🤲نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد
✍هیچ وقت ندیدم نماز شب #شهید_سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک😭 و اندوه به درگاه خدا بود. 💢))
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان# خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای #نماز بیدار میشدم.💢))
🎙راوی سردار معروفی
#نمازشب را به نیت ظهوربخوانیم💢
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#تلنگر ‼️‼️‼️‼️
#نماز🤲
✨نمازهايم اگر "نماز" بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
🍃نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت
✨اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز
❌نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
✨می شد پناهگاه...
می شد مرهم...
✨می شد شاه کلید...🗝
خــ💖ــدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند🙏
❤️سعی کنیم عبادات مون برحسب عادت نباشند
بلکه از سر قرب الهی باشد🤲
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#نماز_اول_وقت
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
وقتی از کار برمیگشت، با وجود خستگی کار، در خونه یک ثانیه هم بیکار نمینشست، برای راحتی من خیلی زحمت میکشید و اگر میدید از انجام کاری خسته شدم انجام اون کار رو به عهده خودش میدونست، هیچوقت نمیذاشتند من از انجام کارهای خونه خسته بشم.
میگفتم حسابی کدآقایی هستی برای خودت. میگفت: حضرت محمد صلوات الله به حضرت علی علیه السلام فرموده: مردى كه به زن خود در خانه کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها #روزه باشد و شبها به قیام و #نماز ایستاده باشد به او میدهد.
#شهید_محمدکاظم_توفیقی🕊🌹
🇮🇷 @shahidmedadian
✨شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
💥یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم
✨ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم
💥سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
✨سجده بر تربت پایت نکنم می میرم
💥دوریت درد من و نام تو درمان من است
✨تا خود صبح صدایت نکنم می میرم
💥به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
✨هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم
💥"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
✨من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"
💥جان ناقابل من کاش فدای تو شود
✨اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!
💥شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
✨صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
#صلی الله علیک ،یامظلوم یا اباعبدالله الحسین علیه السلام🔵
#نماز شب را به نیت تعجیل فرج بخوانیم🤲
<<التماس دعای فرج>>
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🤲نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد
✍هیچ وقت ندیدم نماز شب #شهید_سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک😭 و اندوه به درگاه خدا بود. 💢))
من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان# خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای #نماز بیدار میشدم.💢))
🎙راوی سردار معروفی
#نمازشب را به نیت ظهوربخوانیم💢
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#تلنگر
نماز💫
بزرگترینحسرتقیامتاینهکه؛
میفهمیبانمـازتاکجـاهامیتونستی
بالابریونرفتی!
ازهرجهنمیبیشترآدموعذابمیده
هنوزدیرنشدهنمـازترودریاب✨
#نماز اول وقت
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#تلنگر
میگن وسط یه عملیات،
یهو دیدن حاج قاسم دارن میرن..!
گفتن: حاجی کجا میری؟!🤔
ماموریت داریم!
#حاجقاسم فرمودن:
ماموریتی مهم تر از نماز نداریم..!🌱(:
_ حواست باشه! ؛
ببین حاج قاسم چیکار کرد که حاج قاسم شد!
بدون #نماز به هیچ جا نمیرسی..!
💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜
═✧❁🌸❁✧═
🇮🇷 @shahidmedadian
🇮🇷 @shahidmedadian
═✧❁🌸❁✧═
هدایت شده از کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
Salam Bar Ebrahim39.mp3
7.19M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_سی_و_نهم(قسمت آخر)
💚هادی دوستان ص۲۳۳❤️
💚لیاقت شهادت ص۲۳۵❤️
💚ابراهيم الگوي اخلاق عملي ص۲۳۸❤️
✏بعد از ابراهيم حال و روز خودم را نمي فهميدم. ابراهيم همه زندگي من بود. خيلي به او دلبسته بوديم. او نه تنها يک برادر، که مربي ما نيز بود. بارهــا با من در مورد#حجــاب صحبت مي کرد و مي گفــت: چادر يادگار حضرت زهرا(س) اســت، ايمان يک زن، وقتي کامل مي شود که#حجاب را کامل رعايت کند و...
✏وقتي مي خواستيم از خانه بيرون برويم يا به مهماني دعوت داشتيم، به ما در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصيه مي کرد و...
