eitaa logo
شهید موسوی نژاد
379 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید موسوی نژاد
حال دلم بده حرم میخوام💔 جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین #اربعین
این روزا ازتون که پرسیدن: خوبی؟! بگید خوبم! خوبِ دلتنگِ محرم خوبِ دلتنگِ حسین . . . :))))
بیاین بعد بشینیم ببینیم این همه گریه و ناله و... چقدر روی دوریمون از گناه و فحشا تاثیر گذاشته! چقدر روی اخلاق و معنویاتمون تاثیر گذاشته... اگه تاثیری گذاشته باشه بردیم! این که بری گریه کنی و دوباره بعد محرم گناها رو از سر بگیریم چقدر فایده داره ...؟!
این شبا مدام توی دلتون به امام حسین‌(ع) التماس کنید و بگید: آقاجان... ما رو سربه راه خودتون کنین...
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزامو با هر كی غير از تو سر كردم ضرر كردم💔
حقوق خود را که دریافت کرد، به فروشگاه محله رفت و از صاحب فروشگاه، خواستار لیست اسامی کسانی شد که بدلیل تنگ دستی، توانایی پرداخت بدهی خود را ندارند. بدهی کسانی‌که از صاحب فروشگاه نسیه خرید کرده بودند را پرداخت کرد! دفعه بعد که برای انجام همین کار به فروشگاه رفت صاحبش از او پرسید: تو به فکرِ آینده‌ات نیستی؟! چرا پولت را برای خرید خانه پس انداز نمی کنی... در حالیکه به صاحب فروشگاه نگاه می کرد، با لبخند جواب داد: همین کار را می کنم، در حال خرید یک خانه در بهشت هستم.
میگن نوکرا با اربابشون شبا یه صحبتی میکنن ، اگه مشکلی داشته باشه نوکر، ارباب بهش دلگرمی میده و قول حل مشکل شو بهش میده.. حالا میخوام باهات حرف بزنم ارباب ، سلیس و ساده بگم..! در حال فروپاشی ام دستمو اگه نگیری از نفس می افتم... خیلی به شما نیاز دارم ... راستش و بگم ؟! این نوکر ،بجز شما هیچ کسی رو نداره..! هیچ کس..
🌷 ✍شهید امامعلی صادقپور مادر پیری داشت. وقتی می‌نشاندی‌اش تکان نمی‌خورد و جایی نمی‌رفت. سالی سفر زیارتی کربلا پیش آمد. پسرش منصور مصمم شد به کولش بکشد و با کاروان بیاورد. پدرم نقل می‌کند: در آن سفر با پرواز به بغداد و بعد به کاظمین رسیدیم. مادر شهید خسته بود خوابش برد. گفتیم: بماند، برویم زیارت، شب او را به حرم می‌بریم. همه رفتیم و مادر شهید در اتاق تنها ماند و خوابید. شب، نشد برویم. صبح هم که سریع اثاث جمع شد برای کربلا. در کربلا باز هم خواب بود. اتاقش در طبقۀ سوم هتل بود. تنها ماند. بعد از زیارت برگشتیم. اولین نفر من بودم که وارد هتل شدم. در طبقۀ همکف دیدم این مادر شهید روی صندلی نشسته است. دهانم باز مانده بود. گفتم: اینجا چکار می‌کنی؟ چه جور اومدی پایین؟ کی تو رو آورده؟ گفت: امامعلی. منو برده زیارت برگردونده. بقیه هم آمدند. مانده بودیم چه اتفاقی افتاده. از مدیر هتل پرسیدیم کدوم کارگرت رفته اتاق این خانم رو آورده پایین؟ گفت: چنین چیزی امکان ندارد. از خودش می‌پرسیدیم، می‌گقت: «امامعلی آمده، منو برده مکه، مدینه، کاظمین، بعد هم حرم‌های امام حسین و ابوالفضل، و برد به نجف زیارت داده برگردونده و گفته اینجا بنشین. الانه که رفیقات بیان.» زن‌های غریبه جمع شده بودند. ازش می‌پرسیدند و فیلم می‌گرفتند. منصور گریه‌اش گرفته بود. می‌گفت: پس، زیارت‌مان قبول نشد. بیایید یک بار دیگر با مادر برویم. 🌷 @shahidmosavinejad
از عدم توفیق شهادت گِله نداشته باش، وقتی هنوز حال نداری کارهای شخصیت رو انجام بدی!
‏کار جهادی یعنی: قدماً و قلماً و مالاً و جاناً و اهلاً، بیای داخل میدون اینقدر پای کار و امام و انقلابت بایستی تا بخرنت و ببرنت! حاج حسین یکتا میگه
اگر غیبتِ کسی را پیش او می کردید، سریع مچت را همان جا می گرفت؛ صدا میزد می گفت: بیا با شما کار دارند! می گفتیم: نمی خواهد بهش بگویی، درست نیست! می گفت: اگر است پس چرا انجام می دهی؟! اگر نه، باید اینقدر شجاعت داشته باشی که حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش! 🕊🌹