♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۱۰۳
❤️خاطراتِ اولین دیدارش در این اتاق مقابل چشمانم سبز شد.. بیهوشی.. تصویر تار این جوان.. بیمارستان.. سرطان.. نجوایِ قرآن.. خانه.. آینه.. اولین تماشایِ صورت بعد از شیمی درمانی.. قفل شدنِ در اتاق.. شکستنِ آینه.. قصد خودکشی.. شکسته شدنِ در.. ورود حسام.. درگیری.. خون.. زخم رویِ سینه اش..
راستی چه بر سر کلید این اتاق آورده بود؟ ( کلید اتاقمو چیکار کردی؟؟ )
گوشه ابرویش را خاراند ( پیش منه.. )
ابرو در هم کشیدم و دست جلو بردم ( پسش بده.. )
لبهایِ متبسمش را در هم تنید ( جاش پیش من امنه.. نگران نباشید..)
این مرد زیادی از خود متشکر نبود؟؟
وقتی صدای نفسهای عصبی و بلندم را شنیدم، لبخندش کش آمد ( قول نمیدم اما شاید دفعه ی بعد که اومدم آوردم براتون.. البته به این شرط که دیگه هوس نکنید درو قفل کنید و خودتونو زندانی..)
داشت یادآوری میکرد.. تمام خاطرات آن روز را..
گفت دفعه ی بعد؟؟ یعنی باز هم قصد حضور و عذابم را داشت؟؟
دندانهایم را از شدت خشم بر هم ساییدم و خواستم فریاد بزنم که دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا آورد ( باشه.. باشه..
حرف بزنیم؟؟)
این جوان مذهبی چه حرفی با یک دختر نامحرم داشت؟ ( حرف زدن با نامحرم مشکل شرعی نداره احیانا؟؟ برااادر… ) کمی با کنایه حرف زدن که ایرادی نداشت.
دستی به محاسنش کشید و مکث کرد ( اگه واسه خاستگاری باشه.. نه..
خواهرِ، دانیال.. )
چشمانم گرد شد.. او چه گفت؟؟ خواستگاری؟؟
از کدام خواستگاری حرف میزند.. همان که به شیوه ی مذهبی هایِ ایرانی از طریق مادرش بیان شد؟؟ همان که فاطمه خانم آبِ پاکی را رویِ دستانم ریخت که مریضم.. که پسرش، تک فرزندست.. که آرزوها دارد برایش..
نمیدانستم چه بگویم.. فقط تواناییِ سکوت را داشتم و بس..
و او اینبار پر از جدیت کمر صاف کرد (وقتی از علاقم به شما با مادر صحبت کردم، شوکه شدن و مخالفت کردن. البته دلایل مادرانه ی خودشونو داشتن که واسه من قانع کننده نبود.
پس باهاشون حرف زدم. از عمری که دستِ خداست گفتم تا برگی که اگه بالاسری نخواد از درخت نمیوفته. ظاهرا قانع شدن و قبول کردن تا بیان واسه صحبت با شما.
اومدن. و بهم گفتن که شما مخالفت کردین. خب منم فکر کردم که یه “نه” قاطعانست..
و کلا به ازدواج با آدمی مثله من فکر هم نمیکنید..
دروغ چرا؟؟ ناراحت بودم، خیلی زیاد.. اما نه به این خاطر که غرورم خورد شده، نه..
به این دلیل که واقعا فکر و دلم رو مشغول کرده بودین..
ولی من شبیه خودمو اعتقاداتم فکر میکنم و نمیتونستم هروز یه شاخه گل بگیرم دستمو با حرفهایِ صد من یه غاز دلتونو ببرم که جواب مثبت بگیرم.
توکل کردم به خدا که هر چی خیره، که زور که نیست، خب سارا خانووم از تو خوشش نمیاد..
و مدام خودمو با این حرفا مثلا، آروم میکردم.. ولی نمیشد..
تا اینکه دیشب مامان اومدم اتاقمو سیر تا پیاز ماجرا رو با چشم گریون، برام تعریف کرد..
