🕊 چقدر امشب هر ثانیه #اشک و #شوق در هم می آمیزد
درست شبیه شبی که پسری رخت دامادی بر تن می کند ولی پدرش نیست. امشب شبی است که یادم می اندازد، رخت #ولایت شما را اشک مادری می دوزد که با لبخند، #منتظر فردای شماست.
چه غریب شب پر شوقی
چه #غریبآقایی ...
مهربان ترین پدر زمین، این زمین را #وارث شمایی
من نگفته ام که خدا فرمود و خود می دانی...
🍃🌸 آغاز امامت حجت خدا...
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
اگر بنا بود آمریکا را سجده کنیم ، انقلاب نمی کردیم ؛ ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می کنیم ؛
سالگرد شهادت
شهید علی چیت سازیان است
فرماندهای که با تاسی
به همرزم شهیدش، شهید مصیب مجیدی #اشک را راهکار شهادت قرار داد
و با عبور از سیم خاردارهای نفسش،
برای همیشه تاریخ
جاودانه شد...🕊
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
@shahidmohammadrezaalvani
☘حاج حسین یکتا:
🌹بچهها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟
+باور کنید
#اشک است و اشک و اشک
گریه هست و گریه هست
و گریه😭😭😭
@shahidmohammadrezaalvani
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام #شهید_همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🔹🔹
دومیـن کوچه و #شهید_حـسن_تمـیمـی...
لبخنـد ملیحـی برچهره و..
نگاه خاصی داشت...
خـادم اهـل بیـت بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دین...
کم آوردم...
گذشتم..
🔹🔹
به سومین کوچه رسیدم!
#شهید_محمد_حسین_علم_الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🔹🔹
به چهارمین کوچه!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🔹🔹
به پنجمین کوچه و #شهید_مصطفی_چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🔹🔹
ششمـین کوچه #شهید_عبدالحسین_برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🔹🔹
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🔹🔹
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب...
🔹🔹
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
شهدا_گــاهـی_نگـاهـی
@shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز تولد شهید سید احمد پلارک🌺 @shahidmohammadrezaalvani
🍃دل تنگ، گلو انبار #بغض، چشم محتاج اشک و #اشک منتظر شکستن دل های نادم از گناه است😔
🍃سرزانوها، زخمی از زمین خوردن های بسیار و نفس لوامه، عصبانی از #نفس_اماره گوشه ای آه حسرت می کشد.
🍃این جنگ هنوز هم ادامه دارد..اما در این مسیر هستند انسان هایی که راه مبارزه با نفس را نشان دادند و سرانجام شهد شیرین #شهادت نصیبشان شد .مثل سید احمد پلارک. به گفته مادرش، #نماز شب هایش ترک نمی شد و سجده های طولانی اش مونس نماز شب هایش بود.
🍃همانی که خواب شهیدی را دید و به واسطه آن جایگاهش در #بهشت را مشاهده کرد و پس از آن او بود و بهشت رضا و مزارشهیدی که خوابش را دید.
🍃همانی که در #جبهه گفت: اگر یه نفر مریض شود بهتر از آن است که همه مریض شود. خودش داوطلب شد و همه را از رودخانه گذراند و در آخر او بود و پاهایی که از سرما یخ زده بودند😓
🍃برای #مبارزه با نفسش، سرویس های بهداشتی را می شست و همیشه بوی بد همراهش بود اما، در زمان شهادتش از بوی خوش، #پیکرش را پیدا کردند🌺
🍃حالا او به #شهید_عطری معروف است و زائران زیادی دارد که با استشمام بوی گلاب، مزارش را پیدا می کنند♡
🍃شهدا مبارزه کردند با نفس، حال این ماییم و #نفسی که هربارمعصیت را مهمان ناخوانده قلب های خسته می کند.
🍃ای شهید ...
پرونده اعمال پر از گناه و گردن های کج شده از #ندامت تنها دارایی این روزهای سرگردانی است.
🍃تو را قسم به #حضرت_مادر که اشک هایت در #روضه اش زبانزد دوستانت بود نگاهمان کن.
تورا قسم به همان #زیارت_عاشورا هرصبحت و شال مشکی عزایت سفارشمان را به #ارباب بکن ...😞
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز شهادت #شهید_سید_احمد_پلارک
📅تاریخ تولد : ۱۳۴۴. تبریز
📅تاریخ شهادت : ۲۲ فروردین ۱۳۶۶. شلمچه
📅تاریخ انتشار : ۲۲ فروردین ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
@shahidmohammadrezaalvani
برایِ #مسیح_کردستان❤
🍃قلم خجالت زده تر از آن است که بخواهد از تو بنویسد و ناتوان تر از وصف تو در جمله ها. بزرگی و مردانگیات را نمیتوان در واژه ها گنجاند اما چاره چیست؟! قلم مینویسد؛ هرچند اَلکَن...
🍃کم سن بودی که پدر آسمانی شد و همه ی همّ و غم مادر، بزرگ کردن فرزندان. بزرگ شدی، قد کشیدی، به واسطه مسجد و جلسات مختلف #امام را شناختی و از آن جا به بعد، راه و قدم هایت رنگ و بوی دیگری گرفت😌
🍃نفرت از نظام سلطنتی، از سربازی فراریات داد و رفتی برای دیدار امام که به زندان ختم شد. شش ماه بعد بیرون آمدی و روز از نو، روزی از نو.
