eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
12.9هزار ویدیو
175 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه شهادت شهيد مدافع حرم، قاسم (مهدی) غریب عمليات در تيرماه ۱۳۹۴ هجري شمسي ساعت۱۲/۳۰ بامداد ۲۴ رمضان در تدمر آغاز شد. 🚩🚩 اون شب قاسم استراحت بود ولي مثل اينکه خوابش، خواب شهادت بود، از حاجي اذن عمليات ميگيرد و به ميگويد: من خوب استراحت کردم، امشب عمليات را به دست ميگيرم. ساعت ۱۲/۳۰ دقيقه شبيه خون زد و حمله ناگهاني انجام داد ولي قاسم با تعداد نيروهاي اندک در مقابل سپاه بزرگ يزيديان زمان چه کرد ؟! بي سيم زد📞 حاجي حاجي (امير امیر، نام جهادی شهید قاسم) همه رو کشوند داخل اتاق سيم و برداشتن و ديدن قاسم اعلام ميکند: شبيه خون زدن تعدادشون زياده اما نيرو کم داریم. که سراسر استرس بود و از آنجايي که به هوش و دليري اين فرمانده جوان اعتماد داشت، خطاب به قاسم گفت: شما حضرت زهرا و حضرت زينب (س) رو داريد... قاسم حتي لحظه اي پشت بي سيم اعتراض نکرد و فرياد زد لبيک يا (س)، لبيک يا زهرا(س) سربند رو بست؛ اما تعداد نيروهاي دشمن خيلي زياد بود. بچه ها ترسيده بودن و نميتونستن در مقابل تيرهاي زياد دشمن تيراندازي کنن... فرمانده قاسم با اينکه يه چشم سالم داشت و چشم ديگرش جانباز بود، از اين صخره به اون صخره مثل مولايش حضرت عباس رجز خواني ميکرد. راوي و همرزم شهيد قاسم غريب ميگفت: من پايين صخره تکيه دادم، آخه تيراندازي دشمن خيلي زياد بود. .. در حيرت بودم قاسم با يک چشم دارد چه ميکند! چه طوري دراين تاريکي شب، اين طرف و آن طرف ميرود و خواني ميکند و تنهايي تير اندازي ميکند! سبحان االله⚘ نيم ساعت بعد که با رجز خواني قاسم بچه ها روحيه گرفتن، شروع کردن به تيراندازي گرد و غبار و دود آتش، آسمان را فرا گرفته بود. درگيري به پنج متر و تن به تن رسيد ... ساعت ۱بامداد شد؛ بي سيم قاسم را صدا ميزند... اما با اصابت تير به قلب مبارک و ترکش به سر مبارک، پرکشيده بود ...😔😭🕊🕊 عمليات تا سحر ادامه داشت از داعش تلفات زياد گرفتيم. پنج نفر از بچه هاي خودي هم شدند؛ پيکر بقيه شهدا رو پيدا کرديم. اما قاسم پیکرش کجاست؟؟! گويا داعش به دنبال پيکري آمده بود که براي سرش تعيين کرده بودن... و حتی برای بریدن سرش به زادگاهش روستای سیدمیران از توابع شهرستان گرگان آمدند، ولی با درایت بسیجیان و بچه های سپاه موفق نشدند و فرار کردند که البته اطلاعات سپاه، در جاده چالوس موفق به دستگیری این مزدوران پست فطرت شدند. همچنین در شب عملیات هم پيکر قاسم را پيدا نکردن! گويا بي بي دوعالم حضرت زينب (س) به فکر مادر فرمانده قاسم بود و طبق روايت همرزمانش، پيکرش تا صبح غيب شده بود! صبح رفتيم دوباره به دنبال پيکر، که فرمانده قاسم را همانجا ديديم !! فرمانده قاسم به صخره اي که ساعاتي قبل از عمليات آنجا بود و روي همان تخته سنگ که چشم جانبازش شفا گرفته بود، تکيه زده بود. نزديک شديم، فکر کرديم فرمانده قاسم خوابيده... آخه با وجود تير به قلب و ترکش به سر مبارکش، پيکرش بر زمین نیافتاده بود! بلندش کردم، ديدم خون از بدن مبارکش جاري شده است...😭 نامه رو از جيبش بيرون آوردم و خواندم، نوشته بود خداوندا امشب که شيپور جنگ در اين منطقه تدمر دميده ميشود، به چشمان جانبازم نور و به زانوان کم توانم توان ده و کمکم کن تا مرد باشم و امتحانم را خوب پس بدهم.🕊️ آری... در خــون خفته كه نگذارد، نخل زينبي خم گردد..😭 🖤کلنافداک‌یازینب🖤 @shahidmohammadrezaalvani