اینکه چه چیزهایی گفته و چه درخواستی کرده..)
دلیلِ تغییرِ عقیده ی فاطمه خانم برایِ معما شد (چرا.. چرا مادرتون همه چیزو گفت؟؟)
پنجه هایش را در هم گره زد ( خب شاید حرفی که میزنم به نظرتون کمی جهان سومی بیاد.. اما ما به بهشون اعتقاد داریم..
مادر میگن، چند شبِ پدرِ شهیدمو خواب میبینن که ازشون رو برمیگردونن و ناراحتن.)
مذهبیا دنیایشان فرایِ باورهایِ زمینی ست..
و چقدر پدرِ این جوانِ با حیا، با دلم راه آمد..
ادامه دارد....
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۱۰۴
❤️آن شهید..
پدریِ مردی که دچارش شده بودم، پدرانه ها خرج کرده بود.
حسام با انگشترِ عقیقِ خفته در انگشتانِ کشیده و مردانه اش بازی میکرد (وقتی مامان همه ی ماجرا رو تعریف کردن. خشکم زد..
نمیدانستم باید خوشحال باشم؟؟؟ یا ناراحت..
تمامِ دیشب رو تا صبح نخوابیدم. مدام ذهنم مشغول بود.
یه حسی امید میداد که جوابِ منفی تون واسه خاطرِ حرفایِ مادرِ..
اما یه صدایِ دیگه ایی میگفت: بی خیال بابا، تو کلا انتخابِ سارا خانوم نیستی و حرفِ دلشو زده.
گیر کرده بودم و نمیدونستم کدوم داره درست میگه. پس باید مطمئن میشدم.
نباید کم میذاشت تا بعدا پشیمون شم.
خلاصه صدایِ اذون که از گلدسته ها بلند شد، طاقت نیاوردمو با دانیال تماس گرفتم تا اجازه بده با خودتون صحبت کنم. که الحمدالله موافقت کردو گفت که صبحها به امامزاده میرین.
از ساعت هفت تو ماشین جلو درِ امامزاده کشیک کشیدم تا بیاین، اما وقتی دیدمتون ترسیدم.
نمیدونستم دقیقا چی باید بگم و یا برخورد شما چی میتونه باشه..)
مردِ جنگ و ترس؟؟ این مردان با حیا، از داغیِ سرب نمیترسند اما از ابراز احساسشان چرا..
کمی خنده دار نبود؟؟
صورتش جدیت اما آرامش داشت( تا اذان ظهر تو حیاط امامزاده قدم زدم و چشم از ورودی خواهران برنداشتم..
تو تمام این مدت مدام با خودم حرف زدمو کلمات رو شست و رُفته، کنار هم چیدم که گند نزنم.
تا اینکه شما اومدین و من عین.. استغفرالله..
هر چی رشته بودم، پنبه شد.. همه ی جملات یادم رفت..
و من فقط به یه سوال که چرا به مادرم “نه” گفتین اکتفا کردم.
شما هم که ماشالله اصلا اعصاب ندارین.. کم مونده بود کتک بخورم..
حرفهاتون خیلی تیزو برنده بود. هر جمله تون خنجر میشد تو وجود آدم..
اما نجاتم داد.. باید مطمئن میشدم و اون عصبانیت شما، بهم اطمینان داد که جوابِ منفی تون، دلیلش حرفهایِ مادرم بوده..
و من اجازه داشتم تا امیدوار باشم..
اون لحظه تو امامزاده اونقدر عصبی و متشنج بودم که واسه فرار از نگاهتون به ماشین پناه آوردم.)
صدایِ کمی خجالت زده شد ( میدونستم اگه یه مو از سرتون کم بشه باید قیدِ نفس کشیدنو بزنم، چون دانیال چشمامو درمیآورد..
واسه همین تا خونه دنبالتون اومدم و از مامان خواستم تا از طریق پروین خانووم گزارش لحظه به لحظه از حالتون بده..)
