🌷 #شهید #مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
ازش دلخور بودم. باهاش قهر کردم و آمدم توی هال. سه دقیقه هم نشد، آمد و گفت: سلام، مشکل تموم شد دیگه. گفتم: کجا تموم شد؟ گفت: نه دیگه، تمومش کن. حلش میکنیم، ولی باید با هم صحبت کنیم و قهر نداریم.
این اولین و آخرین قهرِمان بود.
قانونمان بعد از ناراحتی از دست هم، دو بند داشت: بند اول اینکه قهری در کار نباشد؛ بند دوم هم این بود که اجازه نداشتیم هیچکس متوجه ناراحتیمان شود؛ حتی پدر و مادرمان. این قانون را هم من پذیرفتم، هم مصطفی. اگر وقتی از هم ناراحت بودیم، همان لحظه مهمانی هم سر میرسید، آنقدر گشادهرو و خندان بودیم که محال ممکن بود چیزی بفهمد.
به نقل از همسر شهید، کتاب #سرباز_روز_نهم
🆔 @shahidemeli