eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
659 دنبال‌کننده
10هزار عکس
7.7هزار ویدیو
65 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷﷽🌷 عاشقان دانند درد عاشق و سوز فراق آن که بر شمع جمالت سوخت جز پروانه نیست حلقه‌ی گیسو و ناز و عشوه و خال لبت غیر مستان کس نداند، غیر دام و دانه نیست 📖 منبع: کتاب "دیوان اشعار امام خمینی(ره)"، ص۷۱. 🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷 🏴سالگرد ارتحال جانگداز رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرتِ امام خمینی(ره) را تسلیت عرض می‌کنیم🏴 🌷نثار روح مطهر حضرتِ امام خمینی(ره) صلوات🌷 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💠ولایت مداری 🔹نان باید می گرفت. راه افتادیم تا بخرد. نانوایی اول را رد کردیم و هیچ نگفتم. دومی هم، سومی هم. 🔹گفتم: این نانوایی ها که خلوته، چرا نمی گیری؟ خیلی عادی راه رفت و حرفی عجیب را خیلی عادی تر گفت : صد متر پایین تر نانوایی هست که عکس امام خمینی رو داخل مغازه اش زده ، فکر می کنم به ولایت نزدیکتره. 📖برگرفته از کتاب "عبدالمهدی" ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 📩نامه شهید مرتضی آوینی به برادرش 🖍یکی از بخش‌های جالب محموعه تازه منتشر شده نامه سید مرتضی آوینی به برادرش است که توصیفات درخشانی که آوینی از امام(ره) دارد. الان اثری از حجاب نبود که سر قانونش بحثی باشد
((مهمان معنوی امشب))  🕊 شهید محسن رویانفر تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۹/۲ محل شهادت سردشت مهاباد   🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
میدونی چی شد رفیق؟! یعنی اینکه تو میتونی خوشتیپ ترین باشی توی دنیا اما اگر فقط برای خدا باشه ، یعنی ما باید همه چیز مون برای خدا باشه ،تمام مشکلات ما اینکه هر کاری که میکنیم نمیگیم خدایا برای رضای تو هست! ابراهیم هادی هم خودشو صرف خداش کرد که الان اینجوری محبوب دل همه شده. کاش ما هم اندکی شبیه شهدا باشیم 🌷😊   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قیام ۱۵ خرداد مبداء جنبش مردم ایران علیه استبداد و استعمار 💠 حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ⬅️ يخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ ، فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلْطَانَهُ 🔺 مردمى از مشرق قيام می‌كنند و زمينه حاكميت مهدى را فراهم می‌آورند. 📚 بحار الأنوار، ج ۵۱ ص ۸۷ ☘انتظار فرج از نیمه خرداد کشم☘ 🌹نثار ارواح طیبه شهدای مظلوم ۱۵ خرداد صلوات 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ...✋ 🌱سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631. (عج) ♥️ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪷بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن🪷 🏴امروز پانزده خردادماه سالروز قیام مردم قم .. ▪︎ارواح مطهرشهدا▪︎امام راحل قرین شادی باذکرصلوات وتلاوت زیارتنامه شهدا⬇️ ●اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، ●اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، ●اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، ●اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، ●اَلسَلامُ عَلَیکُمیا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، ●اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،● اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِبنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، ●اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ،وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) پروردگارا! شهادت در راه خودت و در رکاب ولیّت، امام مهدی(عج) را روزی مان فرما.
