قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه بابا.
خندید. تند و سریع گفت: خوش حالم. اما درجه گرفتن، فقط ارتقای سازمانی نیست. وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس می کنم ازم راضیَن. وقتی که ایشون راضی باشن، امام عصر هم راضیَن. همین برام بسه. انگار مزد تمام سال های جنگ رو یک جا به م دادن.
یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 44
نبودم. رفته بودم ملاقات آقای خامنه ای. عصر که برگشتم دفتر، پرسید نبودی. کجا بودی ؟
گفتم: خدمت آقا بودیم.
از جایش بلند شد. آمد جلو. پیشانیم را بوسید.
تعجب کردم. پرسیدم طوری شده ؟
گفت: این پیشونی بوسیدن داره. تو امروز از من به ولایت نزدیک تربودی.
یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 43
آقای خامنه ای که مجروح شده بود، آورده بودندش بیمارستانی که دکتر رهنمون آن جا بود. حسابی به آقا می رسید؛ شب و روز. آقا که خوب شد، گفته بود «ایشان خیلی برای من زحمت کشیدند، سنگ تموم گذاشتند، خدا خیرشون بده. »
دکتر می گفت «این ها رو که شنیدم، خیالم راحت شد. خستگیم دررفت. »
یادگاران، جلد 16 کتاب شهید محمد علی رهنمون، ص 42
یکی از شب های ماه مبارک رمضان بود. نمیدانم به چه مناسبتی بنا شده بود با هم به مسجد قندی حسن آباد - که در آن زمان مجالس سحرگاهی مرحوم آقا سید علی آقا نجفی هر شب در آنجا برگزار می شد - برویم. حدود ساعت یک یا دو شب یود که با هم عازم شدیم. در راه صحبت انتخابات مجلس شد. (ظاهرا دور سوم مجلس شورای اسلامی بود.) ایشان فرمودند: به نظر من بهتر است به کسانی رای دهیم که تابع نظر امام (ره) هستند و در مقابل حرف امام از خود نظری ندارند. تاکید ایشان این بود که در مقابل نظر رهبر انقلاب خوب نیست کسی "انا رجل" بگوید و تکیه بر عقل و علم خود کند.
شهید دکتر مجید شهریاری
کتاب شهید علم، جلد اول، ص103
بیست و دوی بهمن. پادگان شلوغ بود. سربازها قاطی مردم شدند. اسلحه خانه به هم ریخته بود. گلوله های خمپاره با خرج و چاشنی پخش زمین بود. دولا شد. جمع و جورشان که کرد، گفت« اگه یکیش منفجر بشه، کلی آدم تکه تکه می شن. »جعبه ها را که چیدند، با بقیه رفتند طرف دیگر پادگان.
یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 10
به این فکر افتاده بودم بیایم ایران. دکتر یک طرح نظامی دقیق درست کرد. مهمات و تجهیزات را آماده کردم. یک هواپیما لازم داشتیم که قرار شد از سوریه بگیریم. دوروز مانده به آمدنمان، خبر رسید انقلاب پیروز شده.
یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 29
سال پنجاه و هفت كه قرار بود امام به ايران بيايند، تهران غلغله بود. هيجان مردم لحظه به لحظه بيشتر ميشد. امام در مدرسهي علوي مستقر شدند. گروه گروه به زيارتشان ميرفتند. ما هم با خانواده رفتيم و امام را زيارت كرديم.
وقتي برگشتيم علي كه در آن زمان فقط هفت سال داشت،
گفت:« بابا! برام يک ضبط صوت ميخري؟ ».
پرسيدم:« ضبط صوت براي چي؟ ».
گفت:« ميخوام صحبتهاي امام رو ضبط كنم. ».
گفتم:« صحبتهاي امام كه از راديو و تلويزيون پخش ميشه، ديگه ضبط صوت لازم نيست. ».
گفت:« ميخوام صحبتهاش رو ضبط كنم كه برام بمونه. ».
برايش يك ضبط صوت خريدم. صحبتهاي امام را ضبط ميكرد و بارها گوش ميداد. با صحبتهاي امام به عنوان درس برخورد ميكرد. هنوز هم از آن نوارها سي چهل تا باقي مانده است.
شهید علی اختری
منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص240
سال شصت و دو بود؛ پاسگاه زید. کادر لشکر را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. حرف کشید به مقایسه ی بسیجی ها و ارتشی های خودمان با نظامی های بقیه ی کشورها. مهدی گفت:«درسته که بچه های ما در وفاداری و اطاعت امر با نظامی های بقیه ی جاها قابل مقایسه نیستند، ولی ما باید خودمونو با شیعیان ابا عبدالله مقایسه کنیم. اون هایی که وقت نماز، دور حضرت رو می گرفتند تا نیزه ی دشمن به سینه ی خودشون بخوره و حضرت آسیب نبینه. »
یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 26
🔴افزایش حقوقها از اول مهرماه اعمال میشود
🔹سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس: طبق مصوبه کمیسیون آموزش یک میلیون تومان به حقوق شاغلان و ۹۰۰ هزار تومان برای بازنشستگان اضافه میشود. همچنین کمک هزینه معیشتی برای جانبازان و رزمندگان معسر پیشبینی شده است.
🔹پیشبینی این است که بعد از تصویب این لایحه اجرای آن از اول مهرماه در نظر گرفته شود و این موضوع برای بودجه سال بعد هم استمرار داشته باشد./ ایسنا
🍃🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️امام خامنه ای:
آنکس که ندای تفرقه بین شیعه و سنّی را سر میدهد و به بهانه مذهب، میخواهد، وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنّی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. 1388/2/22
#ایران🤝📖🇮🇷✌️
#هفته_وحدت 🤝❤️❤️
#لبیک_یا_خامـنه_ای❤️
.
🔴یه عده بعداینکه مشخص شد ضربهای به سر مهسا نخورده فهمیدن
⬅️یه عده بعداینکه فیلم ورود نیکا به ساختمون منتشر شد فهمیدن
⬅️یه عده بعدمصاحبه خانواده سارینا که گفتن خودکشی کرده فهمیدن
⬅️یه عده بعداینکه معلوم شدآیتک چندماه پیش فوت کرده فهمیدن
⬅️ولی یه عده هنوز نفهمیدن که اینا هم اونان که کاسبیِِ خون میکنن!
.
755.6K
صداےملڪوتۍاذانِ #شھیدابراهیمهادے
#اشْھَدٌانَّمٌحَمَّدرَسوٌلالله 💚✨
#خاطره_ناب
بابا...
🌷...عمو را کشتند...🌷
💠صبح۲۴ مهر ۱۳۵۷ در وضوخانه
مسجد جامع، حاج محمد را دیدم و
گفتم :امروز قراره شلوغ کنند...
گفت: امید ما به خداست...
همان دم شنیدم که کولی ها حمله
کردند. محمد به طرف در رفت و
دیگر بواسطه شلوغی،او راندیدم...
ناگهان متوجه شدم کولیهاچرخ ها
وموتورها راآتش زدند و بعد آجر
و سنگ را از پشت بام به طرف
مسجد پرت میکنند و من که پسر
مرا نیزبا خودبه مسجد برده بودم،
درهمان زمان شلوغی،اوراگم کردم،
بنابراین به دنبالش بودم،که ناگهان
دیدم از مسجد زخمی ها را بیرون
می آورند و شنیدم که یکنفر شهید
شده.
تصمیم گرفتم بطرف خانه بروم تا
از پسرم خبری بگیرم،که در همان
لحظه پسرم را دیدم، که رو به من
فریاد میزد: بابا، عمو را کشتند...
گفتم :کجا؟
گفت:مسجد،ازسرش خون میآمد...
پیش خود گفتم، شاید زخمی شده
قصد داشتم اول پسرم را به خانه
برسانم و بعد برگردم مسجد،که در
خانه چند نفر آمده بودند و خبر
شهادت او را دادند.اجازه دفن
پیکرش رابعد از چند روز دادند .
ماموران به ماگفتندکه پارچه مشکی
وبلندگو را زمان تشیع جنازه از روی
ماشین برداریدو اورا بدون شعار و
بی سروصدادربهشت زهرای جوپار
دفن کنید.که او راهمان جاغریبانه
دفن کردیم.
🔹راوی:برادر شهید
حاج محمد باقدرت
#شهید_شناسی
🔹شهید باقدرت سال۱۳۱۵ در
جوپار به دنیا آمد. قالیباف بود و
سواد قرآنی داشت. در سال ۱۳۴٠
ازدواج کرد،(پنج فرزند ۴ پسر و
یک دختر) که آخرین فرزندش در
روز شهادت پدر شش روزه بود.
حاج محمد در این روز همراه با
یزدانشناس به شهادت رسید.
@shahidmostafamousavi
#خاطره_ناب
🔷روایت مادرشهیدعلی شفیعی
از واقعه ی بیست و چهارم مهر
سالروز به آتش کشیدن مسجد
جامع کرمان.
♦️آن روز آتش و خون♦️
🔵با علی رفتیم مسجد جامع،
یک آقایی بنا کرد به حرف زدن
زنان یکطرف و مردان یکطرف،
اولین باری بود که اسم امام را
شنیدم ما گوش میکردیم که
جوانکی وارد شد و گفت: لولیها
دارند میآیند برای زد و خورد.
🔹ادامه...
@shahidmostafamousavi
🕊﷽🕊
〰〰〰〰️〰️〰️〰️🇮🇷🕊🍃
استاد قرائتی حفظه الله
سوره توبه
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ «48»
(منافقان) پيش از اين دنبال فتنهگرى بودند وكارها را براى تو واژگون جلوه مىدادند، تا آنكه حقّ آمد وامر خدا آشكار شد (وپيروز شديد)، در حالى كه آنان ناراحت بودند.
🍃🕊پیام ها :
1- منافقان با قصد و انگيزه، سراغ فتنه مىروند. «ابْتَغَوُا»
2- در موارد بروز تفرقه وفتنه، ردّ پاى منافقان را جستجو كنيد. «ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ»
3- به سابقهى افرادى كه توبهى واقعى نكردهاند، توجّه كنيد. «مِنْ قَبْلُ»
4- تحريف واقعيّتها و گزارشهاى جعلى براى رهبر، كار منافقانه است. «قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ»
5- رهبر امّت اسلامى بايد هوشيار باشد و به هر گزارشى اعتماد نكند. «قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ»
6- فتنهگرى وتفرقهافكنى، كار هميشه وپيوستهى منافقان بوده وتا پيروزى قطعى
جلد 3 - صفحه 433
جبههى حقّ، شيطنت مىكنند. ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ ... حَتَّى جاءَ الْحَقُ
7- امدادهاى الهى، نقشههاى منافقان را بر باد مىدهد. با تمام فتنههايى كه عليه اسلام مىشود، اسلام به جاى ريزش، رويش دارد. «جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ»
8- منافقان هرگز دلشان تسليم نظام اسلامى نمىشود. «كارهون»
🍃🕊🇮🇷〰〰〰〰〰〰〰
#خاطره_ناب
♦️آن روز آتش و خون♦️
🔹ادامه...
🔵ما نشنیده گرفتیم، آنقدر نگذشت و باز کسی گفت: مأمورها و لولی ها دارند میآیند. اعلام کردند که درها را کلون بزنند. گمانم مرحوم صالحی گفت. در شبستانها و صفهها را بستند. من از پنجره دیدم چندین نفر پاسبان و لولی رفتن روی بام و دورتادور ایستادند.
🔻پاسبانها با لباس نظامی و لولی ها هم که لباس خودشان را پوشیده بودند که مثل کردها لباس میپوشند. غُربتی و شرور بودند. گردنه میگرفتند. یعنی راهزن بودند. از دیوار مردم بالا میرفتند. برای خودشان نوچه داشتند و عباس پهلوان سردسته شان بود. زنجیر پاره میکرد. گاو میکشت. برای آدمهای شاه همیشه عدهای پشت سرش بودند.
🔻سر و صدایشان را از میدان مشتاق شنیدم. بنزین پاشیدند روی موتور و دوچرخه مردم رو آتش زدند. بوی لاستیک آمد توی مسجد بعد گاز انداختن میان ما، یک بویی میداد که آدم غش میکرد. دود سفید میداد و چشمها را میسوزاند. بعد بنا کردند به زدن مردم، هم لولی ها میزدند و هم پاسبانها! وقتی نتیجه نگرفتند، وارد مسجد شدند. عدهای از زیر دست و پایشان در رفتند، آتش شعله کشید و گرفت سر و لباس مردم و فرش و زیلوی مسجد را. عدهای از پنجرهها فرار کردند. لولی ها میزدند، جوانهای ما مقابله میکردند. ما شیون میکردیم.
🔻چند نفر از مأمورها و لولی ها ایستاده بودند دم درها و میگفتند: بگویید جاوید شاه... اگر کسی میگفت، چوب نمیخورد. مردم کفش و لباسشان را فراموش کرده بودند. بعد تیراندازی کردند و باقدرت جوپاری را در صحن مسجد زدند پاسبانی از روی بام تیراندازی کرد و این بنده خدا را زد و وقتی با قدرت نقش زمین شد، شیون مردم به آسمان هفتم رفت. من دیگر نفهمیدم چطور از مسجد زدم بیرون. مردم یک طرف شعار میدادند و لولی ها طرف دیگر. جنگوگریز بود از چند طرف مسجد آتش شعله میکشید یا موتورها میترکید.
🔷آمدم خانه و دیدم از علی خبری نیست. برگشتم و تا پشت صفه پرسوجو کردم. کسی نمیدانست علی کجا رفته. به خود گفتم: بچهام یا تیر خورده و یا زیر پا مانده و توی آتش سوخته. ظهر بود که علی برگشت تا او را دیدم زدم زیر گریه...
🔻مأمورها مسجد را لاک و مهر کردند تا یکماه در مسجد بسته بود تا بالاخره در مسجد را باز کردند و مردم سرازیر شدند. دیگر هر روز سخنرانی بود. مردم شعار می دادند. علی هم بین آنها بود. تا اینکه امام آمد و انقلاب پیروز شد.
#در_چنین_روزی
🌷بیست وچهارم مهرماه
سالروز شهادت شهیدان
محمد باقدرت وغلامرضا
یزدانشناس که در حادثهٔ
به آتش کشیدن مسجد
جامع، به شهادت رسیدند
را گرامی میداریم.
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سلبریتیهایی که فکر میکنند کسی گذشتهشان را نمیداند
ابوالقاسم طالبی (کارگردان سینما): سلبریتیای داریم که خودش در گروه «پیکار» بوده و الان هم فرزندش در خارج از کشور است و حالا چپ و راست، علیه جمهوری اسلامی موضع میگیرد و خیال میکند کسی گذشتهاش را نمیداند؛ مطبوعات انقلابی باید این موضوعات را شفاف کنند.
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳دقیقه از سخنرانی جدید شیخ انصاریان در رابطه با اغتشاشات اخیر و فتنه آخرالزمانی توسط زنان
🔴🔴🔴 👈 زن هایی که در آخرالزمان وارد فتنه ها می شوند .....
🔺 حاج اقا شیخ حسین انصاریان روایت شریفی را از رسول خدا ( ص) بر فتنه اخیر تطبیق دادند ۰
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقاومت 🕊
✨•اَزاِفتِخاراتایننَسلهَمینبَسڪِه
اِسرائیلقَرارِهبِهدَستمانابودبِشِھ...✌️🏻
#ما_مقتدریم 🌹
#الموت_الاسرائیل 👊🏻
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🍃
@shahidmostafamousavi