🍃اعلامیه مینوشتی تا مردم بیشتر با #امام و آرمانهایش آشنا شوند اما به همین هم قانع نبودی. مورد اطمینان بودی، خیلی زیاد، آنقدر که برای سرتیمیِ تیمِ حفاظت از وجود مقدس #روح_الله، شایسته تر از تو و گروهت مطرح نشد و روانه فرودگاه شدید. محافظان خوبی بودید و به سلامت رسیدن امام، #اشکِ شوقی شد در چشمهایتان🌷
🍃روانه #کردستان شدی آن زمان که دستور آزادی #پاوه حجت را تمام کرد و در تمامِ عملیات تنها به #مردم فکر میکردی و منافعشان. #احمد_متوسلیان ، #ابراهیم_همت و خیلی از سرداران دیگر، دست پرورده تو بودند که با اخلاصِ روحِ بلندت آنها را پرورش میدادی🕊
🍃مهربانیات با مردم، تو را #مسیح_کردستان کرد. روحِ تازه به کالبد مردم بودی و مهرت چون جان در قلبها بود. هرکه از دور هم تو را میدید، میدانست ماندنی نیستی. اصلا زمین گنجایش بزرگی روحت را نداشت.
عاقبت ماشین مهمانِ #مین_ضدنفر شد که میتواند تانکی را نابود کند. اما عجیب که در آن انفجار تنها تو مجروح شدی و شدت جراحات، روحِ بلندت را به #ملکوت_اعلی پیوند زد💔
🍃وصیت کردی"مقاومت را فراموش نکنیم که خداوند تبارک و تعالی، بار سنگینِ انقلاب اسلامی را بر دوش ملت بزرگ ایران گذاشته و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است".
🍃ملت ایران انقلاب را به تمام جهان شناساند اما، گویی خودمان آزمایش عظیم را #فراموش کرده ایم😔
🍃بهحَمدالله، انقلاب #استوار است و به کوری چشمِ دشمنان، پابرجا. اما بعضیهایمان راهِمان از انقلاب و آرمانهایش جدا شده و بعضی دیگر، دنبالِ #سَهم از آنیم. دستمان را بگیرید که تحمل شرمندگی در برابرِ این امانت سنگین، از توانمان خارج است.
🍃اینجا برای از تو نوشتن #هوا کم است...!
♡سالروز زمینی شدنت و پروازت به ملکوت مبارک♡
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🍁به مناسبت سالروز #تولد و #شهادت #شهید_محمد_بروجردی
📅تولد : ۱ خرداد ۱۳۳۳
📅شهادت : ۱ خرداد ۱۳۶۲
📅زمان انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قطعه ۲۴ بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
@shahidmohammadrezaalvani
به اصرار از شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) توصيهاى خواستم.
گفت: «این توصیهی شهید نجفی هست؛ هر روز یکبار برای #مصائب حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام #اشک بریزید. وفقکم الله و ایاکم انشاءالله»
🏴 فرا رسیدن ماه محرم، ایام شهادت سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین (عليهالسلام) تعزیت باد.
#ماملتامامحسینیم
#مهرمحرم
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#اديسون به خانه بازگشت ياد داشتی به مادرش داد
گفت : اين را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند
#مادر در حالی که #اشک در چشمان داشت براي کودکش خواند:
#فرزند شما يک نابغه است واين مدرسه برای او کوچک است
آموزش او را خود بر عهده بگيريد
سالها گذشت مادرش از دنيا رفته بود روزی اديسون که
اکنون بزرگترين مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش
را مرور ميکرد برگه ای در ميان شکاف ديوار
اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند
نوشته بود : کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه
نمی دهيم. اديسون ساعتها گريست
ودر خاطراتش نوشت :
توماس آلوا اديسون
کودک کودنی بود که توسط يک مادر قهرمان به نابغه قرن تبديل شد
#مدرسه
#درس
#کلاس
#آموزش
@zendagibazendagishohada
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹 اشک قیمتی است
✍ زمانی که بررسی اعمال من انجام می شد و نقایص کارهایم را می دیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
این حرارت تمام بدنم را می سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم می سوخت، #بجز صورت و سینه و کف دستهایم!
برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی سوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم.
من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه می کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) اشک می ریزی، قدر این #اشک را بدان.
اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت میفهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می کرد.
من نیز وقتی در مجالس اهل بیت السلام گریه می کردم. اشک خود را به صورت و سینه ام می کشیدم. حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمیسوزد!
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
➥ @ansuiemarg_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اشک و لبخند🔸
گاهی گناه انسان با #اشک آمرزیده میشود، گاهی هم با #لبخند. بعضیها میتوانند با یک تبسّم، خودشان را پاک کنند؛ امّا از کجسلیقگی این کار را نمیکنند! نمیدانند خالق گریه، خالق خنده هم هست! «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ». گاهی خدا یک لبخند را، به قیمت اشک میخرد. مثلاً برادر خود را در آغوش بگیر و لبخندی بزن تا گناهانت پاک شوند! مردم هم نگاه میکنند و میگویند دین اینها، دین نشاط هم هست.
@Quranahlebayt