به یاری خداوند لشگر صاحب الزمان سیصد هزار نفر هستند وپبروزی از آن مسلمین است واین حکومت بدست صاحبش خواهد رسید 🌺یا مهدی ادرکنی🌺 🌺عجل علی ظهورک🌺

غروب بود. راه مي رفت توي بيابان ها. يك بيت شعر با خودش تكرار مي كرد و هاي هاي گريه مي كرد. چند بار ديده بودم اين حالش را نزديك اذان مغرب. مي خواند «...گفتم خدا، من بهترم يا ارمني؟ گفتا كه هر دو از منيد.» يادگاران، جلد 5 كتاب شهيد عبدالله ميثمي ، ص 72

کم تر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم. دیر به دیر می آمد. نگرانش بودم. همه ش با خودم فکر می کردم « این دفعه دیگه نمی آد. نکنه اسیر شه. نکنه شهید شه. اگه نیاد، چی کار کنم ؟» خوابم نمی برد. نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم. به م گفت « چرا بی خودی گریه می کنی؟ اگه دلت گرفته چرا الکی گریه می کنی! یه هدف به گریه ت بده. » بعدش گفت « واسه ی امام حسین گریه کن. نه واسه ی من. » یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 26

شبهای جمعه یا شبهای عزاداری با هم می رفتیم مجالس. ترجیح می داد به مجالسی برویم که شلوغ و آب و رنگ دار نباشد. جلسه ای بود در مسجد یکی از پادگانها. می رفتیم آنجا. روحانیی داشت که دوستمان بود؛ به نام «‌میر اسدالله موسوی » که بعدها شهید شد. جمعیت زیادی جمع نمی شد. ولی در آن جمعیت زار زار می گریست. ما دلمان از سنگ بود و به این زودی ها تحت تأثیر قرار نمی گرفتیم ولی حال و هوای او ما را تکان می داد. شهید یوسف کلاهدوز کتاب هاله‌ای از نور، ص103

تابستان بود، سال سوم دبیرستان، سه شنبه صبح ها می رفتیم مسجد مهدیه ی همدان، زیارت عاشورا. فکر می کردیم هر کس بیشتر اشک بریزد خوشبخت تر است. اگر یک روز کم گریه می کردیم، تا فردا از غصه دق می کردیم. مصطفی بعضی وقت ها می گفت «...تو نمی ذاری من گریه ام بگیره، بیا از هم جدا بشینیم.» می رفت یک گوشه می نشست و به قول مداح ها برای خودش نمکی گریه می کرد. يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 6

قبل از عملیات ثامن الائمه (ع) بود. بعد از بحثهایی که در شورای عالی دفاع صورت گرفت، کلاهدوز و شهید نامجو مأمور شدند تا سریعاً در منطقه حضور یابند و علت کندی عملیات را جستجو کنند . آنجا وقتی دیده بودند که برادران سپاه و ارتش از مشکلات و کمبودها گله مند هستند و مرتب از نارساییها شکایت می کنند، یک دفعه خروشیده و نهیب زده بودند که: « شما توکلتان را از دست داده اید ! این حرفها یعنی چه ؟ از چه می ترسید. طلسم صدام باید شکسته شود ولو این که شهید و زخمی زیاد بدهیم. این طلسم با توکل باید شکسته شود. » نهیب ایشان چنان شوری در میان نیروها ایجاد کرده بود که یک عده حتی استغفار کردند. وقتی هم عملیات با پیروزی و موفقیت به پایان رسید، اهمیت شهامت و قاطعیت او در آن روز هرچه بیشتر مشخص شد. شهید یوسف کلاهدوز کتاب هاله‌ای از نور، ص74

تابستان بود، سال سوم دبیرستان، سه شنبه صبح ها می رفتیم مسجد مهدیه ی همدان، زیارت عاشورا. فکر می کردیم هر کس بیشتر اشک بریزد خوشبخت تر است. اگر یک روز کم گریه می کردیم، تا فردا از غصه دق می کردیم. مصطفی بعضی وقت ها می گفت «...تو نمی ذاری من گریه ام بگیره، بیا از هم جدا بشینیم.» می رفت یک گوشه می نشست و به قول مداح ها برای خودش نمکی گریه می کرد. يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 6

✍ پیامبر اکرم(صلوات‌الله‌علیه وآله) میفرمایند: 🔷 ای ابوذر! پنج چیز را، قبل از پنج چیز غنیمت شمار؛ 💥جوانی قبل از پیری، 💥سلامتی قبل از مریضی، 💥دارایی قبل از فقر، 💥فراغت قبل از اشتغال، 💥زندگی پیش از مرگ. 📚مکارم‌الاخلاق، ج ۱، ص ۴۵۸ #حدیث

🚫🚫ماجرای بسیارجالب رد صلاحیت‼ حاج قاسم...😆 #حاج_قاسم #لبیک_یا_خامنه_ای

🎥خطبه های طوفانی امام جمعه اهل‌سنت آساوله سنندج: 🔹 اگر ولی امرم سید علی اجازه دهد به جنگ اغتشاشگرانی که به مال و جان مردم آسیب می‌زنند میروم. به جنگ کسانی می‌روم که به شرف و ناموس ملت اسلامی کرد بی‌ادبی می‌کنند و می‌خواهند ملت کرد را بی‌شرف و بی‌ناموس کنند. به جنگ کسانی می‌روم که حجاب امت پیغمبر را هدف قرار داده‌اند. 🔹 حکومت ایران بداند ما کرد ها بدون هیج چشم داشتی مقابل بی‌دینی می‌ایستیم.

@mahman11

ایران! ایران! خدا! 🔴با رمز یا زهرا

🌷🌷🌷 حجة الاسلام امینی خواه: ...... از حاج قاسم پرسیده بودند(در عالم رؤیا) بعد از شهادت ، که شما اوضاعت موقع شهادت چطور بود؟ ایشون فرموده بود تو ماشین که نشسته بودیم از فرودگاه بغداد، داشتیم می رفتیم یهو دیدم بوی عطری در ماشین پیچید، برگشتم امیرالمؤمنین را کنار خودم دیدم، حضرت من رو قاپیدند، بردند کنار خودشون ، دیدم ماشین منفجر شد، ومن کلا نجف بودم محضر امیرالمؤمنین و از اونجا نظاره گر بودم که چه داره می گذره...

@salmanerey🇮🇷 👶#فرزندانمان_آیینه_ما_هستند!👧 ◽️وَرُبَّ سَاع فِيمَا يَضُرُّهُ 🔴 بسيارند کسانى که بر زيان خود تلاش مى کنند» «...نکند انسان با دست خويش #ريشه_خود_را قطع_کند!که اين بدترين نوع مصيبت است.»(نامه_31 نهج البلاغه) 👶 #فلسفه_دینداری_یا_انحراف_فرزند_در_اعمال_و_گفتار_والدین «فاطمه مرسلی»کارشناس تعلیم و تربیت: فرزندان آینه تمام نمای والدین هستند و تلاش ما باید برای آموزش آن‌ها باشد. 💝 #نقش_مهم_والدین در تربیت فرزندان به‌عنوان #واحد_جامعه بسیار مهم هست و والدین چه بخواهند و چه نخواهند 👇 #فرزندان_آن‌ها_را_الگوی_رفتاری_خود_قرار_می‌دهند. 👧این مورد را به‌وضوح در رفتار فرزندانمان مشاهده می‌کنیم ... این همان درسی است که ما والدین #عملاً آموزش می‌دهیم! و بیشتر مراقبت در #رفتار_و_گفتار_خود_داشته_باشیم؛ تا بتوانیم «الگوی مناسب» برای فرزندانمان قرار بگیریم. 💢 تا زمانی که اعتقاد به گفتار و رفتار صحیح و مطلوب نداشته باشیم و به آن عمل نکنیم هرگز نمی‌توانیم در امر تربیت و پرورش فرزندانمان موفق باشیم. بیشتر تلاش ما والدین برای آموزش فرزندان است و بحث پرورش در برنامه ما جدی نیست. 👤🗣 #گفتار والدین ممکن است باعث از بین رفتن اعتقاد و اعتماد به ‌نفس در بچه‌ها شود! ⛔️ و همچنین رفتار و کردار #اشتباه باعث این اتفاق می‌شود که همین امر ممکن است عامل رشد ناامیدی و عدم اعتمادبه‌نفس در فرزندان شود.؟ #حجاب #عبادت

ایران ایران خدا

❣پروفایل خدایی ❣ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

با هر لایکی پای هر پست، سهامدار می‌شویم، گاهی سهامدار یک دروغ، گاهی سهام یک تهمت، و گاهی سهمی در بردن آبرو... ✒محمدجواد محمودی

تلاش برای ایجاد یک #جنبش_سبز غیر سیاسی در ایران / برای هدایت کشور به #حکومت_فدرالی با تغییر قانون اساسی #شبنامه / بررسی بازی پیچیده ای که علیه ایران در فضای کنونی رخ داده نشان میدهد که عده ای در تلاش برای ایجاد یک جنبش سبز غیر سیاسی در ایران هستند / جنبشی که با یک جنبش سیاسی همراه شود / مطالبه ای از جنس مطالبه ی تغییر قانون اساسی را مطرح کند / سپس غربگرایان پشت دستش بازی کنند / بعده عده ای در مجلس ایران بگویند: اوضاع کشور بحرانی ست، برای جلوگیری از یک فاجعه با تغییر قانون اساسی و تغییر ریل کشور به "حکومت فدرالی" موافقت کنیم... / قسمت ۹۹۷ ✅ این آدرس صفحات ما هست، لطفا حمایت کنید دیده بشه ✌️🇮🇷 لینک تمام صفحات ما در شبکه های اجتماعی

🎥🛑 ایرانی که فردای براندازی شاهدش هستیم اینه 🔴 بهترِ بگیم؛ برای توی کوچه‌های ویرانه رقصیدن😔 #زن_عفت_افتخار #مرد_غیرت_اقتدار

⁉️آیا پرچم وارم سپاه همان پرچمی است که مقام معظم رهبری به #امام_زمان عج واگذار میکند ؟ ⭕️ پاسخ: ابراهیم_افشاری #رهبر_انقلاب #لبیک_یا_خامنه_ای

🔴«اسرا پناهی» فوت شده در بیمارستان اردبیل ربطی به ماجرای مدرسه شاهد اردبیل ندارد/افسار پاره #امپراطوری_دروغ 🔹به گزارش دانا، رسانه های ضد ایرانی با انتشار نام یک فوتی، «اسرا پناهی» مدعی شدند او همان دانش آموز مدرسه شاهد اردبیل است که ویدیوی انتقال او از این مدرسه به بیمارستان منتشر شده بود. 🔹عموی مرحوم اسرا پناهی در همین رابطه در گفتگو با خبرگزاری محلی باسبلان ما، با تکذیب و رد شایعات منتشر شده در خصوص نحوه فوت اسرا پناهی در فضای مجازی گفت: مرحوم اسرا اصلا دانش آموز مدرسه مذکور نیست. 🔹آقای پناهی ادامه داد: اسرا دارای ناراحتی قلبی مادرزادی بود و بعد از یک ماه از درگذشت پدرش، ناراحتی قلبی اش تشدید شد، و از منزل به بیمارستان فاطمی منتقل شد. متاسفانه تلاش های پزشکان بی نتیجه ماند و وی دار فانی را وداع گفت. 🔹وی خواستار برخورد با شایعه پراکنان شد و تصریح کرد: شایعات منتشر شده در خصوص نحوه فوت اسرا پناهی صحت ندارد و وی در بیمارستان به دلیل نارسایی قلبی فوت کرده است. 🔹به گزارش دانا، پنج شنبه گذشته در مدرسه شاهد اردبیل بین والدین برخی از دانش آموزان با مدیران مدرسه مشاجره ای شکل می گیرد که بعد از آن یکی از دانش آموزان به دلیل فشار عصبی ناشی از این دعوا دچار ضعف شده و با آمبولانس به بیمارستان منتقل می شود و در صحت کامل است. 🔹 رسانه های ضد ایرانی در تداوم دروغ های سریالی مدعی کتک زدن یک دانش آموز و فوت او شده و نام «اسرا پناهی» را منتشر کردند که مشخص شد این فرد بیمار فوت شده بیمارستان فاطمی و منتقل شده از منزل به بیمارستان است و ربطی به مدرسه شاهد اردبیل ندارد.

✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🗓 امروز: یک‌شنبه 🌞 ۲۳ مهر ‌ماه ۱۴۰۱ 🌙 ۱۹ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ 🌲 ۱۶ اکتبر ۲۰۲۲ 📿 #ذکر_روز: "یَا ذاالجلالِ و الاکرامِ" "ای صاحب جلال و بزرگواری" اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋

هم می توانست خوشگل بپوشد و هم بهش می آمد که خوش تیپ بگردد. می گفتیم «تو که داری، چرا نونوار نمی کنی؟» می گفت «شاید یک عده نداشته باشن مثل من بپوشن، دلشون بسوزه. » . . . . . خیلی شیک پسند بود. می گفت «بچه مسلمون باید خوب زندگی کنه. » یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 6

پدرش برای بچه ها بارانی خریده بود. علی نمی پوشید. هر کاری می کردم، نمی پوشید. می گفت: این پسره، بی چاره نداره. منم نمی پوشم. پسر هم سایه مان، پدرش رفتگر بود. نداشت برای بچه هایش بخرد. یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 5