☀️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: زنده نگه داشتن یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش ده تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است. 📸 تصویر: خانم خیرالنساء صدخروی، از بانوان جهادگر روستای صدخرو خراسان رضوی که در ایام دفاع‌مقدس روستا را تبدیل به پایگاه پخت نان برای ارسال به جبهه‌ها کرد. 🌷 ١۴۰۲/۳/۹   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 من التماس میکنم به ملت ایران من دست ملت ایران را میبوسم این غربزده هارا کنار بزارید عدشون خیلی زیادم نیست فضولیشون زیاده ادعاشون زیاده! 🔹‌ همین یک نصیحت امام رو گوش داده بودیم الان اوضاعمون خیلی بهتر ازینا بود! ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ ای امام، ای مرد ایمان، مرد عشق 👤 مداحی حاج‌صادق در سوگ (ره) ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
پرده دَری (1).mp3
2.09M
  💥 پرده دَری! ✂️ بعضی رفتارهای ما، مانند قیچی روابطمان با دیگران را تکه پاره و نابود می‌کنند که اصلاً فکرش را هم نمی‌کنیم.! ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آغاز زعامت علمدار عصر ظهور حضرت آیت الله سید علی حسینی خامنه ای مد ظله العالی بر امام زمان ارواحنا فداه، منتظرانش و آحاد مردم شریف ایران اسلامی مبارک و تهنیت باد. ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
بوی عطر عجیبی داشت، نام عطر رو که می پرسیدیم جواب سر بالا می داد. شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم؛ هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل می گفتم: السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع) |شماهم خودتونو معطر کنید|🙏 شهید 🕊🌹 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت چهل و پنجم داستان #شهیدتورجی_زاده سُفرا راوی: جمعی از
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت چهل و ششم داستان ...🌷 __ کربلای پنج راوی: اسماعیل صادقی  دو هفته از پایان عملیات کربلای چهار گذشت . نیروهای نفوذی عراق تمام اطلاعات این عملیات را به دشمن داده بودند . این عملیات به نتیجه مورد نظر نرسیده بود . بسیاری از نیروها در فراق دوستان شهیدشان بودند . از قرارگاه تمامی فرماندهان گردانها را خواستند . طرح عملیات جدید اعلام شد . منطقه عمومی شلمچه هدف عملیات بود . طبق اطلاعات به دست آمده عراق با ده ها لشگر ، آماده حمله از این محور بودند ! این عملیات به نوعی حالت پیشگیرانه داشت . دشمن فکر نمی کرد ما توان حمله داشته باشیم . نوزدهم دی ماه 65 شروع عملیات بود . طبق طرحِ حاج حسین خرازی ، گردان یا زهرا (س) اولین گردان عمل کننده از لشگر بود . روز دوم عملیات بود . یکی از مناطق مهم درگیری منطقه ای به نام پنج ضلعی در کنار نهر جاسم بود . رزمندگان اسلام در شب اول قسمتهایی از پنج ضلعی را آزاد کرده بودند . قرار بود ما با عبور از نهر جاسم به سمت مواضع دشمن حرکت کنیم . ذوالفقار ، گروهان اول از گردان ما بود . محمد تورجی معاون گردان و در عین حال فرمانده این گروهان بود . حرکت نیروها آغاز شد . گروهان های عمار و حرّ پشت سر ذوالفقار بودند . ساعت دوازده شب بود . با عبور از پنج ضلعی به نزدیک کانالهای دشمن رسیدیم . با فرمان حمله ، بچه ها به سنگرهای اطراف نهر و کنار پل یورش بردند . یک پدافند عراقی به شدت بچه ها را زیر آتش گرفته بود . اما با یاری خدا خیلی سریع عبور کردیم . با پاکسازی سنگرها تا کانالها پیشروی کردیم . به محض رسیدن نیروهای ما اتفاق جالبی افتاد ! چند گردان نیروی کمکی در همان لحظه برای عراقی ها رسید . آنها از خودروها پیاده می شدند . وقتی متوجه حضور ما شدند به سمت داخل کانال دویدند . کانال کوچک بود . بچه های ما به نزدیکی کانال رفتند . نیروهای ما با پرتاب نارنجکها تلفات سنگینی از عراقی ها گرفتند . خودروی دیگری دور از بچه