eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
268 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
640 ویدیو
33 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق را جز خبر به عاشقان وصول ندهندو وصول را جز به شهيد ندهندچون شهيد عاشق وصول است كه بدان دست مي يابد . :آخرین مراسم محرم شهید مسرور سال ۹۴ چه گفتی با مولایت حسین ع این چنین زیبا تو را خرید.❤️
🌼اصلاحیه🌼 السلام علیک یا ابالفضل العباس 🔸️ 🔹️روایت یازدهم 🔸️ 👈 یاد و خاطره امیر استشهادیون ، سرلشکرخلبان عباس دوران 🔹️صبح یکشنبه اول مرداد 🔸️از ساعت ۹/۳۰ 🔹️ 🔸️ 🔹️همه دعوتید🌹 🔸️🔹️🔸️ @raviyanfarss @kshohadayefars 💥
حال و هوام رنگ توئه… کوچه دلتنگ توئه!! دلم گرفته دوباره هوای تورو داره، چشمای خیسم واسه ی دیدنت بیقراره! این راه دورم خبر از دل من که نداره!! آروم ندارم، یه نشونه میخوام واسه قلبم جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمیبندم این دل تنهام دوباره هوای تورو داره محمد شهیدم گاهی چنان دلتنگت میشوم که هیچ چیزی نمی‌تواند مرا آرام کند جز خودت💔
بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر دست
🏴 من از حسین (ع) آموختم که چگونه انسان می تواند در حالی که تحت ستم است، برنده باشد و از او آموختم که چگونه می توان زیر فشار ظلم بود و پیروز شد. 🌸🌸🌸
Rohollah Rahimian - Be Emam Reza Migam Harfamo.mp3
2.99M
「🔰فایل_صوتی」 به امام رضا میگم حرفامو… آخه بهتر میدونه دردامو! اربعین نزدیکه و آشوبم… میشه آقا بزنی امضامو! | | 🌊| یادمان شهدای عملیات والفجر۸
《عاشورا》 درسهاوعبرتها ۹ کلام ولایت کوفه،یک نقطه بیگانه از دین نبود کوفه،همان جایی بود که علی(ع) در بازارهای آن راه می رفت،تازیانه بردوش می انداخت مردم را امر ونهی می کرد فریادتلاوت قرآن ازآن مسجدبلندبود کوفه،همان شهری بود که پس از گذشت سالهای نه چندان طولانی، در بازارش دختران و محرمهای علی(ع) را با اسارت می گرداندند بااینکه آن جامعه،توسط پیامبرساخته شده بود ولی بعداز چندسال به آن وضع دچارشد جامعه ی ما خیلی بایدمواظب باشد که به آن بیماری دچارنشود 《عبرت اینجاست》 این چه نوع بیماری است که جامعه اسلامی را به آنجا می کشاند قرآن کریم،آن درد را به مسلمین معرفی می کند
+ازیِکی پرسیدم ان‌شاءلله اگه بخوام‌ برم‌کربلا باید‌چه کارای اداری روانجام‌بدم ؟! گفت -اول‌میری پاسپورتتوازاِمام‌رِضامیگیری؛ بعدحضرت‌معصومه‌پاراف‌میکنه بعدحضرت‌عباس‌امضاء‌ميکنه بعدازاون‌میبری‌دبیرخونه؛ حضرت‌زینب‌ثبت‌میکنه وآخرین‌مرحله ممهور‌بہ‌مهر‌حضرت‌مادر میشه وتمام . . .(:" +گفتم‌راهی نداره‌که زودتر‌انجام‌بشه؟! -گفت‌ 💔'!
به نام‌خدای عباس ها مینویسم برای برادران مظلوم شهدا !!! وقتی اسم حضرت عباس ع را می‌شنیدم همیشه وفاداری ،غیرت ،مهربانی، ادب و از خودگذشتگی در ذهنم تداعی می‌شد . وقتی روضه حضرت عباس ع و شکستن کمر امام حسین ع را در غم از دست دادن برادر را می‌شنیدم برایم قابل هضم نبود.... بله فقط می‌شنیدم!!! اما شنیدن کی بود مانند دیدن !!!!! آهای مداحانی که دارین روضه حضرت عباس ع را می‌خوانید آهای مسئولینی که دم از حضرت عباس و روضه حضرت عباس ع میزنید در تمام پیام های تبریک و تسلیت تان برای خانواده شهدا نامی از برادران شهدا را نمی آورید !!! اصلا برادر شهید را جزو خانواده شهدا محسوب نمی‌کنید. از این بعد خواهشا روضه حضرت عباس ع را و عشق امام حسین ع به برادر را نخوانید. باید برادر از دست داده باشی آن هم در دریایی از خون تا بفهمی گوشه ای از روضه امام حسین ع بر بالین برادر!!! من خود با چشمانم شکستن کمر برادران را دیدم . من با چشم خود آب شدن آنها را دیدم و هنوز بعد از گذر ۷ سال هیچ چیزی از غم هایشان کم نشده . کاش از این بعد روضه خوان با دل بخواند نه با زبان!!! در کنار برادرانش 💔💔💔
▪︎| بی دست که افتادی، دست حسین به کمر رفت، دست زینب بر سر... عباس! |
یا صاحب الزمان عج امروز از عباس بن علی تو را می‌خواهم او را قسم میدهم به عمه ات زینب س یا صاحب الزمان ع برگرد.😭🤲
ببین پایم دگر قوت ندارد برادر مرده جز غربت ندارد به تو سربسته میگویم عباس جانم حرم بعد از تو امنیت ندارد...💔
شب جمعه شب زیارتی ارباب شب عاشورا دخیل بستم به نگاهت برادر شهیدم مرا دریاب کنار ارباب امشب من حقير را هم دعا کن❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درددل را فقط باید با حسین ع گفت وقتی کسی دردی که در دلت هست را نمی‌فهمد جز حسین ع محرمی نیست💔
من روضه‌ی تو را شنیدم و زنده ام هنوز؟! اين شرط عاشقی نَبُوَد خاک بر سرم ... .
