#دلسوزی_بیجا
از وقتی دوران ابتدایی بودم دختر خیلی دلسوزی بودم.
همیشه توی مدرسه یا دوستای توی کوچه مون اگه براشون مشکلی پیش میومد اونقدر مینشستم و براشون غصه میخوردم که خدا میدونه...چون دختر تودار و کم حرفی بودم مادر و خواهرهای بزرگتر از خودم هیچوقت متوجه این احساسات من نمیشدند، ولی از درون خیلی اذیت میشدم از بس غصه ی هر کدوم از دوستان و همکلاسی هامو میخوردم،
البته زندگی خودمونم کم غم و غصه نداشت.
مثلا پدرم بیمار بود مشکل اعصاب داشت و هروقت بیماریش عود میکرد مادرم و بعد ماها رو به باد کتک میگرفت....خانواده ی پدری بهمون نزدیک بودند و فقط بخاطر رفتارهای پدرم با ما قطع ارتباط کرده بودند و البته پدرم هم خیلی اهل رفت و امد نبود ....ما در محله ای که کلی فامیل و اقوام داریم در غربت بزرگ میشدیم....
یک روز یکی از همکلاسیها توی حیاط مدرسه گوشه ای نشسته بود و گریه میکرد رفتم جلوتر ببینم چی شده که دیدم ،،،
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
دوتا از همکلاسی های دیگه از کنارش بلند شدند و کمی دورتر در مورد مشکل اون دختر باهم صحبت میکنند،
از صحبتهاشون جریان اون همکلاسی رو فهمیدم،ظاهرا دیشب پدرو مادرش باهم دعوا و جدل داشتند و صبح مادرش بحالت قهر از خونه رفته و گفته تقاضای طلاق میده.
خیلی دوست داشتم برم و اون همکلاسیمو دلداری بدم و امید ببخشم که ان شاالله مادرت از طلاق منصرف میشه و برمیگرده تو غصه نخور،اما از اونجایی که دختر کم حرف و گوشه گیری بودم روم نمیشد حرفی بزنم برای همین حرفها تو دلم موند و هربار که مشکل اون بنده خدا یادم میومد کلی غصه میخوردم،از اون روز به بعد اون دختر هرروز با چشم گریون و حالتی پریشون به مدرسه میومد و هربار که توسط بقیه بچه ها درجریان مشکلاتش قرار میگرفتم منم با کمی همزاد پنداری سعی میکردم بیشتر درکش کنم ولی دوباره بخاطر خجالتم و کم حرف بودنم علیرغم میل باطنیم که خیلی دوست داشتم دوستم رو دلداری بدم یا کمکش کنم تنها کاری که ازم بر میومد فقط غصه خوردن بود.
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
از درون این احساساتم رو دوست داشتم همیشه فکر میکردم ادم دلسوز و بامحبتی هستم چون به پوششم اهمیت میدم چون نماز خونم پس من ادم خوب و مومنی هستم و البته درست هم فکر میکردم اما نمیدونستم مدام غصه ی دیگران رو خوردن یا دلسوزی بیجا کردن اشتباه محضه .
گاهی از مادرم میشنیدم که دلسوزی بیجا و غصه ی دیگران رو خوردن باعث میشه خود ادم هم دچار مشکل اون اشخاص بشه.
در دلم از این حرف مامان حرصم میگرفت.
میگفتم خدا بابت دلسوزی های ما خوشحال میشه اونوقت مامان من میگه اگه زیاد غصه بخوریم ما هم دچار اون مشکل میشیم؟
علت حرفهاش رو ازش نمیپرسیدم فقط در دلم کلی صغری کبری میچیدم و به خودم و افکارم نمره ی بیست میدادم.
اما از یک جایی به بعد من هر چه بیشتر غصه دار دیگران میشدم واقعا بیشتر خودم هم دچار مشکل میشدم.
مثلا اونقدر غصه ی اون همکلاسیمو خوردم که،،،
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
که یکبار پدرومادرم اونقدر باهم دعوا و فحاشی و کتک کاری کردند که اخرش مادرم وسایلش رو جمع کرد و برادر شیرخوارم رو برداشت که بره اما بابا بچه رو ازش گرفت و خودش رو بیرون کرد،مادرمم رفت خونه ی پدربزرگم،،مدت چهار ماه به خونه برنگشت و مسوولیتهای خونه و نگهداری از برادر کوچکم افتاد به دوش من و خواهرهام.هرروز یاد همون همکلاسیم میفتادم و حالا غصه ی هردومون رو میخوردم چون حالا بیستر شرایطش اون روزهاش رو درک میکردم.
البته مادرم بخاطر ماها کوتاه اومد و دوباره به خونه برگشت اما اوضاع خونه و بداخلاقی های پدرم هرروز بیشتر میشد.
