eitaa logo
🌹شہیدمحمدحسیـن‌محمدخانے🌹
480 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
34 فایل
•••||| ←ایـنـجـا گـردان سـیـدالـشـہـدا فـرمـانـده ←حاج‌عمار '' ادمین تبادل :
مشاهده در ایتا
دانلود
#صبحتون_شهدایی ✨ما منتظـرِ منتقمِ خون خداییم ؛ با لطف خدا در پیِ راه شهداییم ... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #دلـتنگےہاے‌خـواہـرانہ #شـہید‌مـحمـد‌حـسـیـن‌مـحمـدخـانـے
✨برای محمدحسین خیلی خواستگاری رفتیم. واقعاً آدم مشکل‌پسندی بود. روی هر کسي یک عیبی می‌گذاشت. می‌گفت این‌ها هیچ کدام به روحیات من نمی‌خورند و به کارم نمی‌آیند. خودش دقیقاً می‌دانست دنبال چه چیزی است. انگار محمدحسین روزهایی را می‌دید و پیش‌بینی می‌کرد که ما نمی‌دیدیم.
می گیری، میری سر سجاده ات... درست همون جا روبروی چشمان تو، و همه ي اهل آسمون، با منتظرت ایستادند. با ، سر حاضر شو....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شہیدمحمدحسیـن‌محمدخانے🌹
♥️بسم رب الشهدا♥️ برگے از خاطرات 📚 شانه هاے همیشه گرمش یخ ڪرده بودند. از پدرش قول گرفته بودم ڪه دو ساعت با جنازه اش توے خانه تنها باشم. حرف داشتم با او...😔 قرار دو ساعته شد نیم ساعت،آن هم توے معراج...💔 بعد از نود و نه روز باید براے همیشه با چشمهایش، موهایش، خنده ها، اشڪ ها و انگشتانش خداحافظے میکردم!😭 براے همیشه توے این پنج سال و چند ماه چقدر اسیرش شده بودم. ڪاش صدایش را فقط یڪبار دیگر مےشنیدم ڪاش با لبخندش به من مےفهماند ڪه هنوز هم،سایه بالا سر دارم... دلداده ے ارباب درِ تابوت را باز ڪردند این آخرین فرصت بود... بدن را برداشتند تا بگذارند داخل قبر؛بدنم بےحس شده بود، زانو زدم ڪنار قبر دو سه تا ڪار دیگر مانده بود. باید وصیت هاے📝 را مو به مو انجام مےدادم. پیراهن مشڪے اش را از ڪیف درآوردم. همان ڪه محرم ها مے پوشید.🏴 یڪ چفیه مشڪے هم بود،صدایم مےلرزید. به آن آقا گفتم ڪه این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روے بدنش،خدا خیرش دهد توے آن قیامت؛پیراهن را با وسواس ڪشید روے تنش و چفیه را انداخت دور گردنش... جز زیبایے چیزے نبود براے دیدن و خواستن! به آن آقا گفتم: مےخواست براش سینه بزنم، شما مےتونید؟ یا بیاید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید😭 دست و پایش را گم ڪرد.نمےتوانست حرف بزند.چند دفعه زد رو سینه . بهش گفتم: نوحه هم بخونید برگشت نگاهم ڪرد. صورتش خیس بود.نمےدانم اشڪ بود یا آب باران. پرسید:چےبخونم؟ گفتم:هرچے به زبونتون اومد. گفت:خودت بگو نفسم بالا نمےآمد...😭💔 انگار یڪے چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد، خیلے زور زدم تا نفس عمیق بڪشم گفتم: از حرم تا قتلگاه زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) دست و پا مےزد حسین(ع) زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) سینه مےزد براے شانه هایش تڪان مےخورد... برگشت بااشاره به من فهماند همه را انجام دادم، خیالم راحت شد...💔🕊 همسربزرگوار 🌹 📿
📸 عکسهای_ماندگار 🌹شهید محمدحسین محمدخانی معروف به حاج عمار ، 12ساعت قبل از شهادت ، در ڪنار سردار حاج قاسم سلیمانی ... ✅ سردار حاج قاسم سلیمانی : عمار برای من ، مثل همت بود ...! ولادت : ۶۴/۴/۹ تهران شهادت : ۹۴/۸/۱۶ لاذقیه ، سوریه مزار شهید : قطعه ۵۳ بهشت‌زهرا (س) تهران ، در جوار عموی شهیدش ، شهید ولی الله محمدخانی (شهید دفاع مقدس ) #شـہید‌مـحمـد‌حـسـیـن‌مـحمـدخـانـے
#قرار_شبانه هر شب قبل از خوابمون خوندن #سوره_ی_واقعه شبيه #شهدا رفتار كنيم #شـہید‌مـحمـد‌حـسـیـن‌مـحمـدخـانـے
🌸•••شـبـتـون امـام زمـانے•••🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ای بلندترین واژه هستی شما در اوج حضور ایستاده ای و غیبت ما را می نگری و بر غفلت ما می گریی از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌤اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌🌤
نگاه هاے شما چیزے از جنس نجاٺ اسٺ!♥️ چشمٺان ڪه به گوشهـ این شهر مےخورد، یادٺان باشد سخٺ محٺاج گوشهـ چشمٺان هسٺیم!💔 ڪمےنور✨مهمانمان ڪنید... #سلام_برشهدا✋ #شهید_محمدحسین_محمدخانے 🌹 #شهیدان_زنده_اند... #دلـتنگےہاے‌خـواہـرانہ #شـہید‌مـحمـد‌حـسـیـن‌مـحمـدخـانـے