و این یعنی ابرازِ نگرانی و علاقه ایی مذهبی؟؟ با مایه گذاشتن از دانیال؟؟
نگاهش هنوز زمین را زیرو رو میکرد ( عصر با دانیال تماس گرفتم و گفتم امشبم میخوام بیام خواستگاری و شما نباید چیزی از این ماجرا بدونید..
اولش مخالفت کرد. گفت شما راضی نیستین و نمیخواد بر خلاف میلتون کاری رو انجام بده.
اما زبون من چرب تر از این حرفا بود که کم بیارم..)
سارایِ بی خدا، مدرن، به روز و غربیِ دیروز.
حالا به معنایِ عمیق و دقیقِ کلمه، عاشقِ این جوان با خدا و سر به زیر و شرقیِ امروز شده بود..
در دلش ریسه ریسه، آذین میبستند، اما میدانست باید برق مرکزی را قطع کند..
حسام حیف بود..
لبخندِ شیرینِ پهن شده رویِ لبهایم را قورت دادم..
کامم تلخ شد ( اما نظرِ من همونِ که قبلا گفتم..)
چشمانش را بست و نفسش را با صدا بیرون داد (نمیپرسم چرا. چون دلیلشو میدونم. پس لطف کنید افکارِ بچه گونه رو بذارین کنار..
من امشب نیومدم اینجا تا شما استغفرالله از مقام خدایی و علم غیبتون بگین..)
به میان حرفش پریدم، باید برایِ منصرف کردنش نیش میزدم. ( من اصلا به کسی مثه شما فکر هم نمیکنم.. پس وقتتونو هدر ندین..)
سرش را کمی به سمتم چرخاند. اما رد نگاهش باز هم زمین را کنکاش میکرد. ابرویی بالا انداخت و تبسمی عجیب بر صورتش نشاند ( عجب..
پس کاش امروز تو امامزاده، اون اعترافاتو با جیغ جیغ و عصبانیت نمیگفتین..
چون حالا دیگه من کوتاه بیا، نیستم..
بهتر شمام وقتو تلف نکنید..)
چشمانم گرد شد و این یعنی اعلام جنگ؟؟
با خشم روبه رویش ایستادم ( تو مگه عقل تو کله ات نیست؟؟
ادامه دارد....
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم جهت سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا.
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆 امروز #شنبه ۴ مرداد ماه ۱۳۹۹ مصادف است با ۴ ذیالحجه
📿 ذکر روز شنبه: یا رب العالمین (صد مرتبه)
✅ ذکر روز شنبه به اسم رسول خدا(ص) است و خواندنش موجب بینیازی میشود.
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
سلام 🌻
صبحتون بخیر
روزتون قشنگ
لبتـون خندون🌻
زندگیتون بر وفق مراد
مهر ومحبتتون افزون
زندگیتون پر از معجزه🌻
@entezaar313
💚تمدن نوین اسلامی (ظهور)💚
چهل روز که ماند تا محرم چله ی گناه نکردن بگیرید و چله ی زیارت عاشورا
❣اهل دل بدانند
چهل روز مانده تا محرم
باما باشید هر روز در ترک ی گناه
#روز_چهاردهم
به نیابت از#شهدای صدر اسلام تا امروز
🌹🕊🌹
AUD-20200701-WA0000.mp3
4.02M
❣ #زیارٺ_عاشـورا ❣
#هر_روز_یڪ_زیارت_عاشورا_بخوانیم
#چله_ی_ترک_گناه_روز
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
-138469632_-211134.mp3
5.98M
🎧 روضه امروز: شهر شام
هر روز زیارت عاشورا بخونیم و روضه گوش کنیم.
امام زمان:
یا جدّاه، هر صبح و شام بر مصائب تو گریه می کنم.
