#رمضان
گزیدهای از دعای ورود به ماه رمضان ( دعای ۴۴ صحیفه سجادیه)
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَبَانَا بِدِينِهِ / شکر برای توست که دینت، را به ما هدیه دادی،
وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ / و ما را به خودت منتسب کردی،
وَ سَبَّلَنَا فِي سُبُلِ إِحْسَانِهِ / و در مسیر مهربانیاَت راهمان دادی،
لِنَسْلُكَهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ / و منت گذاشتی و اجازه دادی برای شادمانیات براه بیفتیم،
حَمْداً يَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَ يَرْضَى بِهِ عَنَّا / باشد که حمدمان، قبولت افتد و از ما راضی شوی،
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ،
شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّيَامِ،
وَ شَهْرَ الْإِسْلاَمِ و شَهْرَ الطَّهُورِ و ....
و شکر برای توست که #رمضان اَت شد؛ یکی از این مسیرها ...
ماه روزه، تسلیم، ماه شستشو ....
https://erfan.ir/sa44-10011
#کانال_ما_رو_بـه_اشتراک_بگذارید_👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهید_رحمان_مدادیان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
هدایت شده از کانال شهید مصطفی صدرزاده ♥️
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ
لَا رَيْبَ فِيهِ ۗ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا«۸۷نساء»💐
خداوند، معبودی جز او نیست!
و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز
-که شکی در آن نیست- جمع میکند!
و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟
+وعدهاوحقاستنکندشککنی☝️
✅👌کمے تأمل؛
🍃باور ڪن ،
شهید دوستت دارد !☝️
همین ڪه بر مزارشان ایســتاده اے ،
یعنی تو را به حضور طلبیده اند 😊
همین ڪه اشڪ هایت روان میشود ،😭
یعنی نگاهت میڪنند ...😍
همین که دست میگذارے بر #مزارشان ، یعنـے دستـ✋️ــت را گرفته اند ...❤️
همین ڪه سبڪ میشوی از ناگفته های غمبارت ،😢
یعنی وجودت را خوانده اند ...
همین ڪه قول مردانه میدهی ،✌️
یعنی تو را به همرزمی قبول ڪرده اند ...
باور ڪن ،شهید دوستت دارد ! 😢💔
ڪه میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشهے خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....😊❤️
اللهم الرزقنی توفیق شهادت فی سبیلڪ😭
🍃زندگی تون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
برای شادی روح شهدا صلوات
اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد
ادامه مصاحبه با خانم شهید مصطفی صدرزاده و دوستانشون.....
قسمت هشتم.....
#ادامه_دارد
1401/1/14
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی #کانال_کمیل
#شهید_رحمان_مدادیان #شهریار
#همسرانه #رفیق #ایران #فکه #حجاب #محجبه #چادرانه #چادری #یکشنبه_های_علوی #کاش_همه_مثل_تو_بودن #شهیدصدرزاده #شهید_حسین_معزغلامی #سید_ابراهیم #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #ماه_مبارک_رمضان #رمضان
https://www.instagram.com/p/Cb4ubz1o-ms/?utm_medium=copy_link
❇️✳️ اذکـــار و اعـــمـــال ✳️❇️
🌷دعاهای هر روز ماه مبارک رمضان🌷
🌸 روز سی ام:
🌷اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ بِالشُّکْرِ وَ الْقَبُولِ
عَلَی مَا تَرْضَاهُ وَ یَرْضَاهُ الرَّسُولُ
🌷 مُحْکَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ
🌷بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین»
ای خدا در این روز روزه مرا با جزای خیر و مقبول
حضرتت قرار ده که پسند حضرتت و پسند رسولت گردد
و فروع آن را بواسطه اصول آن محکم اساس گردان
به حق سید ما حضرت محمد (ص) و آل اطهارش
و ستایش خدای را که پروردگار عالمیان است.
#اعمال
#دعا
#رمضان
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹
ســــــــــــــــــــلام 😍✋طاعات قبول
فقط چند ساعت به "#لیله_الرغائب" باقی مونده!
شب مهندسی آرزوها،💫⭐️
همون شبی که قلبی رو که یکسال در میان رغبتها و دغدغههای کوچیک، هرزه گردی کرده 😔میکوبند و دوباره میسازن😇
شبی که باید بسازند تو را ... 😌
و بسازی خود را!🤩
دقیق مطابق حدیث امام صادق علیه السلام القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه
که خــــــــــــ❤️ــــــــدا صدرنشین قلبت باشه
باید ساخته شویم ؛ تا انسان شویم،
تا در #شعبان به رفاقت انسانهای کامل برسیم،
و در #رمضان، مَحرم این خانه باشیم... ✨
بیاییم #ماه_رجب و این شب عزیز رو قدر بدونیم😍
فکر کنیم اگه به زودی سفره عمرمون جمع بشه😢
و بعد همه وجودمون حسرت بشه که:
برای سیدالشهداء کم گریه کردم😭
برای ولایت امیرالمومنین کم تلاش کردم😔
برای خدمت به شیعیان حضرت کم دویدم😩
ای کاش فقط خدا رو میدیدم🤩
ای کاش دلی را نمیشکستم😬
ای کاش امام زمانم از من راضی بود.😍
و...
در این شب عزیز در حق همدیگه دعا کنیم 🤲😭
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
🔸 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
🔸 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
🔸 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
🔸 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
🔸 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
🔸 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
🔸 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
🔸 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
🔸 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
🔸 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
🔸 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
🔸 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
🔸 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
🔸 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
🔸 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
🔸 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
🔸 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
🔸 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
🔸 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
🔸 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
🔸 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
🔸 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
🔸 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
🔸 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
🔸 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸توصیه امیرالمؤمنین(ع) به خواندن دعای #جوشن_کبیر در #شب_اول ماه رمضان
🔹جبرائیل در یکی از جنگها بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت که خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: "هركس با نيّت خالص، دعای جوشن کبیر را در آغاز ماه رمضان بخواند، خداوند شب قدر را روزىِ او میكند و برايش هفتاد هزار فرشته میآفريند كه خدا را تسبيح میگويند و پاداش آنان را براى او قرار میدهد. اى محمّد! هركس اين دعا را بخواند، ميان او و خدا، حجابى نمیماند و از خدا چيزى درخواست نمیكند، مگر آنكه خدا آن را به وى عطا مىكند" (مصباح کفعمی، ص۳۳۲ و مفاتیحالجنان)
#رمضان
#ماه_رمضان
🌸عضوشوید👇
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن بخون در ماه رمضان...
#رمضان
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عارفانه
🎥وقت افطار از خدا چه بخواهیم؟
🍀آیت الله ناصری
#رمضان
#ماه_رمضان
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌷رمضانے ترین شهید علوے🌷
راز بیست و یڪ چہ بود سید؟
در ۲۱ #رمضان آمد
در ۲۱سالگی
در ۲۱ #رمضان رفت...
در 21 رمضان سال 1346 در گوشه ای از شهرستان ساری سيد پاكی در يك خانواده مذهبی چشم به جهان گشود كه نامش را خود به همراه آورده بود يعنی علی.
او زمانی پا به اين جهان گشود كه رژيم طاغوت و ظلم و ستم شاه حاكم بود.بعد از مدتی از شهر ساری به تهران مهاجرت نمود,دوره ابتدایی خود را در تهران گذراند و دوران راهنمايی را در شهر خودش ساری گذراند.در همين هنگام انقلاب اسلامی شروع گرديد كه اين خود جرقه ای بود تا آتش درون علی شعله ور گشت.دوران انقلاب در تظاهرات شركت می نمود. عشق او هر لحظه به خدا و امام بيشتر مي شد تا اينكه جنگ تحميلی آغاز گشت و از آنجايی كه علی عشق جبهه را در سر داشت، درس را فراموش كرد و روانه جبهه ها گشت.او عاشق جدش فاطمه الزهرا و پسرش حسين ابن علی بود. علی هيچگاه برای شهيد گريه و زاری نمیکرد وسياه نمی پوشيد حتی براي دايی خود محمود كه به شهادت رسيده بود.
او آرزوی شهادت گمنامی وشهادت در روز تولدش را داشت و برای دوستانش میگفت: همان شبی كه بدنيا آمدم از دنيا خواهم رفت.
سعی میكرد روز تولدش در جبهه ها باشد تا اينكه طبق خواسته خود در 21 رمضان سال 1367 به فيض شهادت نائل گرديد.
از سخنان دوستانش بود كه میگفتند: در شب شهادت حضرت علی(ع) او لباس سياه بر تن كرد و شال سبز بركمر بسته بود و خود را به انواع عطرها معطر ساخته بود بسيار خوشحال بود و می گفت: امشب شب شهادت من است.
#یادشهداباذکرصلوات
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
وعجل فرجهم✨
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 مناجات بسیار زیبای «یا الهی» ویژه آغاز ماه مبارک #رمضان
هیچکسی غیر خودت کاری نمیکنه برام...❤️
👤 #کلیپ زیبای « یا الهی » با نوای حاج محمود #کریمی تقدیم نگاهتان
مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهدای_بهبهانی
#شهید_رحمان_مدادیان
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🇮🇷 @shahidmedadian
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
Panahian-Clip-AyaDastoorDiniDarimKeBeDardeDonyaNakhore-128k.mp3
2.72M
آیا دستور دینی داریم که بدرد دنیا نخوره؟
یک کاری بگو فقط برای آخرت باشه.
برای دنیا هیچی توش نباشه.
-#ماه_رمضان #رمضان #روزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «ماه امید»
👤 استاد #پناهیان
🚩 همانطور که ماه محرم ماه امام حسین است، ماه رمضان هم ماه امام زمان است...
🌙 ماه #رمضان ماه امید برای ظهور و فرج امام زمان است
#امام_زمان ♥️
مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهدای_بهبهانی
#شهید_رحمان_مدادیان
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🇮🇷 @shahidmedadian
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گمشدهات رو پیدا کن!
#رمضان
#برکت
حجت الاسلام ماندگاری
https://eitaa.com/joinchat/3730047588C136ee64b23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای روز نوزدهم ماه مبارک #رمضان
خدایا در این ماه بهره ام را از برکت هایش کامل گردان، و راهم را به سوی نیکی هایش هموار نما، و از پذیرفته خوبی هایش محرومم مساز، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار
مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهدای_بهبهانی
#شهید_رحمان_مدادیان
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🇮🇷 @shahidmedadian
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