و اوضاع دلسوزی های بیش از حد من هم نسبت به دیگران بیشتر و بیشتر میشد...
جالبی کارم این بود که هر چه بیشتر بخاطر مشکلات و غصه های دیگران بیشتر غصه میخوردم یکی یکی همون مشکلات در زندگی خودم هم ایجاد میشد ...حالا دیگه بزرگ شده بودم و میزان محبت و دلسوزی های من هم نسبت به دیگران بیشتر و بزرگتر شده بود،
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
گاهی از خدا دلخور میشدم و تو دلم میگفتم خدایا من که اینهمه دلسوزی دیگران رو میکنم چرا همون مشکلات رو برای من هم ایجاد میکنی،حالا خوبه نسبت بهشون بیتفاوت نبودم لابد اونموقع میخواستی بدتر از اینها در زندگی سرم بیاری،
با همین افکار زندگی رو میگذروندم.
گاهی پیش خدا بابت مشکلات دیگران که تازه به گوشم میرسید،گاهی بخاطر مشکلات خودم گاهی بخاطر مشکلات مشابه دیگران که برام پیش میومد به خدا شکوه میکردم و همیشه هم دلم خوش بود من فقط برای مشکل خودم ناراحت نیستم من غمخوار دیگران همهستم و بابت این خصلت به خودم میبالیدم.
تا اینکه یک روز در مسجد محله مون کلاسهای اخلاق برپا شد من و خواهرانم در این کلاسها شرکت کردیم هرروز از کلاس درس برامون مثل زندگی بود،هرروز چیزهای جدید یاد میگرفتم و جواب اکثر سوالاتم رو در اونجا میگرفتم....تازه فهمیدم چرا هنگام درک شرایط سخت دیگران و دلسوزیهای زیاد برای اونها بجای پاداش،همون مشکل عایدم میشد.
جواب واضحی که گرفتم این بود...
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
خداوند همه ی مشکلات زندگی رو یا بخاطر امتحان و ازمایش از بنده هاش ایجاد میکنه یا جزای کار اشتباه قبلیش بوده که همون ابتلا نام داره....با دلسوزی های بیجا برای دیگران در واقع از خدا جلوتر پیش میرویم و انگار ما از خدا به بنده هاش مهربونتر ودلسوزتریم،مگه میشه خدا دلسوز بنده هاش نباشه و بی دلیل اون اتفاقات وارد زندگی مردم شده باشه؟
هرگاه برای کسی مشکلی پیش اومد ما فقط دو وظیفه داریم
۱،کمک برای رفع مشکل اون شخص
۲،دعا برای رفع مشکلش
با غصه خوردن و درک شرایطش هیچ مشکلی از اون حل که نمیکنیم هیچ،تازه به خدا خرده و ایراد هم میگیریم که مثلا چرا فلان مشکل رو برای اون شخص ایجاد کردی و یا چرا مشکلش حل نمیشه که اینها همگی غلط هستند چون در دل ما حس خوب بودن ایجاد میکنه.خوب بودن به غصه ی الکی خوردن نیست بلکه به حل مشکل دیگران کردن هست....و تازه میفهمیدم حرف مادرم رو وقتی میگفت غصه ی دیگران رو زیاد بخوری بالاخره سر خودت هم میاد...
✍ادامه دارد...
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#دلسوزی_بیجا
منظور او این بوده که بجای اینکه غصه ی سختی ها و مشکلات دیگران رو بخوری برای رفع مشکلش همه ی تلاشت رو بکن و اگه از دستت کاری برنمیاد براش دعا کن ....ولی من متوجه منظورش نمیشدم.
از وقتی متوجه این موضوع شدم.
هربار که برای کسی مشکلی پیش میاد بجای غصه ی بیخودی خوردن فکر میکنم چطور میتونم کمکش کنم اگه کاری ازم بر بیاد دریغ نمیکنم ولی اگه ببینم ازم کاری برنمیاد سعی میکنم از دیگران کمک بخوام باز هم اگر ببینم از دیگران هم کاری بر نمیاد دیگه به خدا اعتراض و شکایت نمیکنم درست و حسابی برای اون شخص و رفع مشکلش دعا میکنم.
اگه باز هم حل نشد دیگه پیش خدا شاکی نمیشم و با خودم میگم شاید امتحان اون شخصه و باید به تنهایی حلش کنه و اگر ابتلاهم باشه من فقط وظیفه م کمک و دعا کردن به او هست نه غصه ی بیخود خوردن و دلسوزی بیجا کردن و جای خدا نشستن.
از اون موقع الحمدلله چون دلسوزی بیجا نمیکنم دیگه مشکلات مشابه دیگران هم برام پیش نمیاد.
پایان.
#کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_و_همه_پیام_رسانها_از #داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