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🔴 لاشخورها به طمع افتادهاند
✍️ #احمد_بنافی
🔹 ضدانقلاب در تداراک آشوب گستردهای در داخل با هدف سوریهسازی از ایران است. بسیارند مشکلات و چالشهایی که میخواهند آنها را عَلَم کنند و همچنین هستند فریب خوردگانی که به وقت مصائب مردم را برای کشیدن به خیابانها تهییج کنند.
🔸 وجود نشانههایی غیر قابل انکار از نارضایتی بجای مردم، لاشخورها را به طمع انداخته تا مذبوحانه متمرکز بروی این گذاره القایی شوند که این وضع مطلوب نخواهد شد مگر با براندازی جمهوری اسلامی، هر چند که نشانهای از این هم وجود ندارد که با برهم خوردن ساختارها وضع برای مردم بهتر خواهد شد.
✅ زمانی گذاره ضد انقلاب منطقی و باورپذیر میگردد که ارادهای برای مرتفع کردن مشکلات در درون جمهوری اسلامی برای مردم دیگر احساس نگردد.
🔹 تا زمانی که اولویتهای نظام بر اولویتهای مردم منطبق باشد و یا اساساً حل چالشهای اقتصادی معیشتی بعنوان دغدغههای مردم اولویت شماره یک نظام باشد، گذاره ضدانقلاب تنها از ایده فراتر نرفته و عملیاتی نخواهد شد.
🔸 دشمن اکنون باور عمومی را نشانه رفته است. با عرض تأسف، به همت زیرساختی که از ناحیه سازندگان این وضعیت در کشور ایجاد گردیده، ابر پروژه عملیات روانی دشمن به درون خانههای مردم کشانیده شده و تمام تلاششان این است که از این بستر به مردم القا کنند جمهوری اسلامی به بنبست رسیده و با چالشهایی مواجه است که با وجود این ساختار و ادامه این رویه لاینحل خواهد ماند.
✅ یقیناً بنبست در مسیر پیشروی انقلاب هیچ جایگاهی ندارد، هرچند سختیها و دشواریهای این راه غیرقابل انکار است. مردم ایران دوران بسیار دشوارتری را تجربه کردهاند و تردیدی نیست که با اقتدار از این شرایط نیز عبور خواهند کرد.
💢 هزینههای این راه کمتر خواهد شد اگر به انسجام ملی و حفظ آن در کنار تکیه بر ظرفیتهای درونی و امید به آینده اعتقاد وافر داشته باشیم.
#سیاسی
➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز 👇
@shahidmostafamousavi
🔴 پذیرش مسوولیت اقدام خطرناک علیه هواپیمای ایرانی
🔺فرماندهی ارتش تروریستی آمریکا در آسیای غربی پس از اقدام خطرناک جنگنده اف ۱۵ نیروی هوایی رژیم آمریکا علیه هواپیمای مسافربری شرکت ماهان ایران در بیانیهای این اقدام خطرناک را روتین و معمولی برشمرد!!! مرکز موسوم به سنتکام که مقر آن در قطر قرار دارد در این بیانیه مدعی شده که جنگنده اف ۱۵ ارتش تروریستی آمریکا در فاصله ۱۰۰۰ متری هواپیمای مسافربری ایرانی اقدام به پرواز کرده و هدف از آن شناسایی نوع هواپیما بوده است!!
🔺در حالیکه پرواز جنگندههای آمریکایی در آسمان سوریه بدون اجازه دولت این کشور خود اقدامی تجاوزکارانه محسوب میشود بر اساس قوانین بینالمللی هواپیمایی ماهان در کریدور تعیین شده پروازهای جهانی و با اطلاع کامل و ترانسپوندر روشن در مسیری معمول و همیشگی سفر خود را به بیروت انجام داده و این ادعای فرماندهی ارتش تروریستی آمریکا مبنی بر شناسایی این هواپیما دروغی بیش نیست.