ها ایستاد . چند فرمانده عراقی پیاده شدند . آنها به سمت سنگرهای عقب رفتند . محمد تورجی سریع به سمت آنها دوید . آنها را به رگبار بست . *دست عنایت خدا را به خوبی مشاهده می کردیم . کانال پر از جنازه شده بود . از قرارگاه اعلام کردند : سریع بیایید عقب . گردانهای مجاور شما پیشروی نکردند . ممکن است محاصره شوید . آمدیم عقب . به نزدیک جاده رسیدیم . در پشت جاده سنگربندی کردیم . هوا در حال روشن شدن بود . به بچه ها گفتم : حتماً عراق پاتک می کند . سنگرها را محکم و جدا از هم درست کنید . بعد هم تعدادی نیروی ورزیده با امکانات کافی را به داخل سنگرها فرستادم . بقیه نیروها را هم به سنگرهای عقب منتقل کردم . عراق پاتک سنگینی را برای تصرف منطقه انجام داد . اما نتوانست کاری انجام دهد . گردان ما با کمترین تلفات به اهداف خود رسید . اولین مرحله از حضور ما در عملیات کربلای 5 با پیروزی به پایان رسید . با تثبیت موقعیت تصرف شده در اطراف نهر جاسم به عقب برگشتیم . قرار است پس از کمی استراحت برای مرحله دوم کار وارد عمل شویم . هر چند در این مرحله از کار چندین سردار بزرگ و انسان وارسته از جمع بچه های ما جدا شدند . داغ یکی از آنها برای محمد خیلی سنگین بود . محمد با او مثل دو برادر بودند . ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هرموقع‌میخواست‌ازفضا‌ےِمجازۍ ‌استفاده‌کنہ،حتماًوضو‌میگرفت‌و ‌معتقدبود‌کہ‌این‌فضاآلوده‌است‌و‌ شیطان‌ما‌را‌وسوسہ‌میکند.!.📲 -شھید‌مسݪم‌خیزاب••   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷﷽🌷 ☀️ رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرتِ امام خمینی(ره): 🏴《ملت ما این روز را عزیز می‌شمارد و من‏‎ ‎‏پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم.》 سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید‏ ‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم‏ 🌴🌾🌷 دلم از ریشه و بنیاد خون است دلم از شعله بیداد خون است اگر با من مگر از مهربانی دلم از نیمه‌ی خرداد خون است ●■●■● خیابان از نفس افتاد جان داد هزاران دسته‌گل در باد جان داد بهار پرپر قم در ورامین دریغا نیمه‌ی خرداد جان داد 🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷 🗓 یاد ایام《شصتمین سالگرد قیام خونین ۱۵خرداد ۱۳۴۲》 🌷نثار ارواح مطهر حضرتِ "امام خمینی(ره)" و "شهیدان والامقام قیام خونین ۱۵خرداد" صلوات🌷 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 قیام ۱۵ خرداد و یادبود کفن پوشانی که در سال ۱۳۴۲ جاودانه شدند 15 خرداد خاطره‌ای غم‌انگیز و حماسه‌آفرین برای ملت ایران است. روزی که بنا به آنچه مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم‌کشیده ما به خاک و خون کشیده شد و ملت ما این روز را عزیز می‌شمارد و من روز 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم. 👈امام خمینی (ره)
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت چهل و ششم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 __ کربلای پنج ر
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت چهل و هفتم داستان ...🌷 دو برادر راوی: ابراهیم شاطری پور هیچوقت از هم جدا نمی شدند. از دوران دبیرستان با هم بودند. این اواخر صیغه اخوت هم خواندند. با هم برادر شدند. روزی نبود که یکدیگر را نبینند. همیشه کنار هم مشغول نماز می شدند. وقتی یکی زودتر بیدار می شد دیگری را برای نمازشب بیدار می کرد. خیلی ها به رفاقت این دو حسرت می خوردند. محمد می گفت: بعد از شهید هدایت خدا رحمان را برای من فرستاد. سیدرحمان هاشمی را. رحمان از دانشجویان گردان ما بود. همان سال 65 قبول شده بود. اما دانشگاه اصلی او جبهه بود. دانشگاهی برای آخرت. تورجی معاون گردان شد. رحمان هم شد بی سیم چی او. البته این بهانه بود. بی سیم چی همیشه باید در کنار فرمانده باشد. می خواستند لحظه ای از هم جدا نشود. آنها