هدایت شده از 🖤جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی 🖤
🔺 انتشار برای نخستین بار خاطره ای شنیدنی از شهید دقایقی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سال 63 بود. من به دعوت شهید دقایقی به لشکر 17علی بن ابی طالب علیه السلام رفته بودم. مقرلشکر در دارخوین بود و در طرح و عملیات لشکر مشغول خدمت بودم. آن روز شهید به من گفتند میخواهم به امیدیه بروم و به مادرم سر بزنم. اگر شما هم می آیید با هم برویم. من هم که برای دیدار مادرم دنبال فرصتی بودم با او همراه شدم. با هم از دارخوین به سه راه شادگان رفتیم شهرتقریبا خالی بود و همه مردم اسکان نداشتند. آنجا نزدیک خط مقدم بود و امنیت کامل نداشت.مردم در آبادان زندگی نمیکردند. بالاخره وانتی پیدا کردیم که گاو هم پشتش بود. تا شادگان عقب وانت کنار گاو نشستیم . و با ماشین دیگری تا ماهشهر رفتیم. در ماهشهر ازدحامی از مردم در ترمینال ماهشهر بود و دکه هایی بودند که ساندویچ میفروختند . شهید به داخل دکه ها میرفت، نگاه میکرد و بیرون می آمد. من که با دقت ایشان را نگاه میکردم پرسیدم اسماعیل میخواهی دکه بخری یا ساندویچ؟؟ در دکه ها چه میبینی که از خرید منصرف میشوی؟ ایشان گفتند: دنبال عکس امام میگردم. میخواهم از دکه ای ساندویچ بخرم که عکس امام داشته باشد. و همانطور هم شد. از دکه ای خرید کرد که عکس امام دیوارش را مزین کرده بود.
🗯 راوی: سردار رحیم پور
#امام_خمینی #شهید_اسماعیل_دقایقی
#شناسنامه_شهر_من
🌷🍃🌷🍃🌷
🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇
┄┅┅❅❁❅┅
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d