بسم رب الحسین پناه حرم کجا داری میری بگو ، برادرم!!! یا زینب س چه برتو گذشت چه عصر دلگیری!!! چقدر سنگین است این غم !!! قلبم در فشار است . یا زینب س بارها با تو روضه خواندم بیاد تمام لحظه هایی که به تو گذشت . خود را به جای تو گذاشتم که آیا میتوانم‌ ثانیه ای از درد هایت را تحمل کنم !!! حتی ثانیه ای هم به جای تو مرا از هوش ميبرد . تحمل و طاقت فکر کردن به آن هم برایم‌طاقت فرساست. یا زینب س شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭😭😭 وقتی لحظه ای واقعه کربلا را در رویا دیدم به معنای واقعی داشتم جان میدادم از شدت گریه و بی تابی😭😭😭 اما یا زینب س گوشه هایی از درد هایت را فقط گوشه ای را دیدم😭 هنگام وداع با چهره خورد شده و درهم و پرخون برادر بعد از ۵۰ روز فقط چند بوسه به صورتش زدم . تا سر روی سینه اش گذاشتم مردی با چهره ای وحشتناک با صدایی مهیب مرا از برادرم جدا کرد داغ وداع اول وآخر را به دلم گذاشت آن هنگام تو را دیدم هنگام جدایی از برادر 😭😭😭 اصلا همین ساعت ها بود که من فهمیدم بی برادر شدم بعد یک شبانه روز اضطراب و دلشوره و دلنگرانی. و بعد از سه روز همین ‌ساعت ها بود که پیکر زیبای و رشید برادر را به خاک سپردم . یا زینب س من هم از آن بالا میدیدم که برادرم را به خاک می‌سپارند من هم هیچ تکیه گاهی نداشتم منم تک و تنها از آن بالا به پیکر برادر نگاه میکردم. دستی نبود که مرا در انبوه جمعیت بگیرد فقط بیاد دارم از عزادرای من برای برادر فیلم می‌گرفتند خدایا چه زجری بود. اما من فقط صدا می‌زدم آیا خون برادر من از خون حسین ع رنگین تر است که چنین تشییع جنازه ای برایش گرفته شده ولی برادر تو روی خاک 😭😭😭😭 یا زینب س به گریه های منم خندیدند. یا زینب س بارها و بارها حرف هایم را به تو زدم اما نتوانستم لحظه ای رنج های تو را درک کنم . وای از جدایی سر .... وای از اینکه چشمانت آن لحظه ها را می‌دید . یا زینب س من گریه هایم برای دل بیقرارت ... گریه هایم برای تسکین دل رقیه س جانت .... یا زینب س مرا ببخش که نتوانستم تو را یاری کنم.💔
ای شمع گریه کن تو به سوز دل حسین ع
🌹هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد 🍃او ماند که در کنار زینب باشد 🌹سجّاد که سجّاده به او دل می بست 🍃تدبیر خدا بود که در تب باشد 🖤شهادت وارث نهضت عاشورا تسلیت باد
هدایت شده از مدافعان حرم
«خواب دیدم که (ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می‌دهد و من چهره آن حضرت را دیدم و به من فرمودند تو به مقام شهادت می‌رسی. در تمام طول عمرم به این خواب دل بسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام. هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم.» متنی که خواندید دستنوشته شهید مدافع حرم محمد مسرور است که ۱۰ سال قبل از شهادت در بهمن ماه ۱۳۹۴، برات شهادتش را از (ع) گرفت. محمد علاقه خاصی به شهید آوینی داشت. همه کتاب‌هایی که شهید آوینی در مورد جنگ و جبهه نوشته بود، مطالعه کرده بود. از کتاب‌های مختلفی که مطالعه کرده بود، سعی داشت کتابی تهیه کند. هزار جمله از شهید آوینی انتخاب کرده بود. شهید 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 😭😭😭😭😭 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی