eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ روکه سیلی میخورد آثار میماند بجا جای پنجه روی گل بسیار میماند بجا دست سنگینی اگرچرخیدروی صورتی زیر پاها یک خط دوّار میماند بجا لابلای ناسزاگم شدصدای ضربه اش پشت پیچ کوچه این اسرار میماند بجا چون که پیغمبربه مکرکفر ازدنیا رود اهل بیت وحی راآزار میماند بجا میرودازخانه بیرون فاتح خیبر، ولی فاطمه بین درودیوار میماند بجا یادزخم سینه آتش میزند این خانه را در که می سوزد،ولی مسمار میماند بجا بعد زانوی غم رابغل کرده از یل خیبر همین مقدار میماند بجا : روی سیلی خورده ی زهرا شهادت میدهد از علـی مظلومتر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، روزتون معطر بنام .....🕊🌸 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💠دکتر احمد رضا بیضائی : 🌷پیکرمحمودرضا، سر تا پا غرق خون بود. پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد. بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود. روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود. پر از جراحت بود. بعدا شمردم، روی پهلوی پیراهن ۲۵ جای اصابت ترکش بود. سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود. ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود. با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش می‌دیدم، زیبا بود. زیباتر از این نمى‌شد که بشود. غبطه می‌خوردم به وضعی که پیکرش داشت. توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش! ای والله! حقا (ع) شده‌ای. اما نه ! (س) بیشتر. چه می‌گویم؟ هیچکس نمی‌دانست حرف آخری داشته یا نه؟! آنهایی که بالای سرش رسیده بودند می‌گفتند نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد نمى‌دانم . شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد گفته باشد. 🕊 الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ❤بِسّـم‌رَبِّ‌مَھدۍ‌فـٰاطِمِہ🌱: 🍃🌸 سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🍃 ازعشــ😍ـقی که میان تارو‌پودش درتکاپوست💞 رنگ داشتنش ازتبار بودنش و صد شکر که از تبار زهراییم 👌☺️ 🦋🦋🦋
💗💗💗 💗💗 💗﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ •|| 🦋 . •دوست ‌دارم •‌ اگر شهید شوم، •پیڪرے ‌نداشتہ ‌باشم؛ •از ادب ‌بہ دور است‌ ڪہ ‌در •محضر (ع) •با تن ‌سالم‌ و •ڪفن ‌پوش‌ محشور‌ شوم.♥️ . . °و اگر پیڪرم ‌برگشت، °دوست ‌دارم °سنگ‌قبرے ‌برایم‌ نگذارند، °برایم ‌سخت ‌است ‌ڪہ °‌سنگ ‌مزار داشتہ‌ باشم‌ °و حضرت ‌(س) ° بـے‌نشانـ باشند.😔 . . 📻|| 🌊|| . . • 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🦋🦋🦋
💗💗💗 💗💗 💗﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ •|| 🦋 . •دوست ‌دارم •‌ اگر شهید شوم، •پیڪرے ‌نداشتہ ‌باشم؛ •از ادب ‌بہ دور است‌ ڪہ ‌در •محضر (ع) •با تن ‌سالم‌ و •ڪفن ‌پوش‌ محشور‌ شوم.♥️ . . °و اگر پیڪرم ‌برگشت، °دوست ‌دارم °سنگ‌قبرے ‌برایم‌ نگذارند، °برایم ‌سخت ‌است ‌ڪہ °‌سنگ ‌مزار داشتہ‌ باشم‌ °و حضرت ‌(س) ° بـے‌نشانـ باشند.😔 . . 📻|| 🌊|| . . • 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ جذابیت بلندای چادرت حیرت اوره…🤍✨ • • •• ✨بعضے ها مے گویند: سرڪردن بے ڪلاسے است، عقب افتادگے است ! ولے اگر اقتـداء... به بے ڪلاسے است ... اقتـداء به بے ڪلاسے است ... پس ما هم با صـداے بلنـد اعلام مے ڪنیم "ڪه ما عقب افتـاده ایم و به این خصلت هم افتخار مے ڪنیم✌️🏽" مثل‌الماس مادختران‌‌حضرت‌مادر‌یم😌💕 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ صبحت بخیر، همسر من، هم قطار من یک روز دیگر است که هستی کنار من شکرخدا، گمان کنم امروز بهتری پیراهن جدید مبارک، بهار من نان که تو میپزی چقدرمزه میدهد نان پخته ای که سر برسد انتظارمن از آتش تنور کمی فاصله بگیر آتش بد است با من و با روزگار من مثل قدیم باز صِدام کن دستی بکش به روی دل بیقرار من برات لقمه گرفتم، قبول کن روزه بس است آب شدی روزه دار من افتاده ام‌ به پات، بمان، جان من بمان رحمی بکن به گریه ی اطفال زارمن اسما، برای خانه دوتابوت لازم است مرگ من است لحظه ی مرگ نگارمن من‌ بودم وکسی به تو با تازیانه زد؟ تا عرش رفت آه دل ذولفقار من روزدهم قرارمن وتو دم غروب وقتی که خورده است به مقتل گذار من وقتی که شمر رفته روی سینه ی سر میبردمقابل چشمان تار من خولی و زجر و شمر و سنان دور زینبند 🕊🌹 🦋🦋🦋 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ▪« السلام علیک یا سیدی و مولای یا صاحب الزمان، آجرک الله آقا جانم » یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه، آقای غریبم به دلت غم داری دردِ بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیّه شده و اشک دمادم داری صاحبِ مجلس روضه، غم مادر دیدی.. بر درِ خانه ی خود، بیرق ماتم داری ▪السلام علیک یا فاطمه الزهرا به خط میخی ... در، روی پهلوی نوشته بود که (س) به عشق سوخت ▪یا حضرت زهرا(ی) ▪یا امام حسن مجتبی یتیمان جز دو چشم تر ندارند به غیر از خاک غم بر سر ندارند چو مادر مرده ها باید فغان کرد که طفلان علی ندارند ▪آجرک الله یا صاحب الزمان ▪️اللهم عجل لولیک الفرج 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دنبالِ "شُهرَتیم" و در پِیِ "اسم و رَسم" و "نام" ... غافل از اینڪه حضرت سلام الله "گمنام"میخَرَد... ❤️ 🌷 هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 💫اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ💫 🦋🦋🦋
‌خادم_الشهدا :68/12/24 :18اسفند سال 90🕊 •┈•در تاریخ 1368/12/24 در خانواده مذهبی در شهر باغملک چشم به جهان گشود 👼 زندگی نامه: ✍ حجت الله از سال 1379 فعّالیّت‌های خود را در پایگاه و مسجد آغاز کرده وی در سال 1384 به عنوان عضو فعّال در ابتدا مسئول اطلاعات 🗂 و بعدها مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام (ع) باغملک منصوب شد وی در سال 1385 هیئت خانگی را با هدف گسترش📊 فرهنگ معنوی اهل بیت (ع) عصمت و طهارت راه اندازی نمود و صدها📌مراسم در مناطق مختلف استان خوزستان برگزار کرد و در بین جوانان استان از محبوبیت❤️خاصی برخوردار بودن از سال 1386 به عنوان در ستاد 💪 خدمت نمود. وی دانشجوی👨‍🎓 آزاد باغملک در سال 1390 به عنوان مسئول بسیج دانشگاه 🏫 آزاد اسلامی باغملک منصوب شد😇 : 📝 رحیمی از ویژگی‌های اخلاقی و شخصیت و معنوی خاصی برخوردار بوده است 😘 و رعایت ادب 😇، حفظ حرمت دوستان، گفتن و یا علی در ابتداو انتهای مکالمات تلفنی‌اش📞 به جای سلام✅ و خداحافظی ـ اقامه نماز اول وقت👌زبان و خاص و عام بوده است💪 ایشان بسیار انسان محجوب😘 صبور و مهربان😇 بودند و در فضای خانواده 👥 یک الگو برای دیگر فرزندان 👶 بود. ایشان همیشه با همان لبخند ☺️ زیبای‌شان به پدر و مادر خود احترام👌 و دست‌هایش را با رضایتی کامل و عشقی‌ خاص می‌بوسید.✔️ علاقه و تعصب خاصی💪 نسبت به اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زهرا (س) ❤️ داشتند و در هر کاری از این بانوی کریمه مدد می‌جوستن🤲و ذکر (س) را همیشه بر لب داشتند.👌 شیفته‌ و دل‌باخته‌ قدوم مقام معظم رهبری ❤️ بوده‌اند و همیشه نگران حالات آقا😔 بودند و به همین دلیل می‌توان او را به حق از جوانان نسل سوم انقلاب نامید.👌 : رحیمی در حالی‌که تنها 6 روز تا تولد 22 سالگی‌اش باقی مانده بود 🗓در ساعت 7:45 صبح ⏰ مورخه 1390/12/18 🗓 در مقابل پادگان🏰 دژ زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر 8 در منطقه اروند کنار آبادان بود بر اثر برخورد یکی از اتوبوس‌های نور به وی😔 از ناحیه پهلو😟 مانند مادرش حضرت و کبود شدن صورت دعوت حق را گفت و به فوز نائل آمد😫 ....🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
787K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁ ‌امروز اگر و شاید و اما دارد در خودش قصہ‌ے یڪ دارد روزسختے‌اسٺ‌خدا‌رحم‌ڪند روضـہ امروز نَمے از روضہ‌ے دارد 💔 😭💔
‍ ‍ ‍•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول ، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم های پدر برای مادرش بود. 🍃صدای ترک های را می شنوم و این بار عکس و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از ، به عکس و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند. 🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس ، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای ، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند. 🍃بدرقه کرد و به یک چشم بر هم زدنی خود را در دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ را می گرفت.... ✨ آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲 🌸به مناسبت سالروزشهادت 📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه •