eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
336 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرين دست نوشته هاي شهيد🕊 گمنام محمد گودرزي 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 بسم رب الحسين (ع)  کربلا هنوز در محاصره است گمانم دوباره حرمله تشنه خون علي اصغر و سپاه يزيد منتظر علي اکبر و جوانان بني هاشمند که دوباره سلاله هاي پاک رسول خدا را قطعه قطعه نمايند. مي خواهند دوباره سر راه حسين عليه السلام را بگيرند و از همه گروهاي دنيا کمک خواسته اند ، اما کربلا همچنان منتظر حسين است مي خواهند دوباره عاشورايي ديگر برپا کنند که شميم عطرش به مشام مي رسد. اما زمان آن کي خواهد رسيد خدا مي داند. خدايا مي ترسم زمان آن وقتي فرا برسد که ما در قيد حيات نباشيم و به سلاله پاک رسول خدا لبيک نگوييم .  نداي (( هل من ناصرٍ ينصرني))بگوش مي رسد کاروان ابي عبداله در راه است و در راه دارد براي سپاهش نيرو مي گيرد.  و مقصد اين قافله کربلاست. آري صداي قافله مي آيد اما دنيا گوش ما را کر کرده است. آواي رحيل بگوش ميرسد. حبيب من شما را به آن کس قسم مي دهم که همه ي هستي و کون و مکان را به خاطر او خلق کرده اي ما را به اين قافله برسان. شنيده ام که حاجت بندگانت را مي دهي حتي اگر آن بنده گنه کار باشد. يا ارحم الراحمين.....  آيا باز هم سر حسين عليه السلام به نيزه ها خواهد رفت؟ و يا کار بجايي می رسد که کودک شش ماهه اي از ولي خود دفاع کند و يا حرمله اي که به کمين نشسته و تير را آماده کرده و باز هم چشم علمداري را هدف گيرد.  در کربلاي قبل که حسين نبود خيلي ها خود را اسير آقا قرار دادند و ديگر نگذاشتند که حسين غريب بماند و به نداي حسين لبيک گفتند آيا ما نيز در کربلا که نسل به نسل تکرار خواهد شد شرکت خواهيم کرد؟ به اميد آن روز ميدانم که خداوند به واسطه ي کرمش ما را در کربلا راه مي دهد و در زمره ي ياران حسين عليه السلام قرار مي دهد. پس معبودا ما را از سربازان پا در رکاب آن حضرت قرار ده و به ما ايمان و نيرويي عطا کن که بتوانيم به بهترين نحو احسن تا آخرين نفس از آن عزيز دفاع کرده و خون خود را به پاي آن حضرت بريزيم و در آخرين لحظه سر به زانوي آن حضرت جان سپاريم در راهش کشته شويم. نسيمي جان فضا مي آيد               بوي کربلا مي آيد 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣ 2⃣ قسمت بیست و دوم خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم لینک گروه سبد مصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3
🍃کـــــرامات شهـــــدا🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🔹سیزده مؤذن🔹 آخرين روزهاي تابستان ۷۲ بود و دست هاي جستجوگر بچه هاي « تفحص » به دنبال پيكر شهدا مي گشت. مدتي بود كه در منطقه ي عملياتي خيبر به عنوان خادم شهيدان انتخاب شده بوديم و با جان و دل در پي عاشقان ثارالله بوديم. سكوت سراسر جزيره را فرار گرفته بود؛ سكوتي كه روح را دگرگون مي كرد. قبل از وارد شدن به منطقه، تابلويي زيبا نظرمان را جلب كرد: « با وضو وارد شويد، اين خاك به خون مطهر شهدا آغشته است. » اين جمله درياي سخن بود و معني. نزديك ظهر بود، بچه ها با كمي آب كه داشتند، تجديد وضو كردند، ولي ناگهان صداي اذان آن هم به صورت دسته جمعي به گوش جانمان نشست. با خودم گفتم: « هنوز كه وقت نماز نيست؛ پس حتماً در اين اذان به ظاهر بي وقت، حكمتي نهفته است. » از اين رو، به طرف صدا كه هر لحظه زيباتر و دلنشين تر مي شد، پيش رفتيم. ناگهان در كنار نيزارها قايقي ديديم كه لبه ي آن از گل و لاي كنار آب بيرون آمده بود. به سرعت به داخل نيزارها رفتيم و قايق را بيرون كشيديم و سرانجام مؤذنان نا آشنا را يافتيم. درون قايق شكسته كه بر موج هاي آب شناور بود، پيكر ۱۳ تن شهيد🕊 گمنام مرا به غبطه واداشت. راوي : جانباز شهيد 🕊علي رضا غلامي❤️ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولد: ۵ بهمن ماه ۱۳۳۷ شهادت: ۲۸ اسفند ماه ۱۳٦٦_حلبچه 🍃کرامات شهـــــدا🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔹شال سبز🔹 محرم بود كه تو يه اتفاق، پام ضربه ي شديدي خورد؛ به طوري كه قدرت حركت نداشتم. پام رو آتل بسته بودند. ناراحت بودم كه نمي تونستم تو اين ايام كمك كنم. نذر كرده بودم كه اگه پام تا عاشورا خوب بشه، با بقيه ي دوستانم، ديگ هاي مسجد را بشورم و كمكشون كنم. شب عاشورا رسيده بود و هنوز پام همون طور بود. از مسجد كه به خونه رفتم، حال خوشي نداشتم. زيارت را خوندم و كلي دعا كردم. نزديك هاي صبح بود كه گفتم يه مقدار بخوابم، تا صبح با دوستان به مسجد بِرَم. تو خواب ديدم تو مسجد ( المهدي ) جمعيت زيادي جمع هستند و منم با دو تا عصا زير بغل رفته بودم. يه دسته ي عزاداري منظم، داشت وارد مسجد مي شد. جلوي دسته، شهيد سعيد آل طه داشت نوحه مي خوند. با خودم گفتم: اين كه شهيد شده بود! پس اين جا چيكار مي كنه؟! يه دفعه ديدم پسرم محمد هم در كنارش هست. عصا زنان رفتم قسمت زنونه و داشتم اين ها رو نگاه مي كردم كه ديدم محمد سراغم اومد و دستش را انداخت دور گردنم. بهش گفتم: مامان، چه قدر بزرگ شدي! گفت: آره از موقعي كه اومديم اين جان، كلي بزرگ شديم. ديدم كنارش شهيد آزاديان هم وايساده. آزاديان به من گفت: حاج خانوم! خدا بد نده. محمد برگشت و گفت: مادرم چيزيش نيست. بعد رو كرد به خودم و گفت: مامان! چيه؟ گفتم: چيزي نيست؛ پاهام يه كم درد مي كرد، با عصا اومدم. محمد گفت: ما چند روز پيش رفتيم كربلا. از ضريح برات يه شال سبز آوردم. مي خواستم زودتر بيام كه آزاديان گفت: صبر كن با هم بريم. بعد تو راه رفته بوديم مرقد امام (ره). گفتيم امروز كه روز عاشوراست، اول بريم مسجد، زيارت بخونيم بعد بيايم پيش شما. بعد دستاشو باز كرد و كشيد از سر تا مچ پاهام. بعد آتل و باندها رو باز كرد و شال سبز را بست به پام و بعدش هم گفت: از استخونت نيست؛ يه كم به خاطر عضله ات است كه او هم خوب مي شه. از خواب بيدار شدم ديدم واقعيت داره؛ باندها همه باز شده بودند و شال سبزي به پاهام بسته شده بود. آروم بلند شدم و يواش يواش راه رفتم. من كه كف پام را نمي تونستم رو زمين بذارم، حالا داشتم بدون عصا راه مي رفتم. رفتم پايين و شروع به كار كردم كه ديدم پدر محمد از خواب بيدار شده؛ به من گفت: چرا بلند شدي؟ چيزي نمي تونستم بگم. زبونم بند اومده بود، فقط گفتم: حاجي! محمد اومده بود. اونم اومد پاهام رو كه ديد، زد زير گريه. بعد بچه ها رو صدا كرد. اونا هم گريه شون گرفته بود. اين شال يه بويي داشت كه كلّ فضاي خونه رو پر كرده بود. مسجد هم كه رفتيم، كلّ مسجد پر شده بود از اين بو. رفتم پيش بقيه ي خانوم ها و گفتم: يادتونه گفته بودم اگه پاهام به زمينه برسه، صبح مي آم. اونا هم منقلب شده بودند. يه خانومي بود كه ميگرن داشت. شال رو از دست من گرفت و يه لحظه به سرش بست و بعد هم باز كرد. از اون به بعد ديگه ميگرن اذيتش نكرده. مسجدي ها هم موضوع را فهميده بودند. واقعاً عاشورايي به پا شده بود. بعدها اين جريان به گوش آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) رسيد. ايشون هم فرموده بودند: كه اين ها رو پيش من بياريد. پيش ايشون رفتم، كنار تختشون نشستم و شال رو بهشون دادم. شال رو روي دو چشم و قلبشون گذاشتند و گفتند: به جدّم قسم، بوي حسين (ع) رو مي ده. بعد به آقازاده شون فرمودند: اون تربت رو بياريد، مي خوام با هم مقايسه شون كنم. وقتي تربت رو كنار شال گذاشتند، گفتند كه اين شال و تربت از يك جا اومده. بعد آقا فرمودند: فكر نكنيد اين يه تربت معموليه. اين تربت از زير بدن امام حسين (ع) برداشته شده، مال قتل گاه ست؛ دست به دستِ علما گشته تا به دست ما رسيده. بعد ادامه دادند: شما نيم سانت از اين شال رو به ما بديد، من هم به جاش بهتون از اين تربت مي دهم. بهشون گفتم: آقا بفرماييد تمام شال براي خودتان. ايشون فرمودند: اگه قرار بود اين شال به من برسه، خدا شما رو انتخاب نمي كرد؛ خداوند خانواده ي شهدا رو انتخاب كرد تا مقامشون رو به همه يادآور بشه ... اگه روزي ارزش خون شهداي كربلا از بين رفت، ارزش خون شهداي شما هم از بين مي ره. بعد هم نيم سانت از شال بهشون دادم و يه مقدار از اون تربت ازشون گرفتم." راوي : مادرشهيد 🕊محمدمعماريان 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃خاطرات ناب شهـــــدا🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ... ۵ دقیقه قبل از اینکه برم یکی اومد نشست بغل دستم ، گفت : آقا یه خاطره برات تعریف کنم ؟ گفتم : بفرمائید ! یه عکسی به من نشون داد ، یه پسر مثلاً ۱۹، ۲۰ساله ای بود ، گفت : این اسمش عبدالمطلب اکبری هست ، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود ، در ضمن کر و لال هم بود.  یه پسرعموش هم به نام غلام رضا اکبری شهید شده ،‌ غلام رضا که شهید شد ، عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست ، بعد هی با اون زبون کر و لالی خودش ، با ما حرف می زد ، ما هم گفتیم : چی می گی بابا !؟ محلش نذاشتیم ، می گفت : هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نذاشت . گفت : دید ما نمی فهمیم ، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید ، روش نوشت : شهید عبدالمطلب اکبری بعد به ما نگاه کرد گفت: ‌ نگاه کنید! خندید ،ما هم خندیدیم ، گفتیم شوخیش گرفته. می گفت: دید همه ما داریم می خندیم ، طفلک هیچی نگفت، سرش رو انداخت پائین، یه نگاهی به سنگ قبر کرد با دست پاکش کرد ، سرش رو پائین انداخت و آروم رفت. فرداش هم رفت جبهه . ۱۰ روز بعد جنازه اش رو آوردند دقیقاً تو همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند . وصیت نامه اش خیلی کوتاه بود ، اینجوری نوشته بود :   بسم الله الرحمن الرحیم یک عمر هرچی گفتم به من می خندیدند یک عمر هرچی می خواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم مسخره ام کردند یک عمر هرچی جدی گفتم ، شوخی گرفتند یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم یک عمر برای خودم می چرخیدم ، یک عمر . . .    اما مردم ! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف می زدم ، و آقا بهم گفت: تو شهید می شی . جای قبرم رو هم بهم نشون داد ، این رو هم گفتم اما باور نکردید ! 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت پایانی خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم لینک گروه سبد مصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
#شهیدمدافع_حرم_جوادالله_کرم متولد ٢ تیر ماه سال ١٣۶۰ و اهل محله مهرآباد تهران بود. وی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود
 متولد ٢ تیر ماه سال ١٣۶۰ و اهل محله مهرآباد تهران بود. وی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که برای دفاع از حرم عمه سادات داوطلبانه به سوریه اعزام شد شهید بزرگوار ۳ بار در تاریخ ۹۳/۴/۱ ، ۹۳/۶/۳۰ و ۹۴/۷/۱۲ به درجه رفیع جانبازی نائل امدند و در نهایت در تاریخ ۹۵/۲/۱۹ ساعت ۵ صبح در در پی نقض آتش‌بس توسط عوامل تکفیری در اطراف حلب سوریه و حملات وحشیانه آنها به ، به شهادت رسیدند پیکر وی در منطقه  و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت... . با اینکه فرمانده بود و همه گوش به فرمانش ولی در عملیات های سخت بعد از تشریح دقیق منطقه و دشمن، راه می افتاد می گفت دارم می روم هر کس می خواهد بیایید، کسی را صدا نمی زد، نگاه نمی کرد چند نفر دنبالش می آیدند.همرزم هایش می گفتند در چشم جواد هیچ ترسی وجود نداشته....
🚩وعده افسر سعودی برای افشاگری درباره جنایات آل سعود در یمن 🔹️یک افسر ارتش سعودی در ویدئویی وعده داد که اطلاعاتی را درباره جنایات ارتش سعودی علیه مردم یمن برملا کند. 🔹️این افسر ارتش سعودی در فایل ویدئویی که در شبکه اجتماعی توئیتر منتشر شده است، با نشان دادن کارت شناسایی خود گفت که نامش عبدالواحد عبدالمحسن و ساکن شهر ریاض است و با درجه افسری در نیروهای مسلح سعودی کار می کند. 🔹️این افسر سعودی گفت که در روزهای آینده به محض رسیدن به آلمان(با جدا شدن از ارتش سعودی) اطلاعات خود درباره جنایات ارتش سعودی علیه غیرنظامیان در یمن را فاش خواهد کرد. 🔹️وی افزود: این جنایت ها در سطح جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت است.
🚩خواهر مسیح علی نژاد: تا پای جان از ارزش‌های اسلامی و انقلابی و حریم ولایت فقیه دفاع می‌کنیم خواهر مسیح علی نژاد، خبرنگار ساکن خارج از کشور که دختران را علیه ارزش حجاب تحریک می‌کند: 🔹️ما در محضر رهبر معظم انقلاب اظهار شرمندگی می‌کنیم که یکی از اعضای خانواده‌مان این‌گونه ندانسته با ارزش‌های اسلامی مقابله می‌کند. اما ما در مقابل او و هر کسی که قصد صدمه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی را داشته باشد، می‌ایستیم و از ولایت فقیه دفاع می‌کنیم. 🔹️هرقدر که خواهرم برای ما عزیز باشد، وقتی از ارزش‌ها و آموزه‌های دینی و انقلابی کناره‌گیری کند و قصد مبارزه با ارزش‌های اسلام را داشته باشد با او مقابله می‌کنیم. 🔹️حتی یک قدم از ارزش‌های اسلامی کناره‌گیری نمی‌کنیم 🔹️مردم ایران اسلامی بدانند همان طور که آن‌ها از حجاب و حیای اسلامی دفاع می‌کنند، خانواده علی نژاد هم همراه و در کنار آن‌ها هستند
🌷شهاب مهدوی🌷: امام خامنه ای: " در جنگ احزاب، همه ى قبائل مشرك مكّه و غير مكّه و ثقيف و غيره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نيروى رزمنده فراهم كردند؛ يهودى هايى هم كه همسايه ى پيغمبر بودند و امان يافته ى پيغمبر بودند، خيانت كردند؛ اينها هم با آنها همكارى كردند. اگر بخواهيم اين را با امروز مقايسه كنيم، يعنى آمريكا با آنها مخالفت كرد، انگليس مخالفت كرد، رژيم صهيونيستى مخالفت كرد، فلان رژيم مرتجعِ نفت خوار مخالفت كرد. پولهاشان را خرج كردند، نيروهاشان را جمع كردند، يك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابى كه دلها را خيلى ترساند. اوائل سوره احزاب مى فرمايد: «وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا؛ و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: «اى مردم مدينه اينجا جاى توقف شما نيست؛ به خانه هاى خود بازگرديد!» (احزاب: 13) مردم را مى ترساندند. الان هم همين جور است. الان هم يك عده اى مردم را مى ترسانند: آقا بترسيد. مقابله ى با آمريكا مگر شوخى است؟ آن جنگ نظامى شان، اين تحريم شان، اين فعاليتهاى تبليغى و سياسى شان, پدرتان را در مى آورند! اما مومنین می گویند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ؛ اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.»(احزاب: 22) خدا و رسولش به ما گفته بودند كه اگر پایبند به اصول باشيد، دشمن ها سراغتان مى آيند. حالا هم راست درآمد؛ ديديم بله، آمدند. «وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً؛ و خدا و رسولش راست گفته اند! و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود» (احزاب: 22) بنابراین در شرایطی مانند جنگ احزاب مومنین ايمانشان بيشتر می شود در آخر اين سوره باز مى فرمايد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ؛ اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى شورانيم» (احزاب: 60)." امام خامنه ای درديدار باعلما و روحانيون خراسان شمالى؛ 19/ 07/ 1391 مطمئن باشید انشاءالله مومنین بر کفار و منافقین پیروز خواهند شد. لینک گروه سبد مصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افتخارم اینه ساداتم...: 🌸🍃🌸 روز تولـــــدت به غلط روز دختر است در اصل روز آمدنت روز خواهر است شادند از حضور تو اهــــــل جهان ولی خوشحالی امام رضا جور دیگر است 🌸🍃🌸