🔺در حالی که سایتها و نرم افزارهای هوانوردی جهانی که عادیترین مردم نیز با آن دسترسی دارند به سادگی نوع هواپیما در ارتفاع سرعت مبدا و مقصد آن را مشخص کرده و رادارهای ارتش تروریستی آمریکا در منطقه نیز میتوانستند اطلاعات این هواپیما را از ترانسپوندر آن دریافت کنند و به همین دلیل اقدام خطرناک اف ۱۵ آمریکایی به هیچ عنوان توجیه نداشته و صرفاً اقدامی تحریک کننده بود که پیش از این نیز صورت گرفته است. این موضوع مطرح شده توسط آمریکاییها کاملاً دروغ بودن ادعایشان را مشخص میکند.
🔺حضور غیرقانونی ارتش تروریستی آمریکا در منطقه مرزی التنف در مرز عراق و سوریه و حمایت آنها از گروههای مسلح تروریستی مخالف دولت سوریه هرچند با ادعای مبارزه با تروریستهای داعشی صورت گرفته، اما این یک واقعیت است که در طول سالهای گذشته آمریکاییها از این منطقه اقدام به حمایت و کمک به تروریستهای تکفیری داعشی کردند تا حملاتی را علیه ارتشهای سوریه و عراق و همچنین منافع این دو کشور انجام دهند.
🔺همانگونه که پیش از این هم در مطلبی گفته شد اقدام آمریکاییها در واقع در راستای تحریک ایران به واکنش نظامی صورت گرفته است. بر اساس قوانین بینالمللی هیچ کشوری حق ندارد علیه هواپیماهای مسافری کشورهای دیگر در آسمان سایر کشورها اقدامی انجام دهد. هرچند آمریکاییها هیچ وقعی به قوانین بینالمللی نمیگذارند، اما به صورت مشخص اگر چنین اقدامی توسط کشوری دیگر علیه هواپیمای مسافربری آمریکایی صورت گرفته بود حالا آنها چند دور تحریم و تهدید و .... مورد آن کشور انجام میدادند.
🔺در این میان باید برای آن دسته از افراد جاهل و متوهم و مزدوران ۲۰۰ دلاری که نوشتند هواپیمای مسافربری حامل شخصیت مهمی بوده یا محموله تسلیحاتی را با خود به بیروت میبرده است بگوییم که هیچوقت هواپیمای مسافربری با ساعت حرکت و مقصد مشخصی مثل بیروت برای حزبالله سلاح و مهمات نمیبرد و راههای بسیاری جهت رساندن اسلحه به مقاومت اسلامی لبنان وجود دارد که در حال حاضر هم چنین کمکی هیچ موضوعیتی نمیتواند داشته باشد.
🔺با این حال به نظر میرسد بیش از آن که در این مورد باید احساساتی شده و تصمیمات اشتباه بگیریم، باید اقدامات غیرقانونی و تحریک آمیز آمریکاییها را از مجاری بینالمللی و قانونی پیگیری کرده و در این حوزه وزارت امور خارجه پیامهای هشدارآمیز و آگاهیبخشی را به همه کشورهایی که روابط دیپلماتیک با ما دارند ارسال و تاکید کند که اقدامات تحریکآمیز آمریکا در آینده ممکن است خطرات بسیاری را در پی داشته باشد، حتی ممکن است امنیت هوایی در یکی از پرترددترین مسیرهای هوایی جهان را به خطر بیندازد.
🔺در پایان باید یادآور شد اقدام ارتش تروریستی آمریکا از این اقدام خطرناک هر چه بوده باید با دید هوشیاری با نگریست، چراکه آنها در منطقه پس از ناکامیهای بسیار و ناکامی مصطفی الکاظمی در سفر به تهران که نتوانست کوچکترین امتیازی بابت سکوت گروههای مقاومت در قبال خروج ارتش تروریستی آمریکا از عراق بگیرد، حالا درصدد هستند تا اقدامات تحریکآمیز و خطرناک خود را گسترش دهند. بدون شک ایران در شکل و رفتاری ورق کاری خود به این حرکات بچه گانه و عقیم پاسخ به موقع راخواهد داد. / کانال اخبار سوریه
➖➖➖➖➖➖➖➖
@shahidmostafamousavi
♦️ #چند_خبر_کوتاه
🔹️علی باقری معاون امور بینالملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه: تعرض جنگده های آمریکای بر اساس مقرات بین المللی و قوانین داخلی قابل رسیدگی است.