همدیگر را نصیحت می کردند. مشغول تهذیب نفس بودند. اگر اشکالی در کار هم می دیدند تذکر می دادند. مواظب بودند معصیتی از آنها سر نزند. تا اینکه زمان فراق رسید! مرحله اول کربلای پنج بود. قرار شد گردان به سمت کانال پرورش ماهی حرکت کنند. چند سر پل روی کانال بود. عبور از آخرین سرپل به گردان ما واگذار شده بود. نیمه های شب بود. از لابه لای خاکریزها عبور  کردیم. به نزدیکی آخرین سر پل کانال رسیدیم. کمی استراحت کردیم. برادر تورجی جلوتر از بقیه بود. سیصد نفر هم پشت سر او. بلند شدیم و از کنار جاده خاکی جلو رفتیم. در سکوت کامل.  برای حمله آماده بودیم. پنجاه متر تا سنگر تیربار عراقی فاصله داشتیم. قرار شد با دستور فرماندهی همه سر پل ها با هم آزاد شود. در زیر نور منّور داخل سنگر عراقی ها را خوب نگاه کردم. به جای تیربار پدافند چهارلوله ضد هوایی گذاشته بودند! به کناره جاده چسبیده بودیم. برادر صادقیان از مسئولین گردان بود. رفته بود روی جاده. او ازبچه های قدیمی لشگر بود. وضعیت را بررسی می کرد. ایشان یک دستش را در عملیات قبلی تقدیم کرده بود. عراقی ها هر از چند گاه رگباری را به سمت مقابل می گرفتند.  یکدفعه رگباری به سمت ما بسته شد. گلولهای درست به گردن برادر صادقیان اصابت کرد. اوروی زمین افتاد. همان لحظه منّور شلیک شد. هیچ کاری نمی شد کرد. اگر دشمن بفهمد که چه خبر است همه تلاشها از بین می رود. این را برادر صادقیان هم می دانست. با دست جلوی دهان خود را گرفته بود. پاهایش را به زمین می کشید. او در مقابل ما دست و پا می زد. صحنه دلخراشی بود. لحظاتی بعد دستور حمله صادر شد. چندین گلوله آرپی جی به سنگر دشمن شلیک شد. اما سنگر بتونی بود. شلیکها فایده ای نداشت. بچه هایی که جلو بودند با هم به طرف سنگر دویدند. فاصله کم بود. سنگر پدافند سریع تصرف شد. اما با شلیک پدافند حدود سی نفر از بچه ها از جمله رحمان هاشمی روی زمین افتادند! محمد تورجی سریع بچه ها را جلو برد. بقیه سنگرها یکی پس از دیگری تصرف شد. ما به کنار جاده رسیدیم. هدف از حمله تصرف پل ها و رسیدن به این جاده بود.   هوا روشن شده بود. شهدا و مجروحین را به عقب منتقل کردیم. سیدرحمان هاشمی در میان شهدا بود. ساعتی دیگر باید منتظر پاتک وسیع عراقی ها باشیم. این را همه می دانستند. برادر صادقی فرمانده گردان نیروها را آرایش داد. سنگرهای جدا از هم در پشت جاده ایجاد کرد. بعد هم تعداد کمی نیروی ورزیده با تجهیزات کافی به آنجا فرستاد. بقیه نیروها را هم به سنگرهای عقب فرستاد. این کار او نشان از تجربه اش داشت. عراقی ها پاتک سنگینی انجام دادند ولی با لطف خدا بی اثر بود. با کمترین تلفات جلوی حمله آنها گرفته شد. ساعتی بعد منطقه آرام شد. تورجی را دیدم. با چهره ای گرفته و عصبانی این طرف و آن طرف می دوید. تا من را دید گفت: رحمان رو ندیدی! حقیقت را نگفتم. فقط گفتم: می دونم مجروح شده. رنگش پریده بود. بالاخره رفت عقب. در کنار سنگر پدافند پیکر بی جان رحمان را دید. رحمان با آن چهره معصومانه اش. گویی به خواب عمیقی فرو رفته بود. آن روز را فراموش نمی کنم. تورجی داد می زد. گریه می کرد و رحمان را صدا می کرد. می گفت: بی انصاف مگه قرار نبود ما با هم بریم! مگه ... تا چند روز حال محمد همینطور بود. هر وقت کاری نبود می رفت یک گوشه و بلندبلند در فراق رحمان گریه می کرد. این گریه ها تا یک هفته ادامه داشت. تا اینکه یک روز دیدیم محمد خوشحال و بانشاط است. یکی از بچه ها رفت و از او سؤال کرد. او هم گفت: دیشب خواب رحمان را دیدم. یقه اش را گرفتم وگفتم: مگه قرار نبود ما با هم بریم! پس چرا... رحمان هم دستان من را رها کرد و گفت: محمد رفاقتهای این طرف با دنیا فرق داره! تو باید بیشتر تلاش کنی! برادر تورجی تا همین جای خواب را تعریف کرد. اما باید چیزهای دیگری هم گفته باشد. چرا که او بی دلیل اینقدر خوشحال نبود. ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