✏اما هيچ گاه امر و نهي نمي کرد ابراهيم#اصول_تربيتي را در نصيحت کردن رعايت مي نمود.در مورد نماز هم بارها ديده بودم که با شوخي و خنده، ما را براي#نماز_صبح صدا مي زد و مي گفت: »#نماز، فقط#اول_وقت و#جماعت«
✏هميشــه به دوستانش در مورد#اذان گفتن#نصيحت مي کرد. مي گفت: هرجا هستيد تا صداي#اذان را شنيديد، حتي اگر سوار موتور هستيد توقف کنيد و با صداي بلند، پروردگار را صدا کنيد و#اذان بگوئيد.
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
#سلام_بر_ابراهیم
✅ @rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
🔸 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
🔸 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
🔸 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
🔸 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
🔸 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
🔸 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
🔸 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
🔸 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
🔸 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
🔸 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
🔸 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
🔸 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_ام
🔸 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
🔸 در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
🔸 زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
🔸 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
🔸 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
🔸 در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتاد روز #جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از #امام_مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
🔸 با هر قدم #حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی #عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود.
اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردّی از درگیری نبود و میترسیدم خبر زینب هم شایعه #جاسوسان داعش باشد.
🔸 از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم. ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم، اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.
وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند و دلم میخواست کسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای #اذان صبح دست دلم را گرفت. در نور موبایل زیر پایم را پاییدم و با قامتی که از غصه زنده ماندن حیدر در این تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود، به #نماز ایستادم.
🔸 میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعت تمام کردم و با #وحشتی که پاپیچم شده بود، دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم.
پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم.
🔸 حالا بین من و حیدر تنها همین دیوار سیمانی مانده و #عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بیاختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد.
به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت :«بلاخره با پای خودت اومدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
1_1188366054.mp3
3.48M
#نماز 7
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣اغلب انسان ها،
به این حسرت،در قیامت دچار خواهند شد؛
🔻 کاش پرواز با نماز را می آموختم🔻
تا دیر نشده...
از این حسرت کشنده، خلاص بشیم
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
نماز و دعای روز اول ماههای قمری
امام جواد عليه السلام مى فرمايند:
براى #تضمين_سلامتى خود در هر ماه، روز اول آن، دو ركعت نماز خوانده ؛
در ركعت اول سى مرتبه سوره ى توحيد و در ركعت دوم سى مرتبه سوره قدر را بخواند و پس از نماز، #صدقه دهد.
▫️در بعضى روايات، این دعا بعد از نماز نقل شده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا
مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
📝 همچنین خواندن دعاهاى منقوله در وقت #رؤيت_هلال كه بهترين آنها دعاى چهل و سوم صحيفه سجادیه است.
و خواندن هفت مرتبه #سوره_حمد براى دفع درد چشم. و پاشیدن یک کف #گلاب بر سر و صورت.
و خوردن اندكى #پنير. که روايت است هر كس مقيد كند خود را به خوردن آن در اول هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه رد نشود.
و در شب اول ماه دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد #سوره_انعام بخواند و از حق تعالى سؤال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امرى را كه #مكروه او باشد.
🔹مفاتيح الجنان، مصباح المتهجد طوسی ره، ج۲
#نماز #اول_ماه #دعا #اعمال
♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🍀حدیثی از امام رضا(ع)
#نماز اول وقت🕌
📜 هنگامی
که وقت نماز شد
نمازت را به جا آور،
چرا که خبر از آینده
نداریکه چه خواهد شد
🌹#تهذیب الاحکام/ج۲/ص ۲۷۲
♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
📹اولین درس شـــــهدا
#حاج_حسین_یڪتا
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄
♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
انسان يک تذکر در هر ٤ ساعت
بخودش بدهد بد نيست،
بهترين موقع!
بعد از #نماز وقتی سر به سجده میگذاریم ،
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بيندازیم
آيا کارمان برای رضای #خدا بود؟
شهید #ابراهیم_همت...
♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
در مهاباد مستقر بوديم
وقت #نماز قرار شد نماز را به جماعت بخوانيم
روحاني در جمع ما نبود
همه بچه هاي سپاه بوديم
بروجردي هم در ميان ما بود
گفتيم:امام جماعت بايستد قبول نميکرد
همه دورش جمع شدند و اصرار کردند همه اش بهانه مي آورد و مي گفت:چرا من؟يکي از ميان خودتان جلو بايستد
ولي چه کسي حاضر مي شد در جايي که بروجردي حضور دارد،امام جماعت بايستد
با هزار مشکل او را فرستاديم جلو؛ رفت امام جماعت ايستاد و نماز را خوانديم ✨
نماز ظهر که تمام شد دسته جمعي دعا خوانديم دعا که تمام شد صلوات فرستاديم
اما با تعجب ديديم که بروجردي برخاست و ايستادمدتي به ما نگاه کرد و بعد شروع به صحبت کردن نمود .
