاطمه خانم که ساکن کوچه پشتی بود حرف میزدن که برگشته خونه باباش از حرفهاش فهمیدم اسمش صدفه و وقتی دیدمش متوجه شدم خیلی زیباست ادامه دارد کپی حرام
۴ همه پیگیر این بودند که صدف چرا طلاق گرفته همون موقع بود که زهرا خانم دوباره رفت زنای کوچه میگفتن که شوهرش خیلی میره دنبالش و ول کنش نیست،دو سه روز گذشت که زمزمه ها شروع شد میگفتن که زهرا خانم رفته قهر و شوهرشم صدف و صیغه کرده برده خونه ش، یه روز مثل همیشه من توی خونه بودم که صدای داد و بیداد توی کوچمون پیچید وقتی رفتم بیرون ببینم چی شده متوجه شدم اونور می‌ریزی که زهرا خانم فهمیده شوهرش یکیو صیغه کرده و آورده توی خونه قیامت شد خانواده‌ها اومدن پلیس اومد شوهر زهرا خانم گفت که حاضر به باطل کردن صغه نیست و اگر زهرا زن زندگی بود انقدر قهر نمیرفت. یه مدتی گذشت و اون مرد صیغه صدف رو باطل کرد و زنشو برگردوند اما چیزی که بیشتر از همه نظر من و بقیه افراد اونجا رو جلب کرد و در واقع باعث تعجب هممون شد این بود که ادامه دارد کپی حرام
۵ زهرا خانم که برگشت به کل عوض شد و انگار یه شخص دیگه‌ای بود دیگه خبری از اون دعواها و داد و بیداد و پلیس کشی‌ها نبود ساکت و آروم گرفته بود نشسته بود سر زندگیش، حتی دیگه قهرم نمی‌رفت بی سر و صدا زندگی می‌کرد خیلی برام جالب بود وقتی یکی مدام در برابرمون کوتاه میاد همش پیشروی می‌کنیم تا اینکه یه جوری تمام قد جلومون وایسه اون وقته که جایگاه اون و خودمون رو متوجه میشیم عین شوهر همین همسایه‌مون مرده خیلی آروم بود اما زنه تحت هیچ شرایطی کوتاه نمی‌اومد تا اینکه دید شوهرش براش یه جایگزین آورده و بدون اونم می‌تونه راحت زندگی کنه بعد از اون بود که زنه متوجه شد باید یه مقدار کوتاه بیاد و اومد اما به نظر خودم یه مقدار دیر کوتاه اومد اگر زودتر شرایط رو عوض میکرد حداقل حرمت های زندگیشون از بین نمیرفت پایان کپی حرام