🔹️رئیس صلیب سرخ جهانی: کروناویروس باعث مهاجرت گسترده مردم کشورهای فقیر به سوی کشورهای ثروتمند خواهد شد.
🔹️ترامپ: خیلیها را به زندان انداختهایم
🔹سازمان ملل متحد بر لزوم ایمنی خطوط هوایی غیرنظامی تاکید کرد
🔹️تست کرونای ۱۴ عضو تیم فوتبال فجر سپاسی شیراز مثبت شد
🔹️دبیر انجمن داروسازان تهران: بیش از ۵۰ درصد داروخانههای این استان یا درآمدی ندارند و درآمدهایشان با هزینههایشان برابری میکند و یا در شرف ورشکستگی هستند
🔹️ترامپ: اوباما و تیم بدنام او از کمپین انتخاباتی من جاسوسی کردند
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
جشن تولد 20 سالگی مصطفی در سوریه
از روزی که رفت سردردهای شدید گرفتم و تب کردم. تا یک ماه اصلا هیچ تماسی با پدرش نگرفته بود. از قبل گفته بود وقتی تماس نمیگیرم، یعنی این که حالم خوب است و اگر اتفاقی بیفتد به شما خبر میدهند. بعد از یک ماه، 2 مرتبه با پدرش تماس گرفته بود و من هم اطلاع نداشتم. فقط پدرش میگفت حالش خوب است. یک ماه که گذشت به همسرم گفتم: «اگر نگویی دقیقا پسرم کجاست، تمام تهران را میگردم تا متوجه شوم کجا رفته.» پدرش گفت: «رفته سوریه.» هیچ کدام از فامیل ها و حتی دخترم که ازدواج کرده، اطلاع نداشتند که مصطفی نیست.
از وقتی متوجه شدم مصطفی رفته سوریه، احساس ترس، نگرانی و اضطرابم بیشتر از قبل شد. همسرم را مجبور کردم تا با مصطفی تماس بگیرد و من هم صحبت کنم. فقط حال و احوال کردم و هرچه پرسیدم:«کجا هستی؟» گفت:«همان جایی که قرار بود بروم.» متوجه شدم بغض کرده، به همین خاطر بیشتر صحبت نکردم و خواست تا گوشی را به پدرش بدهم. به پدرش گله کرده بود چرا به من گفته است. نگرانی و ترس من بیشتر بابت این موضوع بود که اسیر شود، چون میدانستم داعشیها سر میبرند و اگر سر پسرم را میبریدند، دق میکردم.
روز تولدش که 18 آبان ماه بود، برای مرتبه سوم با پدرش تماس گرفته و خیلی زیاد هم صحبت کرده و حال همه را پرسیده بود. آن روز همسرم، با خوشحالی زیاد به منزل آمد. پرسیدم چی شده که گفت: «مصطفی زنگ زده»، گفتم: «آرامتر بگو. مصطفی گفته هیچ کس، نباید متوجه شود کجا رفته و چه کاری انجام میدهد.» همرزمانش تعریف کردند که در سوریه برای پسرم جشن تولد گرفته بودند.
کانال
@shahidmostafamousavi
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۱۰۵
❤️اصلا میفهمی داری چیکار میکنی؟؟ میفهمی خواستگاریِ کی اومدی؟؟ من نفسم امروز فرداست.. تو یه جوونِ سالمی که حالا حالاها وقت داری واسه زندگی..
این مسخره بازیا چیه که راه انداختی.. )
با آرامشی عجیب بلند شد و در مقابلم قرار گرفت ( پدرم وقتی شهید شد، تنش سالم بود حتی یه دندونِ خراب هم نداشت.. ورزش میکرد.. میخندید.. یه تنِ یه لشگرو آموزش میداد..
اما عموم همیشه مریض بود. همه میگفتن آخرش جوون مرگ میشه.
جنگ شروع شد. هر دو تا رفتن جبهه.. پدرِ سالمم شهید شد..
عمویِ بیمارم، هنوز هم زندست..
خدا واسه عمرِ بنده هاش سند صادر نمیکنه..
پس شمام صادر نکنید و به جای خودتون تصمیم بگیرین .. نه خدا.. )
لحنش زیادی محکم و قاطعانه بود. و حرفهایش منطقی و بنده وار..
سر به زیر انداختم.. راست میگفت خدا را اندازه ی کفِ دستم کوچک میدیدم و او دست و دلبازانه بزرگ بود..
نمیدانم چرا اما دلم فقط و فقط گریه میخواست و من خوشحالیم در اوجِ بزرگیش، رنگِ غم داشت.
کجا بود پدر تا ببیند.. مسلمان شدم.. شیعه شدم.. و جوانی پاسدار، شیعه و از اولادِ علی، فاتحِ قلبِ یخ زده ی تک دخترش شده
وقتی سکوتم را دید، دست در جیبش کرد و شکلاتی را به سمتم گرفت (حالا من باید چقدر منتظرِ جوابِ “بله” اتون بمونم؟؟ )
به صورتش نگاه کردم ( از کجا مطمئنید که انتخابِ من درسته؟؟ شما چیزی از گذشته ام میدونید؟)
سری تکان داد و لبهایش را جمع کرد ( اونقدر که لازم باشه میدوونم.. در ضمن گذشته، دیگه گذشته. مهم حالِ الانتونه.. که ظاهرا پیش خدا خریدار زیاد داره..)
تعجب کردم ( از کجا میدونید؟؟)
لبخند زد ( دور از جون با یه نظامی طرفیدها.. ما همیشه عملیاتی اقدام میکنیم.. دقیق و مهندسی شده..
شما جواب ” بله” رو لطف کنید..
بنده در اسرع وقت کروکی رو با مشخصات دقیق تحویلتون میدم.. حله؟؟)
شک داشتم.. به انتخابش شک داشتم.. ( فکرِ همه چیزو کردین؟؟ من.. بیماریم.. حالِ بدم.. )
نگذاشت حرفم تموم شود ( وجب به وجب..
حالا دیگه، یا علی؟؟؟؟)
خدایا عطرت را جایی همین نزدیکی حس میکنم .
خجالت زده با گرمایی که انگار از زیر پوستِ صورتم بیرون میزد، سر تکان دادم:
( یا علی..)
ادامه دارد....
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
یا مهدی ادرکنی:
#بسم_الله_الرحمن_الرحین
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦:
❣﷽❣
🌺 #به_رسم_هر_روز_صبح 🌺
🍃🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🍃
#سلام_بر_حسین_علیه السلام
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
🌺 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌺
✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨
🌺 #دعای_عصر_غیبت_امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌺
✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨
❤️ #السلام_علیــک_یا_امـام_الـرئـــوف ❤️
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#دعای_مخصوص_حفظ_ایمان_در_آخر_الزمان🌺
✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک»
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨
#دعـــاے_پــر_فیــۻ_قـــرآن
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن
و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن
خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎
🌸🍃
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
⚘﷽⚘
سلام مولاے ما ، مهدے جان
عمرے است که در حسرت دیدارت آه میکشیم و در انتظار قدومت لحظه شمارے میکنیم ...
عمرے است که رو به آسمان ، بهار ظهورت را آرزو کرده ایم ...
عمرے است که شنیدن صوت زیباے داودےات حسرت روز و شبمان بوده است ...
اگر این عمر قد ندهد ...
اگر این چشم ها به جمال احمدےات روشن نشود ...
اگر این گوش ها طنین حیدرےات را نشنود ...
فرزندانمان چراغ انتظار تو را روشن خواهند داشت
و سرانجام تو بازخواهے آمد ...
#سلامبرتواےیوسفزهرا
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡رامےبینم.
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545