eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
268 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
640 ویدیو
33 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
▪︎| بی دست که افتادی، دست حسین به کمر رفت، دست زینب بر سر... عباس! |
یا صاحب الزمان عج امروز از عباس بن علی تو را می‌خواهم او را قسم میدهم به عمه ات زینب س یا صاحب الزمان ع برگرد.😭🤲
ببین پایم دگر قوت ندارد برادر مرده جز غربت ندارد به تو سربسته میگویم عباس جانم حرم بعد از تو امنیت ندارد...💔
شب جمعه شب زیارتی ارباب شب عاشورا دخیل بستم به نگاهت برادر شهیدم مرا دریاب کنار ارباب امشب من حقير را هم دعا کن❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درددل را فقط باید با حسین ع گفت وقتی کسی دردی که در دلت هست را نمی‌فهمد جز حسین ع محرمی نیست💔
من روضه‌ی تو را شنیدم و زنده ام هنوز؟! اين شرط عاشقی نَبُوَد خاک بر سرم ... .
بسم رب الحسین پناه حرم کجا داری میری بگو ، برادرم!!! یا زینب س چه برتو گذشت چه عصر دلگیری!!! چقدر سنگین است این غم !!! قلبم در فشار است . یا زینب س بارها با تو روضه خواندم بیاد تمام لحظه هایی که به تو گذشت . خود را به جای تو گذاشتم که آیا میتوانم‌ ثانیه ای از درد هایت را تحمل کنم !!! حتی ثانیه ای هم به جای تو مرا از هوش ميبرد . تحمل و طاقت فکر کردن به آن هم برایم‌طاقت فرساست. یا زینب س شنیدن کی بود مانند دیدن😭😭😭😭 وقتی لحظه ای واقعه کربلا را در رویا دیدم به معنای واقعی داشتم جان میدادم از شدت گریه و بی تابی😭😭😭 اما یا زینب س گوشه هایی از درد هایت را فقط گوشه ای را دیدم😭 هنگام وداع با چهره خورد شده و درهم و پرخون برادر بعد از ۵۰ روز فقط چند بوسه به صورتش زدم . تا سر روی سینه اش گذاشتم مردی با چهره ای وحشتناک با صدایی مهیب مرا از برادرم جدا کرد داغ وداع اول وآخر را به دلم گذاشت آن هنگام تو را دیدم هنگام جدایی از برادر 😭😭😭 اصلا همین ساعت ها بود که من فهمیدم بی برادر شدم بعد یک شبانه روز اضطراب و دلشوره و دلنگرانی. و بعد از سه روز همین ‌ساعت ها بود که پیکر زیبای و رشید برادر را به خاک سپردم . یا زینب س من هم از آن بالا میدیدم که برادرم را به خاک می‌سپارند من هم هیچ تکیه گاهی نداشتم منم تک و تنها از آن بالا به پیکر برادر نگاه میکردم. دستی نبود که مرا در انبوه جمعیت بگیرد فقط بیاد دارم از عزادرای من برای برادر فیلم می‌گرفتند خدایا چه زجری بود. اما من فقط صدا می‌زدم آیا خون برادر من از خون حسین ع رنگین تر است که چنین تشییع جنازه ای برایش گرفته شده ولی برادر تو روی خاک 😭😭😭😭 یا زینب س به گریه های منم خندیدند. یا زینب س بارها و بارها حرف هایم را به تو زدم اما نتوانستم لحظه ای رنج های تو را درک کنم . وای از جدایی سر .... وای از اینکه چشمانت آن لحظه ها را می‌دید . یا زینب س من گریه هایم برای دل بیقرارت ... گریه هایم برای تسکین دل رقیه س جانت .... یا زینب س مرا ببخش که نتوانستم تو را یاری کنم.💔
ای شمع گریه کن تو به سوز دل حسین ع
🌹هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد 🍃او ماند که در کنار زینب باشد 🌹سجّاد که سجّاده به او دل می بست 🍃تدبیر خدا بود که در تب باشد 🖤شهادت وارث نهضت عاشورا تسلیت باد
هدایت شده از مدافعان حرم
