eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
دخترم رو باید هرچه زودتر عمل میکردیم،اخه غده ی کوچیکی توی حنجره ش در حال رشد بود که ممکن بود قدرت تکلم رو ازش بگیره و برای همیشه لال بشه،اما بخاطر اینکه بیمه نداشتیم و هزینه ی جراحی سنگین میشد پولمونم نمیرسید، همسرم به هر دری میزد تا پول جراحی رو فراهم کنه اما هربار به در بسته . توی میدون وسط پارک نززدیک خونه مون دو تا شهید گمنام رو به تازگی دفن کرده بودند، تا بحال با شهدا درد دل نکرده بودم اما شنیده بودم حاجت میدن، برای اولین بار با دلی شکسته و چشمای اشکی سرسجاده برای هردوشون فاتحه خوندم و باهاشون شروع کردم به درددل کردن،گفتم از قدیم گفتن همسایه از فامیل به ادم نزدیکتره،ما که به تازگی همسایه ی هم‌ شدیم حقی به گردن هم داریم، من تو این مدت باید میومدم سرمزارتون بهتون خوش امد میگفتم و فاتحه میخوندم اما توفیق حضور و شرفیابی نداشتم ،شمارو به امام زمان ازم دلگیر نشید کم سعادتی از من بوده که نسبت به شما بزرگواران کم لطفی کردم... ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
از امروز صبح به صبح یه فاتحه برای سلامتی امام زمان از طرف شما دو بزرگوار میخونم یه فاتحه هم از طرف شما برای پدرومادرهاتون اگه زنده اند عمرشون طولانی باشه اگه هم در قید حیات نیستند برسه به روحشون. هرروزم برای شادی روح شما دو عزیز فاتحه میخونم کار دیگه ای از دستم برنمیاد فقط از شماها میخوام پیش خدا واسطه بشید پول عمل بچه م جور بشه، هم شوهرم بنده خدا گناه داره بس که به هرکی رو زد و پول جور نشد هم بچه م که زبونم لال معلوم نیست چه بلایی میخواد سرش بیاد. همینطور گریه میکردم و با اون دو شهید بزرگوار درد دل میکردم، دلم روشن بود پول جور میشه، ده روز از قول و قرارم با شهدا میگذشت که هنوز همسرم کسی رو نتونسته بود پیدا کنه که اون مبلغ پول رو به ما بده، گاهی ناامیدی میومد سراغم اما سریع افکار منفی رو از ذهنم پاک میکردم و اجازه نمیدادم بهم هجوم بیارن. من به اون دو شهید گمنام توسل کرده بودم من بهشون امید بسته بودم . با خودم زمزمه میکردم و میگفتم اگه خودم به درگاه خدا عجز و انابه میکردم شاید خدا بخاطر گناهانم بهم جواب نمیداد... ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
قبلا هروقت توی تلویزیون تشییع پیکر شهدای گمنام یا حتی شهدای شناسایی شده و تحویلشون به خانواده ها موافق نبودم، همیشه با خودم میگفتم. اونها که شهید شدند و به ارزوشون رسیدند چرا باید بخاطر تشییع پیکر شهدا اونم بعد این همه سال مردمی رو که خودشون هزار غم و اندوه و دردسر دارن رو افسرده تر و غمگین تر کنیم. اما حالا خودم دستم از همه جا کوتاه بود و برای نجات بچه م هر کاری لازم بود میکردم، چاره ای جز اعتماد و توسل و امید به این بزرگواران نداشتم .مدام به خودم میگفتم من شهدا رو واسطه کردم محاله اون دوتا شهید خواسته ی منو اجابت نکنند، و محال تر اینه که خدا نخواد به وساطت اونها پاسخ بده. بین امید و نا امیدی گیر کرده بودم. انگار تو هوا معلق مونده بودم خودمم نمیدونستم امید کامل بستم یا نه تا اینکه یروز همسرم خسته و تکیده اومد خونه خیلی اعصابش خورد بود نشست روی مبل رفتم براش چای بیارم دیدم سرشو تکیه داده به پشتی مبل دستشم گذاشته روی چشماش... ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فکر کردم خوابش برده یه‌لحظه دیدم شونه هاش تکون میخوره صداش کردم نگاهم کرد دیدم صورتش خیس اشکه .با نگرانی پرسیدم چی شده؟ گفت الان که از سرکار میومدم مادرجونم بهم زنگ زد، یادم اومد مادربزرگش خیلی به شهدا علاقه و ارادت داره،گفتم خوب چی گفته مگه؟ گفت مادرجونم گفت:مجید چی از شهدای گمنام خواسته بودین دیشب خواب دوتا جوون رعنا دیدم بهم گفتن ما شهدای همسایه‌ی اقا مجیدیم ،به مجیدت بگو دنبال پول نره،دیگه نیازی به تهیه ی پول نیست. مشکلش رو حل کردیم. بعدم زل زد تو صورتم گفت ماهرخ تو فکر میکنی منظورشون چی بوده؟ من در به در دنبال پول برای عمل این بچه بودم گفتن مشکلت رو حل کردیم یعنی چی؟ هنوز تو شوک شنیدن حرفای مجید بودم زانو زدم روی زمین سر به سجده گذاشتم و با هق هق و گریه شکرا لله شکرا لله میگفتم ،مجید شونه هام رو تکون داد گفت تروخدا تو بگو معنی خواب مادرجونم چیه؟ ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
سرم رو بلند کردم گفتم مجید تو خبر نداری من ده روز پیش به دوتا شهید گمنامی که تو میدون وسط پارک سر کوچه دفن شدند. توسل کردم ازشون خواستم کمک کنن پول عمل سارینا جور بشه اونا بجای پول بیماری بچه رو حل کردن. با خوشحالی جیغ زدم، باورت میشه؟ مجید که هنوز تو شوک بود گفت: یعنی واقعا سارینا شفا گرفته؟ صبح باید ببریمش بیمارستان. فرداش بردیمش بیمارستان با هزار دردسر با دکترش ملاقات کردیم و جریان رو گفتیم اولش که طفره می‌رفت اما با اکراه ازمایشات مربوطه رو از سارینا گرفتند چندروز بعد که جواب ازمایشاتش اماده شده بود از بیمارستان زنگ زدن و گفتن دکتر میخواد باهامون صحبت کنه رفتیم بیمارستان دکترش گفت سارینا دیگه نیاز به عمل جراحی نداره.ظاهرا ادعای شما درسته و بچه تون شفا گرفته. ولی برای اطمینان هر شش ماه یکبار برای چکاپ بیارینش تا معاینه ش کنم. وای خدا شهدا جواب توسلم رو داده بودند... ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
ما چه نعمت بزرگی در نزدیکی خونمون داشتیم و قدرش رو نمیدونستیم. خدارو شکر میکنم به موقع یاد شهدای گمنام افتادم و ازشون کمک خواستم. از اون موقع هرروز عصر با همسرم دخترم رو میبریم همون پارک سرکوچه، اول یه فاتحه برای هردوشهید و پدرو مادرهاشون میخونیم و هفت سوره ی حمد از طرف اون بزرگواران برای سلامتی امام زمان، حتی به دخترمم یاد دادم خودش سوره حمد رو برای سلامتی امام زمان میخونه. الحمدلله همسایه های خوبی نصیبمون شده. چه حس خوبیه همسایگی با شهدا نمیدونستم حضور و وجود این شهدا بزرگترین نعمت و برکت برای ما هستند. از وقتی کرامت این دو شهید بزرگوار رو دیدم ارادتم نسبت بهشون غیر قابل توصیفه، هرکجا بتونم به هر نحوی از بزرگواری و توجه و عنایتشون به خودمون تعریف میکنم. اگه عنایت این شهدای عزیز نبود خدا میدونه ایا میتونستیم پول رو جور کنیم یا اینکه زبونم لال تا حالا دخترم تکلمش رو از دست داده بود. شنیدن صدای قشنگ دخترم و بلبل زبونی‌ها و سلامتیش رو مدیون شهدا هستم. ✍پایان #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