eitaa logo
🌷شهــ🕊ـــید مهــدی بخــتیـارے🌷
192 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
رزمنده دلاور جبهه مقاومـت ، شهـید مدافـع حـرم سرهنگ دوم پاسـدار مهـدی بختیارے شناسه سایر شبڪه های مجازی: @shahidmahdibakhtiyari https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 تحت نظارت مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهــ🕊ـــید مهــدی بخــتیـارے🌷
شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم 🌷ابوعلى🌷 🌸فروردين ٩٤ بود. شب اول ماه رجب براى عمليات بصرالحرير داشتيم آماده مى شديم كه سيد همه مان را توى يكى از كلاس هاى محل استقرارمان جمع كرد. روى موكت روى زمين نشستيم. مى خواست مختصات عمليات و تاكتيك ها را براى مان توضيح بدهد. قرار شد بچه هاى گروهان قديمى و بچه هايى كه تازه به ما ملحق شده بودند، يك دسته بشويم. اين دسته كه ١١٠ نفر بودند؛ بايد به طرف جلو حركت مى كردند. نفر اول خود سيد بود و نفر آخر هم يكى از بچه ها به نام هادى. آن ها مى بايست خطوط دشمن را مى شكستند تا بچه هاى ديگر بيايند. ما هم مى بايست جاده اى را كه دو طرفش سنگلاخ بود و تانك دشمن توانايى پيشروى در آن را نداشت، طى كنيم. سيد تأكيد كرد كه رمز پيروزى عمليات در سرعت عمل ما است. اگر با سرعت كار را انجام مى داديم دشمن نمى توانست كمين كند. بچه هاى خط شكن بايد پيشروى مى كردند تا پشت سرشان هفتصد تا نيرو جلو بيايد. نيروهايى هم كه عقب و پشت سر نيروهاى خط شكن بودند، از چپ و راست دسته را پوشش مى دادند. قرار شد طى ٢٤ ساعت اين جاده را پشت سر بگذاريم و كار آزادسازى را انجام دهيم و برگرديم. 🌸وقتى شكل كلى عمليات دستمان آمد؛ سيد شروع كرد به قوت قلب دادن به نيروها. مى گفت "تمام سختى كار ٢٤ ساعته. شايد در طول مدتى كه توى سوريه هستيد يكى، دو تا جنگ انجام بديم و بعد مرخصى. شايد هم اصلاً عمليات آن قدر عقب بيافته كه زمان مرخصى مون برسه و با بچه هاى رزمنده توى اون عمليات حاضر نباشيم. پس يادتون باشه كه توى هر عمليات بايد قدر گرسنگى، خستگى، تشنگى، بى خوابى و سختى هايى را كه نهايتاً ٤٨ ساعته، بدونيم. چون تمام اين ها براى خداست. بايد به اين فكر كنيم كه خداوند براى چند ساعت ما رو لايق دونسته كه به خاطرش به سختى افتاديم." 🌸به اين جاى حرف هايش كه رسيد يك دفعه يكى از بچه ها چاى به دست وارد شد. سيد با خنده گفت "دمت گرم كه برام چايى آوردى." طرف به زور ليوان چاى را به سيد داد. سيد ليوان را دست نفر سمت راست داد و گفت "نفرى يه كم از اين چايى بخوريد تا به لب رزمنده ها متبرك بشه." بعد ليوان دست به دست چرخيد و سيد ادامه داد ... ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده •┈┈••✾❀🍃🌷🕊🌷🍃❀✾••┈┈• ڪانال شهـید مدافع حـرم مهــدی بختیــارے https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 •┈┈••✾❀🍃🌷🕊🌷🍃❀✾••┈┈•