گفت:بچه ها ! مواظب باشيد به خدا دروغ نگوييد خدا مي بيند و از قلب ما خبر دارد
ساکت شد و به فکر فرو رفت. دوباره گفت : شما که مي گوييد الهي عظم البلاء ، آيا اعتقاد داريد که بلا داريد ؟ کدام بلا را مي گوييد ؟ واقعاً به اين درجه رسيده ايد که دچار بلا شده باشيد؟
همه مات و مبهوت شده بودند. فکر کردم که آيا واقعاً دعاهايم از ته دل و از عمق وجودم است؟! 🥀 آيا آن بلايي را که بارها و بارها در دعا زمزمه کرده ام ، مي دانم چيست؟! آيا با خودم رو راست هستم؟!
مدتي گذشت؛ نشسته بوديم و درباره حرف هاي او فکر مي کرديم. يکي از بچه ها بلند شد و تکبير گفت. بروجردي مي خواست قامت ببندد؛ آن قدر توي فکر رفته بوديم که متوجه نشديم او کي به نماز ايستاد 🍃
صداي مکبّر که بلند شد، از جا برخاستيم. آماده نماز دوم شديم ، ولي حرف هاي او هنوز توي گوشم بود
#شهید_محمد_بروجردی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
📌 #نماز به پا دارید ؛
رسم شهدا ترک نماز نبود حتی در شرایط سخت ...
اگر به نماز های احمد کاظمی نگاه می کردیم ، می دیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمی خواند.
کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند ، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود.
📚 منبع : سردار سرتیپ فدوی
(ماهنامه شاهد یاران – ص۲۵)
🌷 "حاج قاسم سلیمانی" میگوید:
هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند؛
و پیوسته این ذکر:
«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی »
ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
اگه نماز نخونیم چی میشه مثلاً ؟
- نماز صبح :
از دست دادنِ نور ✨
- نماز ظهر :
از دست دادنِ ثروت 💸
- نماز عصر :
از دست دادنِ صحت 😷
- نماز مغرب :
از دست دادنِ کیمیایی
- نماز عشا :
از دست دادنِ خوابِ راحت🥱
#نماز
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
1_8685238504.MP3
9.14M
🔈 #جهاد_با_نفس
📚 #وسائل_الشیعه
📣 جلسه دهم
* حق چشم
* موعظه و عبرت چشم
* منظور از حق دست
* حق شکم
* حق نماز
* حرم عمومی خدا
* حضور قلب در نماز
⏰ مدت زمان: ۲۲:۰۴
#نماز
💌 #نماز | یکشنبه های ماه ذیالقعده
🔸آمرزش گناهان، وسعت رزق، رضایت والدین و مرگ آسان و با ایمان از جملهی برکات این نماز است.
#التماس_دعای_فرج
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🔴 روش های چند برابر كردن ثواب نمازها؛
✅ اذان و اقامه : باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن #نماز بخوانند.
📚ثواب الاعمال صدوق ص٧٢
✅ ركوع كامل: باعث نداشتن وحشت قبر ميشود.
📚ثواب الاعمال صدوق ص٧٣
✅ انگشتر عقيق: دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است.
📚عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠
✅ مسواك زدن؛ دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است.
📚من لايحضره الفقيه صدوق
✅ خواندن سوره #قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان ميشود.
📚ثواب الاعمال ص٢٦٧
✅ عطر باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
📚ثواب الاعمال ص١٢٠
✅ تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها
بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق علیه السلام است
#یازهراس
@shahidmedadian
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد!
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید...
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚کتاب سلام بر ابراهیم1
یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا نماز است.
نماز به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر نماز و اهمیت نماز را نمی دانیم.
فرموده اند: نماز مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب شستشو می کنید.
این شستشو می تواند براى دل هاى جوان آثار ماندگارى داشته باشد.
#نماز
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian
نماز توصیه ی شده ی امام رضا علیه السلام برای رفع گرفتاری ها❤️
#نماز
#امام_رضا_جانم
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_شهید_رحمان_مدادیان
@shahidmedadian