eitaa logo
زینبیون مصطفی خمینی
145 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
126 فایل
پایگاه مصطفی خمینی کانالی جهت اطلاع رسانی و بصیرت افزایی ارتباط با ادمین https://eitaa.com/yousefi_313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بشری
👨 رفتار پدرانه، حجاب دخترانه قسمت پنجم: بچه‌ها از ما الگو می‌گیرند و ارزش‌های ما برای آن‌ها تبدیل به ارزش می‌شود. این جمله را شاید آنقدر شنیده‌اید که دیگر اثر آن را جدی نمی‌گیرید. اما این یک امر مسلم و بدیهی تربیتی است. وقتی #حجاب و عفاف #دخترانتان برای شما مهم است،حتماً باید به عنوان مرد خانواده،‌ خودتان نیز در نوع پوشش و رفتارتان نزد زنان نامحرم، حدود شرعی را مراعات کنید تا #دختر شما در عمل ببیند که #پدرش به آنچه می‌گوید عامل نیز هست. از طرفی روابط و رفت و آمدهای‌تان با اقوام و دوستانی که رعایت #حجاب و عفاف برای آن‌ها اولویت دارد را بیشتر کنید و با اینگونه خانواده‌ها بیشتر در تماس باشید. 👏 در مقابل دیگران از حجاب دخترتان حمایت کنید: گاهی ممکن است در جایی یا جمعی حضور داشته باشید که #دخترتان بابت #حجابش از افراد آن جمع بازخورد منفی بگیرد. اگر حس کردید چنین اتفاقی افتاده است،‌ با صدای بلند در جمع، حمایت خود را از #حجاب #دخترتان اعلام کنید و همان‌جا از او به خاطر #حجابش قدردانی کنید و اعلام کنید که به پوشش با#حجاب او به عنوان #پدرش افتخار می‌کنید. این حمایت شما می‌تواند همان اندک اثر منفی بازخوردهای آن جمع را دفع کند. ادامه دارد ... 🌿🌺 کمیته زنان #جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی🌺🌿 🌺 @zanan_enghelaby
هدایت شده از همسرداری حرفه‌ای
💠زمان طاغوت یک شب آقا سیدمهدی قوام خطیب معروف تهران بعد از منبر و در مسیر منزل، را می‌بیند، که وضعیت نامناسبی دارد و معلوم بوده اهل است! آقا سیدمهدی به پیر مردی می‌گوید: برو آن زن را صدا کن بیاید آن مرد تعلل می‌کند و می‌گوید: وضعیت آن زن و مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می‌رود و او را صدا می‌زند! زن می‌آید، آقا سیدمهدی از آن زن می‌پرسد: این موقع شب اینجا چه می‌کنی؟! زن می‌گوید: احتیاج دارم، ! سید پاکت پولی را به او می‌دهد و می‌گوید: این پول، مال علیه‌السلام است، من هم نمی‌دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از بیرون نیا! مدتی گذشت سید به مشرف شد. روزی در سید‌الشهدا علیه‌السلام زنی را می‌بیند با شوهرش ایستاده‌اند. شوهر می‌آید جلو و دست را می‌بوسد و می‌گوید: می‌خواهد سلامی به شما عرض کند! مرد دورتر می‌ایستد، زن که و با نقاب بود نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد تا سید صدایش را بهتر بشنود و با بغض و می‌گوید: آقا سید! من را نشناختید؟ سید می‌گوید: نه! بجا نمی‌آورم! زن می‌گوید: من همان خانمی هستم که چند مدت پیش مرا در خیابان لاله‌زار دیدید! یادتان می‌آید که پول را به من دادید و گفتید مال امام حسین است؟ بعد از رفتن شما خیلی حالم شد تا چند دقیقه کردم به امام حسین گفتم: آقا با من چکار داری آخه من ... همان جا بود که قسم خوردم دیگر این رو انجام ندهم و کردم... آقا سید! شما یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید. همان پاکت کار خودش را کرد… من دیگر… خوب شده‌ام! 🆔 @zanashooi_amoozesh