eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ منو شوهرم یه جورایی عاشق هم شدیم و چون که مادر شوهرم از اول مخالف ازدواج ما بود انگار نمی‌خواست منو بپذیره اول ازدواجمون خیلی مخالفت کرد و هرکاری که از دستش برمیود انجام داد که ازدواج ما رو کنسل کنه اما شوهرم کوتاه بیا نبود و می گفت که علاقه ش به من هیچ جوره کم نمی‌شه و خیلی منو دوست داره، مادر شوهرمم مثل شوهرم بود و هیچ جوره کوتاه نمی‌اومد حاضر بود هر کاری بکنه که بین ما جدایی بندازه با وجود تمام این مشکلات بالاخره من و شوهرم با هم عقد کردیم شوهرم اصرار داشت که فوری عروسی بگیریم و می‌گفت که می‌خوام دیگه با هم زیر یه سقف زندگی کنیم مادرشوهرم انقدر از من بدش میومد که وقتی عقد کردیم توی مراسم عقدمون نیومد و گفته بود اون برای من عزاست... ادامه دارد کپی حرام
۲ برای مراسم عروسیمونم مادر شوهرم حاضر نشد شرکت کنه و گفته بود که این مراسم برای من خیلی سخته و اصلاً دلم نمی‌خواد که بیام اون مراسم. برای زندگی توی حیاط پدرش دو تا اتاق به ما دادن ما همونجا زندگی می‌کردیم خوب تمام روزایی که من اونجا زندگی کردم با بدرفتاری‌ها و فحاشی‌های مختلف مادر شوهرم به من می‌گذشت حتی یک بارم نمی‌شد که به من روی خوشی نشون بده کافی بود منو توی حیاط ببینه و شروع کنه بهم فحش دادن حاصل عشق من و شوهرم شد سه تا بچه دو تا دختر و در آخرم یه پسر، پسرم خیلی شیطون بود و اذیت می‌کرد از صبح که بیدار می‌شدیم مادر شوهرم با دیدن بچه‌های من بهشون فحش می‌داد تا آخر شب شوهرم کم کم درگیر اعتیاد شد و نشست توی خونه که دیدم برای گذران زندگیمون پول نیاز داریم خودم می‌رفتم توی باغا و زمین‌های مردم کار می‌کردم ادامه دارد کپی‌حرام
۳ کم کم مشخص شد شوهرم یه بیماری ژنتیکی داره و چند ماه بیشتر زنده نمی‌مونه دلم می‌خواست کنارش باشم و از تک تک اون لحظه‌هایی که زنده است با همدیگه لذت ببریم در کنار هم باشیم اما شوهرم بهم گفت باید طلاقت بدم پرسیدم چرا گفت مامانم از تو متنفره شک نکن من که بمیرم با برادرام دست به یکی می‌کنن و بهت یه تهمت بدی می‌زنن از اینجا می‌ندازنت بیرون می‌ترسم بچه‌هارم ازت بگیرن و خیلی عذاب بکشی برای همین طلاقت میدم و حضانت بچه‌ها رو بهت میدم برو خونه مادرت یا یه خونه برای خودت بگیر و زندگی کن اما پیش پدر و مادر من هیچ وقت نیا شوهرم طلاقم داد و دو هفته بعد از اینکه طلاق گرفتیم فوت کرد خیلی دلم براش سوخت تو روزای آخر زندگیش به جای اینکه خانواده‌اش که ما بودیم در کنارش باشیم مجبور بودیم ازش جدا بشیم فقط به خاطر آرامشمون ادامه دارد کپی حرام
۴ بعد اینکه دوران عده م سر شد از طریق چند تا آشنای مختلف تونستم یه کار خوب پیدا کنم یه خانواده خیلی پولداری بودن که خونه خیلی بزرگی داشتن انقدر بزرگ که گوشه حیاطشون یه خونه ساخته بودن برای کسی که بره اونجا کار کنه زندگی کنه بهم گفتن اگر می‌خوای بیا اینجا و حقوق خوبی هم بهت میدیم شرایط خیلی خوبی بود یه پیرزن پیرمرد بودن که نگهداری می‌خواستن و خونشونو باید مرتب می‌کردم منم قبول کردم و رفتیم اونجا انقدر اونجا درگیر کار و رسیدگی به اونا بودم که ۶ ماه فرصت نکردم بیام سراغ اقوام و فامیل ی جورایی دلمم می‌خواست که از همه فاصله بگیرم بعد از ۶ ماه بالاخره اومدم سراغ اقوام و خواستم همه رو ببینم که جاریم بهم گفت این ۶ ماه کجا بودی برات حرف درآوردن که میری اینور اونور صیغه مردم میشی ادامه دارد کپی حرام
۵ شروع کردم براش قسم خوردم و حرف زدن گفتم به خدا اینجوری نیست و من دارم اونجا کار می‌کنم بهم گفت تو که دیدی اینا از تو بدشون میاد و برات حرف در میارن وقتی که می‌بینی اینجوری هستند و برات حرف در میارن تو هم نباید خودتو در معرض تهمت قرار بدی حداقل به یکی خبر می‌دادی که کجایی و داری چیکار می‌کنی اینجوری برات چیزی ساخته نمی‌شد دیدم حرف‌هاش درسته ولی مادر شوهرمو بابت ظلمایی که بهم کرد نمی‌بخشم الان تند تند از اقوام خبر میگیرم و با همه در ارتباطم پایان کپی حرام