eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
744 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7.4هزار ویدیو
61 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 💌 💌 💌 💌 💌 36سال پیش مثل امروز و این ساعت لحظه شهادت شهید اسماعیل است. مثل دیشب با عزیزانش خداحافظی کرد. صورت بچه ها را بوسید و بدون اینکه بیدارشان کند آنها را به خدا سپرد. همسر اما مطمئن بود که دارد میرود، مییییرود، و این خداحافظی آخر است. دلش گرم بود به قولی که از او گرفته بود» اگر بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم». پیشتر با همه دوستان و همرزمانش هم خداحافظی کرده بود و سفارش کرده بود که با تلاش و فعالیت در راه پیشبرد اهداف اسلام حرکت کنند و همواره در مسیر ولایت باشند. سوار ماشین شد، سوره واقعه را خواند و آیه والسابقون السابقون را چندین بار زمزمه کرد. فرمانده اجازه نمیداد کس دیگری جز خودش برای عملیات شناسایی برود. تا به نیروهایش بگوید بیایید جلو. سوار بر موتور شد خودش رانندگی کرد و همرزمش را پشت سرش نشاند. چند متری نرفته بودند که بمباران هوا پیما های بعثی موتور را نگهداشت. و نگذاشت جلو تر برود. بقیه راه را پیاده ادامه دادند. در کانالی پناه گرفتند اما جنگنده امان نمیداد. تا اینکه راکتی روی کانال فرود آمد و به آرزویش رسید. برای پیروزی اسلام و نابودی کفر دعا کرد و خدا را سپاس گفت. آنا لله و انا الیه راجعون. https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d ⤵️⤵️ 🇮🇷 @shahidmedadian
💌 💌 💌 💌 💌 💌 ۳۷سال پیش مثل امروز و این ساعت لحظه شهادت شهید اسماعیل است. مثل دیشب با عزیزانش خداحافظی کرد. صورت بچه ها را بوسید و بدون اینکه بیدارشان کند آنها را به خدا سپرد. همسر اما مطمئن بود که دارد میرود، مییییرود، و این خداحافظی آخر است. دلش گرم بود به قولی که از او گرفته بود» اگر بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم». پیشتر با همه دوستان و همرزمانش هم خداحافظی کرده بود و سفارش کرده بود که با تلاش و فعالیت در راه پیشبرد اهداف اسلام حرکت کنند و همواره در مسیر ولایت باشند. سوار ماشین شد، سوره واقعه را خواند و آیه والسابقون السابقون را چندین بار زمزمه کرد. فرمانده اجازه نمیداد کس دیگری جز خودش برای عملیات شناسایی برود. تا به نیروهایش بگوید بیایید جلو. سوار بر موتور شد خودش رانندگی کرد و همرزمش را پشت سرش نشاند. چند متری نرفته بودند که بمباران هواپیما های بعثی موتور را نگهداشت. و نگذاشت جلو تر برود. بقیه راه را پیاده ادامه دادند. در کانالی پناه گرفتند اما جنگنده امان نمیداد. تا اینکه راکتی روی کانال فرود آمد و به آرزویش رسید. برای پیروزی اسلام و نابودی کفر دعا کرد و خدا را سپاس گفت. انا لله و انا الیه راجعون. ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال 👇 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