eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
268 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
640 ویدیو
33 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
. صفحه ای ویژه همراه با با لطفا همراهی کنید و در راستای نشر_ارزش_های_دفاع_مقدس و -تا_ابد_جاودان تا آنجا که میتوانید انتشار دهید#🌷 و این پیچ با ذکر و بیان منبع ، بلامانع هست. #✋ @paintingthemartyrs https://www.instagram.com/p/CCjV0uTp8j_/?igshid=n57916gg9q63
محفل هفتگی هیئت فاطمیون کازرون شبی با شهدا (عج) واعظ: :فضل الله پاک سرشت :کربلایی هادی دیدار دوشنبه ساعت هفت و نیم شب خیابان شهید پیرویان مسجدجمعه (جوی)
قرائت دعای پرفیض ندبه بیاد85 شهید عملیات کربلای 4 همراه با ندبه خوانی: اجرا و شعرخوانی: و یادگار دوران دفاع مقدس برادر زمان : جمعه 1 دی ماه ساعت 7صبح مکان :گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها https://eitaa.com/fatemioon_kazeroon
「🔰اطلاعیه」 📌دوره‌ آموزشی سردار شهید مرتضی جاویدی "تربیت راویان جوان ندسا" 🔺سر فصل های دوره در پوستر ذکر شده است. 🔸ظرفیت دوره ۱۱۰ نفر جهت ارتباط: 09909427428 | 🌊| یادمان‌شهدای‌عملیات‌والفجر۸
🌷از شدت درد، چهره‌اش سرخ شده بود؛ باز دست از شوخی‌های لطيفش برنمی‌داشت. روز به روز كمرش خميده‌تر می‌شد؛ باز می‌رفت و كارهای "از پا افتاده‌ها" را انجام می‌داد. روزی كه دل درد شديد گرفت، مجبور شدند شبانه او را به بيمارستان شهر ببرند. دو ماه بعد، يك اسكلت نيمه جان را از داخل ماشين درآوردند و گذاشتند روی تخت بهداری اردوگاه و با غرور گفتند: به ايران بنويسيد كه ما بيمارتان را عمل كرديم! پزشكيار ايرانی، يواشكی به بچه‌ها گفت: داخل شكم "مجتبی" پر از غده‌های سرطانی شده. مجتبی هم زير چشمی نگاه می‌کرد. تو صورت او لبخند بود و تو چشم‌های بچه‌ها اشك. فكر می‌كردند خبر ندارد. همان روز اول، پزشكان عراقی به او گفته بودند: "همه‌ی روده‌هات سرطانی شده. اميدی به معالجه نيست". 🌷يك روز دوان دوان از بهداری زد بيرون. دلش گرفته بود. مؤذن خوش صدای اردوگاه را پيدا كرد. سر و صورتش را بوسيد. كشيدش گوشه‌ای و گفت: "آقا بالا! يه مرتبه‌ی ديگه برام اذان بگو! دلم گرفته. می‌خوام با شنيدن اذان دلشاد بشم. می‌دونم كه به زودی شهيد می‌شم و آرزوی ديدن امام خمينی تو دلم می‌مونه." حاج آقا ابوترابی هميشه به مجتبی سر می‌زد. روزهای آخر كه خيلی درد می‌كشيد، بچه‌ها گفتند: "حاج آقا! وقتی به عيادت مجتبی می‌رويم، سرش را زير پتو می‌کند و با ما حرف می‌زند." حاج آقا كه به سراغش رفت، سرش را آورد بيرون. ـ مجتبی جان! چرا سرت را زير پتو می كنی؟ ـ از شدت.... 🌷.... ـ از شدت درد. نمی‌خوام بچه‌ها چهره‌ی منو اين‌طور ببينند. من هميشه با صورت خندان با اونا برخورد می‌کردم. اگر بچه‌ها منو اين‌طور، گرفته ببينند خنده از چهره‌هاشون گرفته می‌شه. اون‌وقت دشمن خوشحال می‌شه. بعد هم وصيت‌هايش را شروع كرد: "حاج آقا جون! آرزو داشتم امام را ببينم. اولين روزی كه به ايران برگشتی سلام مرا به آقا برسان و بگو "مجتبی احمد خانی" گفت، من سعادت ديدار با تو را نداشتم. بعد هم به مادرم بگوييد مجتبی گفت در شهادت من گريه نكنيد." چند روز بعد؛ يعنی ۱۸ خرداد ۶۶، تخت مجتبی برای مريض بعدی خالی شد و اردوگاه شد ماتم سرا. دو سال بعد مثل همين روز، سه روز بود كه اردوگاه شده بود اشك و آه. داغ ديدار امام خمينی به دل همه‌ی بچه‌ها ماند. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانی و سید آزادگان مرحوم سید علی‌اکبر ابوترابی فرد : آزاده سرافراز صفرعلی پيرمراديان منبع: سایت نوید شاهد 🆔 @shahidemeli
✅ مراسم میهمانی لاله های زهرایی 🌷دهمین سالگرد شهادت بی سر ، سردار حاج عبدالله اسکندری 💠گرامیداشت سالروز آزادسازی خرمشهر 🎙با : حاج سید رضا متولی 📢 با : حاج امیرحسین راستی 📆 : پنجشنبه، ۳ خرداد ماه/ از ساعت ۱۷ 📍 : دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام @raviyanfarss @kshohadayefars @shohadaye_shiraz 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