«خواب دیدم که (ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می‌دهد و من چهره آن حضرت را دیدم و به من فرمودند تو به مقام شهادت می‌رسی. در تمام طول عمرم به این خواب دل بسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام. هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم.» متنی که خواندید دستنوشته شهید مدافع حرم محمد مسرور است که ۱۰ سال قبل از شهادت در بهمن ماه ۱۳۹۴، برات شهادتش را از (ع) گرفت. محمد علاقه خاصی به شهید آوینی داشت. همه کتاب‌هایی که شهید آوینی در مورد جنگ و جبهه نوشته بود، مطالعه کرده بود. از کتاب‌های مختلفی که مطالعه کرده بود، سعی داشت کتابی تهیه کند. هزار جمله از شهید آوینی انتخاب کرده بود. شهید 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 😭😭😭😭😭 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
دختری خسته دل و رنجیده/ داغ هجران پدر را دیده /عقده را پیش پدر وا می کرد/ دیده از اشک چو دریا می کرد /ای عزیز دل من با بایم /سخت تنها شده ام/ قاب عکست همه ی دلخوشیم / همه ی رویایم/ همه زندگیم/ چه بگویم/ بابا دل تنگی دارم/ چه بگویم بابا/ راستی از توسوالی دارم/ مادرم گفته به من که پدر رفته سفر/پدرت رفته بهشت / پدرت پیش خداست / پدرت رفته حرم /پس چرا این سفرت طولانیست / دل من تنگ شده، تنگ آن لبخندت /تنگ آن بوسه تو/ همکلاسی هایم همه بابا دارن همه بابا دارند همه بابا دارند/ لیک سهم دل غمدیده من قاب عکس توو یک سنگ مزار/ به خدا خسته شدم/ به خدا قلب من آزرده شده / چند سالی است که من منتظرم /هر صدایی که در می آید به گمانم که پدر می آید/ راستی باباجان روز آخر که مرا بوسیدی /و مرا تنگ به آغوش کشیدی باشوق لرز افتاده به جانم بابا /و فقط نام تو شد ورد زبانم بابا//آه وصد آه کجایی بابا ، تو مگر قول ندادی که بیایی بابا /هیچ کس فکر دل زارم نیست/ همه برزخم من انگار نمک می باشند/ آه بابا جگرم می سوزد به خدا پیلک ترم می سوزد/ وا نکردم دل خود پیش کسی- چون کسی محرم نیست / غیر مادر به خدا هیچ کسی محرم نیست/ کس نگیرد خبری از دل ما /من و مادر تنها من و مادر گریه من و مادر غصه / گله دارم به خدا باباجان /گله از آنهایی که فقط با نامت برجها می سازند/ وفقط طعنه نصیب دل ما/ آه بابا جگرم می سوزد به خدا پلک ترم می سوزد / ای فدایی حسین ای فدای زینب/ ای عزیز دل من بابایم/ افتخارم بودی/ افتخارم هستی / همه دارو ندارم هستی/ تو گذشتی از جان تاکه اسلام بماند باقی/ تو گذشتی از جان تا حریم زینب بی علمدار نماند هرگز/ تو گذشتی از جان تا سر یار سلامت باشد/آه ای خواهر من آه ای دانشجو آی ای مسئولین نکند پا بگذارید به خون شهدا / نکند محو شود ارزشها /نکند مادر و فرزند شهید بوی غربت گیر ند/ نکند نام شهیدان رود از خاطره ها به خدا به خدا یک یکیکمان مسئولیم حسین مسرور تقدیم به دختران عزیز شهدا❤️ https://eitaa.com/shohodeeshgh
🌿🖤 وقتی سیلی خوردی بگو ...😔 وقتی دستتو بستن بگو ...😔 وقتی بی‌یاور شدی بگو ...😔 وقتی تشنه شدی بگو ...😔 وقتی شرمنده شدی بگو ...😔 اما اگه تشنه شدی شرمنده شدی بی‌یاور شدی دستتو بستن سیلی هم خوردی آروم بگو امان از دل زینب🥺 ❤️
298.9K
سلام بر شما ای شهیدان راه حق سلام بر شما ای مجاهدان برای خون حسین (ع) دوباره کوچه کوچه دلم پر شده از عطر وجود شما کاش میشد در کنارتان بود.کاش میشد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما... کاش میشد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید... کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا دلم گرفته از این همه رنگ و ریا اصلا بهتر است ننویسم.دلم لک زده برای سادگی... برای نور خدا... برای  شهدا... و فقط میگویم این منم  در راه مانده ای بی پناه و پرو بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد
❲ می‌خواستم بگویمش امّا گریستم آری! همیشه بارِ زبان را کشید چَشم..❳ ❤️
یہ‌جایی‌هست‌روی‌زمین‌ڪہ هرچقدر‌هم‌حالت‌بد‌باشہ‌ هرچقدر... اونجا‌آروم‌میشی اربعین ، کربُ‌بَلا دست تو را می بوسد صاحب صبر ، گدا حوصله اش سر رفته