🔴فضیلت زیارت حضرت معصومه (ع) از زبان آیت الله بهجت (ره) 📝 حرم امام رضا علیه‌السلام بودم. قصد کردم زیارتنامه بخوانم.برای خواندن زیارت جامعۀ کبیره، مفاتیح را برداشتم؛به خود آمدم و دیدم دارم فرازهای دعا را از حفظ می‌خوانم. تعجب کردم! ⬅️بار اول بود که می‌خواستم جامعۀ کبیره بخوانم!دوباره از اول شروع به خواندن کردم؛دیدم بیشترش را درست خوانده‌ام.چند روز در فکر بودم: «چگونه حفظ شده‌ام؟» 📝یاد روزهایی افتادم که همراه آقا به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام می‌رفتم. آقا هر روز این زیارت را می‌خواند؛اَلسَّلٰامُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ...وَ مَوْضِعَ الرِّسٰالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلٰآئِکَةِ...وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ... ⬅️می‌گفتند:«ما، در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام، همه ائمه را زیارت می‌کنیم...مهبط ملائکه و محل تردّد آنهاست. صدا بلند نکنید، ادب را رعایت کنید.»و این معنای همان روایت امام صادق علیه‌السلام است که: «برای ما اهل‌بیت علیهم‌السلام حرمی است؛ و آن قم است.» 📕این بهشت، آن بهشت، ص۶۵و۶۶؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت 📝آیت‌الله بهجت (ره) ⬅️حضرت معصومه علیهاالسلام از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارت‌نامه مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد» خیلی کلمه بزرگی است! 📕در محضر بهجت، ج۲، ص۱۳۷
افتخارم اینه ساداتم...: 🌸🍃🌸 روز تولـــــدت به غلط روز دختر است در اصل روز آمدنت روز خواهر است شادند از حضور تو اهــــــل جهان ولی خوشحالی امام رضا جور دیگر است 🌸🍃🌸
🌷شهاب مهدوی🌷: ✍️برخورد جالبِ حاج احمد با زنی که شوهرش ضد انقلاب بود : حقوقش رو‌گرفت و از سپاه مریوان اومد بیرون. دید یه زن بچه به بغل، کنار خیابون نشسته و داره ‌گریه میکنه. رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن‌گفت: شوهر بی غیرتم من و بچۀ کوچیکم رو رها کرده و رفته تفنگچی‌کومله شده ، بخدا خیلی وقته یه شکم سیر غذا نخوردیم. حاج احمد بغضش گرفت. دست ‌کرد توی جیبش و همۀ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمنده‌ام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیه ی مختصریه، فعلا امور خودتون رو با این بگذرونید، آدرس‌تون رو هم بدین به برادر دستواره ؛ از این به بعد خودش مواد خوراکی میاره درِ خونه بهتون تحویل میده... 📌خاطره ای از زندگی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱
🌷 ❓ چرا دختر مسلمان به خود افتخار میکند؟ 💕عصمت به پای عصمت تو سجده می کند معصومه‌ای و عصمت کبرای دیگری ای زینبی که،عالمه بی معلمی زین رو کنی به شهر خودت علم پروری پیشاپیش دهه کرامت و میلاد حضرت معصومه (س) و روز دختـر مبارک💕
👈 ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﺗﻘﻮﺍﯼ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ... 👈ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ... 👈 ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻫﻢ " ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ..." ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ، ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ... ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... 😢😢 😓 ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ...! 😓 👈 ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ : "ﻭﺭﻭﺩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ" 🚫🔥 ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﻭ ﮔﻮﺷﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ... "ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺍﺳﺖ" 🍃شادی روح شهدا امام شهدا صلوات🍃 ❤️بر چهره ی دلربای صلوات❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا