eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
331 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
میلاد حضرت جوادالأئمه علیه السلام، بابرکت ترین مولود عالم را خدمت شما خواهران عزیز تبریک میگویم. 💐💐💐💐💐💐💐💐 ♦️ راهِ همراهی با اهلبیت "علیهم‌السلام" در دنیا و آخرت در کلام نورانی إبن الرضا "علیهماالسلام"... اسماعيل بن سهل گويد: خدمت امام جواد عليه السلام نوشتم، چيزى به من تعليم فرماييد كه اگر آن را بگويم (بخوانم) در دنيا و آخرت با شما اهل‌بیت "علیهم‌السلام" باشم. حضرت به خط خود نوشتند: اَكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ «إنّا أنزَلْناهُ» وَ رَطِّبْ شَفَتَيْكَ بِالأسْتِغْفارِ؛ 🔹سـوره «قدر» را زياد بخوان و لبهايت به گفتن استغفار « تَر » باشد (بسيار استغفار كُن). 📚ثواب الاعمال، ص ١٩ ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۲۲۴) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و بیست و چهارم:اردوگاهی در دلِ پادگان زرهی ♦️موانع و سیم خاردارهای اطراف اردوگاه خیلی کمتر از تکریت ۱۱ بود. راحت می‌شد بیرون اردوگاه رو از لابلای سیم خاردارها دید. تا چشم کار می‌کرد در اطراف ما تانک و توپ و نفربر بود. متوجه شدیم که اردوگاه وسطِ یکی از پادگانهای زرهی عراقه و شاید علت کمی موانع اطراف هم همین بود که فرضاً اگه اسیری موفق به فرار بشه تازه میفته وسط پادگان و راه فراری وجود نداشت. گر چه اصلاً موضوع فرار جزو محالات بود. 🔹️برجکهای دیدبانی مختلف و اون همه تانک و توپ‌ها و نفرات، مجالی برای فرار باقی نمی‌ذاشت. دلیل اینکه به این اردوگاه کوچک ملحق می‌گفتن این بود که اردوگاه اصلی(بعقوبه ۱۸) متشکل از ۵ سوله بزرگ بود که در نزدیکی ما قرار داشت و در هر کدوم حدود هزار نفر از اسرای پایان جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه در اونها جای داده بودن و اردوگاه ما که ویژه تبعیدیها بود از همه کوچیک‌تر بود و کلاً دو بند داشت وهر بند شامل سه آسایشگاه به استعداد تقریبی ۱۰۰ نفر در هر آسایشگاه بودیم. لذا اسم این اردوگاه رو گذاشته بودن ملحق بعقوبه ۱۸. یعنی ما از الحاقات اردوگاه ۱۸ بودیم. یه زندان هم در مجاورت ما بود که بهش می‌گفتن قلعه و تعدادی اسیر هم اونجا بود. 🔹️با ورود به این اردوگاه و نزدیک شدن جنگ به سال پایانی خود، شرایط برای ما مقداری بهتر شد و فشارها برداشته شد. بیشتر اوقات روز اجازه داشتیم توی هواخوری قدم بزنیم و درِ آسایشگاها یکی دو ساعت مونده به غروب بسته می شد و تا روز بعد یکی دو ساعت از آفتاب گذشته داخل بودیم و بقیه روز آزاد بودیم که داخل آسایشگاها باشیم یا بیرون قدم بزنیم. همین آزادی مشکلِ همیشگی توالت در اردوگاه تکریت یازده رو برامون حل کرد و فرصت کافی برای استفاده از سرویسهای حموم و توالت داشتیم و یه حموم یا توالت رفتن راحت دیگه یه آرزوی دست نیافتنی نبود. از این بابت خیلی خوشحال بودیم و احساس راحتی می‌کردیم. 💥کم‌کم مداد و دفتر هم که از آرزوهای دیرینه ما بود و نزدیک به سه سال از اون محروم بودیم بعد از مدتی اینجا آزاد شد و قرآن به تعداد کافی وجود داشت... ☀️   ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان عزیز 🌺🍃نماز فوق العاده عالی مجرب در روز چهارشنبه که یک نوع توسل به آقا امام جواد علیه السلام میباشد🍃🌺 این نماز بسیار راحت آسان هست 💠نماز امام جواد(ع) در ظهر روز چهارشنبه💠 ⬅️بلافاصله بعد از نماز عصر بدون اینکه چیزی بگی ۲ رکعت نماز به نیت هدیه به امام جواد ع میخوانی بعد از پایان نماز ،💚 ۱۴۶ مرتبه ذکر ماشاالله ولاحول ولا قوه الا باالله💚 رو میگی، 🔴العلی العظیم رو دیگه نمیخواد بگی   🔴حتما ۱۴۶ مرتبه باید بگی نه یکی کمتر نه یکی بیشتر 🔴بعد از پایان قرائت ذکرها، امام جواد ع رو واسطه میکنی و حاجتت رو میگی .انشاالله که حاجت روا بشین . یکی ازبهترین روزهای توسل به امام جواد (ع) روز چهارشنبه می باشد. پس چه خوبه امروز که چهارشنبه و روز زیارتی آقا امام جواد علیه السلام و میلادشون هم هست این نماز بافضیلت آسان رو بخونید و متوسل به حضرت بشین کمتر پیش میاد که میلاد آقا امام جواد علیه السلام در روز زیارتی شون که چهارشنبه باشه رقم بخوره حالا که این اتفاق خوشایند افتاد فرصت رو غنیمت بشمارین و از این نماز پرفضیلت غافل نشین این نماز ان شاءالله فوق العاده مجربه برای همه حوائج های دنیوی و اخروی و نماز رو سعی کنید اول برای سلامتی و فرج و ظهور آقا امام زمان علیه السلام حاجت های قلبی مهدی فاطمه عج بر پا کنید.. ان شاءالله به برکت این نماز در روز چهارشنبه که ولادت خود آقا امام جواد علیه السلام هست حاجت روا بشین و خداوند موانع ظهور آقا امام زمان علیه السلام رو برطرف سازد.🙏💚 هدیه به روح والای نورانی آقا امام جواد علیه السلام صلوات🌹🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی بخشی۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت شصت و یکم ۰۰۰داد زدم ناصر ُ و دوئیدم ، یا حضرت عباس ، یا قمر بنی هاشم ، یا امام زمان(عج) ؟ بچه ها با صدای انفجار اومده بودن بیرون ، دیدم ناصر با بدن عربن عربا و تیکه تیکه شده افتاده رو زمین حفره کوچیک بغلش نشون میداد که خمپاره خورده درست بغل پاش به بالای بدن نگاه کردم دیدم سر نداره ، سرش رو فرشته ها برده بودن به آسمون ، خودم رو انداختم روی ناصر ، همه جمع شده بودن ُ و عین بارون بهار گریه می کردن ، آقا قلعه قوند از ما می خواست که آروم گریه کنیم تا موقعیت مَقَر حفظ بشه بچه ها تیکه های بدن رو از اطراف جمع کردن ولی هیچ وقت سری پیدا نشد ، سر رو بردن به آسمون ، سری رو که اون همه ما رو شاد کرده بود ُ و خندونده بود ، جمشید از شددت گریه ُ و فشار غش کرد ، بیسیم زدیم واسه آمبولانس ، گفتن فعلا" هیچ ماشینی حق تردد نداره اون منطقه ایزوله شده ممکنه اگه ماشین بیاد باعث لو رفتن عملیات بشه ، وقتی آقای قلعه قوند اصرار کرد ، پشت بیسیم گفتند : که بعد تاریک شدن هوا می تونید با برانکارد بیارینش عقب ، البته باید مراقب تک تیر اندازهای دشمن باشید مخصوصا" مراقب جاسوسای منافق که خودشون رو مثل ما درست کردن ، آقا قلعه قوند گفت حسن جان ؟ به ریسکش نمی اَرزه ، ممکنه دوباره آسیبی به بچه ها برسه بهتره شهید رو فعلا" یه جایی پنهان کنیم ، بعد از حمله انتقالش بدیم عقب ، گفتم باشه ، جمشید خیلی بد حال بود ، به حاج آقا گفتم بهتره جمشید رو بفرستید پیش من و محمد تا مراقب باشیم ، و برای گروه احمد یه نیرو درخواست کنی ، حاج آقا قلعه قوند بیسیم زد به حاج آقا کریمی و و درخواست نیرو کرد ، حاج آقا کریمی جواب داد فعلا" مقدور نیست ، ولی اگر راهی پیدا کردم تا چند ساعت دیگه یه نیرو واستون به صورت موتور خاموش می فرستم فعلا" باید خودتون یه جوری کار رو ادامه بدید ، حاج آقا قلعه قوند با مشورت با من تصمیم گرفت خودش با احمد ُ و علی همکاری کنه ، حالا شدیم دو تا گروه سه نفره ، من و محمد ُ و جمشید ، رو پی ام پی و حاج آقا قلعه قوند ُ و احمد ُ و علی روی قبضه ثابت ولی خوب کار یه کمی سخت شد چون محمد همزمان باید کار بیسیم و دیده بانی رو انجام میداد و گوله ها رو هدایت می کرد ، یک ساعتی از اَذان مغرب گذشته بود تاریکی محض بود سعی کردیم چراغ خاموش آخرین نماز جماعت رو به امامت آقای قلعه قوند بخونیم ، تُو سایه بون جلوی سنگر نماز جماعت می خوندیم که حواسمون به اطراف هم باشه ، یاد نماز خُوف امام حسین(ع) تُو ظهر عاشورا افتادم ، تُو دلم گفتم قُربونت برم آقا جوون ، چی کشیدی تُو لحظات سخت ، کاش ما هم اونجا بودیم ُ و کمکت می کردیم ، به خودم گفتم من اَگه ظهر عاشورا تُو کربلا بودم دوست داشتم جای اون کسی باشم که با صورت ُ و چشماش تیر های دشمن رو می گرفت تا به امام نخوره ، آقا قلعه قوند سلام نماز مغرب رو که داد بلافاصله نماز عشاء رو شروع کرد علی و احمد و محمد صف اول جا شده بودند و چون جا واسه ایستادن نبود من پشت سرشون صف دوم تنهایی وایساده بودم ، نماز دوم شروع شد آقا سوره حمد و کوثر رو سریع خوند تا خواست بره به رکوع دیدم یکی از پشت سرم بلند داد می زنه (یا الله ، یا الله ، اِن الله مع الصابرین) بنده خدا از صدای بلند یه هو شوکه شده بود نمی دونست بره رکوع یا بلند شِه وایسه ، یه دفع جمشید انگار که صدای ناصر رو شنیده باشه وسط نماز در حال رکوع رفتن داد زد ، زهر مار ، چرا انقدر بلند داد می زنی ناصر چند بار بگم صدای بلند ماله درازگوشه ، تا اسم دراز گوش رو آورد احمد که کنارش بود ، پوکی ِ ترکید شروع کرد به خندیدن ، علی هم دنبال اون ، من دیدم یکی هم قواره ناصر تُو تاربکی کنار من ایستاد ُ و بلند تکبیر گفت ُ و نمازش رو شروع کرد هم از حرفای جمشید خنده ام گرفته بود هم از کار این ناصر جدید عصبانی شده بودم ، آقا قلعه قوند نماز رو ادامه داد و تبدیلش کرد به نماز دو رکعتی ُ و زود سلام داد احمد ُ و جمشید که نمازشون باطل شده بود من ُ و محمدم نمازمون رو سلام دادیم ُ و همه برگشتیم به تازه وارد نگاه کردیم بنده خدا شوکه شده بود ، انگار یه سیبی که از وسط دو نیمه کرده باشن ، شبیه ناصر ولی قد بلندتر و چهار شونه تر ، تُو تاریکی یه نگاهی به صورتش انداختم ، نیمی روشن نیمی تاریک ، صورتش واسم خیلی آشنا اومد ، یه هو علی داد زد مِهدی تویی ، تو ، تو ۰۰۰ مهدی بخشی نیستی ؟ علی حافظه خیلی خوبی داشت کافی بود به یه چیزی یا شکل ُ و نقشه ایی یه بار نگاه کنه دیگه یادش نمی رفت ولی ناراحتی چمشش باعث شده بود زیاد تحویلش نگیرن ، یه هو احمد علی رو هول داد کنار ُ و گفت بزار ببینم ، بعد چونش رو خاروند ُ و گفت نه این مهدی بخشی نیست ، من قشنگ یادمه مهدی چشای ور قولوبیده داشت ، دماغش عین دماغ فیل بود ، گوشاش عین آینه بغلای مینی بوس زده بود بیرون۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
معاونت حوزه مقاومت۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت شصت و دوم ۰۰۰گوشاش عین آینه بغلای مینی بوس زده بود بیرون ، یه خال بالای لَبش داشت ، یه هو علی اشاره کرد به خال ِ بالای لب تازه وارد ُ و پرسید همین خال نبود ، احمد یه نگاه انداخت ُ و گفت آره انگاری فکر کنم خال بالای لبش همین بود مثل خال حضرت یوسف بعد گفت(هر کِه دارد خال لَب ، آن نشانه کعبه است) یه هو تاره وارد بلند گفت سلام ، خوب شد مادرم این تعریفای احمد ُ و نشنید وگرنه من به دنیا نمی آورد و بزرگ نمی کرد بیچاره از زائیدن من ناامید میشد ، بعد رو کرد به آقا قلعه قوند ُ و گفت : حاج آقا شما بگید ، این چشم های شهلا و الماس نشون ورقولومیده اس ؟ آخه این دماغ تراش خورده ُ و ناودونی عین دماغ فیله ؟ با دو دستش دو تا گوشش رو گرفت ُ و گفت : بابا این گوشای خوشگل دختر کُش کجاش شبیه آینه مینی بوسه ، بعد یه حالت گریه به خودش گرفت ُ و گفت : اصلا" من با شما قهرم ، همین الان برمی گردم پیشه حاج آقا کریمی ُ و بهش می گم اینا ، با نوک انگشتش ما رو نشون داد و اَخماشو کرد تُو هم ُ و گفت این حضرات دوماد خوشگل تو رو نپسندیدن ُ و به حجله دومادی راه ندادن بعد شروع کرد به گریه کردن ، وای هممون خشکمون زده بود ، یه هو محمد گفت : تُو رو خدا ببخشید ما قصدمون ناراحت کردن شما نبود یه هو تازه وارد هِر و هِر زد زیر خنده ُ و گفت چاکر داداشا ، من مهدی بخشی یم ، بچه ها بهم میگن مهدی سیاه ، بچه لب خط راه آهنه تهران اهوازم ، حوالی میدون جلیلی و فلاح و سجاد جنوبی و وصفنار ، چاکرتون ابتدایی رو تُو مدرسه بابا سر خیابون آذربایجان ، راهنمایی رو تُو مدرسه فروزان شماره یک که حالا نمی دونم اسمش چیه و دبیرستان رو تُو دبیرستان چکستان بابا دَم مغازه خوندم ، دیپلم رو از چکستان بابام ، لیسانس رو از اُردنگستان عموم ، و دکترامو از دانشگاه نازنین جبهه زیر نظر ُ و استادی شهداء گرفتم ، حالا اومدم به عنوان داماد واسه خواستگاری از دختر زیبای شما دوشیزه محترمه مستطاب عِلیه ، جنت مکان ، خُلد آشیان ، عزت زمان ، مهتاب نشان ، دوشیزه زیبا خمپارک ، حاج آقا قلعه قوند (قبلتو) بنده رو به دامادی خود مفتخر می نمائید ، وای تُو اون تاریک شب از خنده دلمون رو گرفته بودیم ، انگار ناصر دوباره زنده شده بود ُ و به شکل مهدی بخشی برگشته بود ، گفتم : مهدی این واقعا" خودتی ؟ من حَسنَم ، حسن عبدی ، حریف کشتی ُ و جنگ تُو ، یه هو ظُل زد تُو چشام ، صورتم رو خوب برانداز کرد ، یه هو عین تلفنی که دوزاری کج توُش گیر کرده باشه یه چند تا ضربه مثل اصغر ترقه تُو سریال مراد برقی زد تُو سرش ُ و گفت حسن عبدی تویی ، خودتی ، الهی قربونت برم ، تو کجا ُ و اینجا کجا ، خیلی یادت می کنم ، اون عکسی رو که تُو کلاس پنجم با خانم کریمپور گرفتیم ُ و هنوز دارم ، یه هو جمشید برگشت ُ و گفت پس ما هم غاغیم دیگه ، بابا منم جمشید آقایی ، اینم احمد رشیدیه ، اینم علی شاهرخی اینم ۰۰۰ اشاره کرد به محمد ُ و گفت اینم ناصر قدیمی و زد زیر گریه ، عین بارون بهار اَشک می ریخت ، مهدی گفت : حاج آقا کریمی به من گفت که یکی از بچه هاتون شهید شده ، تسلیت می گم ، جاش خالی نباشه ، خدا صبرتون بده ، می دونم من نمی تونم جای اون رو واستون پر کنم ، ولی سعی می کنم رفیق خوبی براتون باشم ، اگر چه بد شروع کردمو ترسوندمتون ، باید صبر می کردم نمازتون تموم شه ولی خواستم از فیوضات نماز جماعت عقب نمونم که باعث شدم نمازتون رو بشکنید ، خیلی عذر می خام بعد گفت مثل اینکه دسته گل به آب دادم ، جمشید همینطور که گریه می کرد گفت : نه داداش ، ما دسته گل به آب دادیم قدر دسته گلمون رو نفهمیدیم ، فرشته ها دسته گلمون رو بردن به آسمون ، همه زدیم زیر گریه ، یه هو صدای بیسیم دراومد(حسن حسن ، کریم) حسن جان بگوشی ؟ ، یه هو صحنه واسم عوض شد دیدم تُو دفتر حاج آقا دلبری نشستم ، حاج آقا داد می زنه مش قربون از تُو ابدارخونه گوشی رو بردار ، بگوشی ؟ تلفن تو رو می خاد ، یه هو آقا افکاری زد رو شونم ُ و گفت : آره آقای عبدی داشتم می گفتم ، آقای باصری امروز به من گفت ، که آقای دکتر فروزنده دوست فرمانده حوزه دویست و بیست و هشت ناحیه بسیج دنبال یه معاون فرهنگی واسه حوزه بسیج می گرده و من شما رو که سابقه کارهای فرهنگی داری رو به ایشون معرفی کردم ، گفتم آقای افکاری چه خوب این عالیه و شما هم آدم با استعدادی هستی و می تونی معاون فرهنگی خوبی واسه حوزه باشی که بیست ، بیست پنج تا مسجد زیر نظرشه و کار سنگین فرهنگی انجام میده ، خیلی عالیه ، آقای افکاری گفت : ولی یه چیزی نگرانم کرده گفتم چی ؟ ادامه داد : آقای باصری گفت که آقای دکتر از همکلاسی های دور دبیرستانش و حسابی تعریف من رو واسش کرده جوری که قراره آقای دکتراز خجالت من در بیاد ، من نفهمیدم منظور آقای باصری چی بود ؟ ولی احساس کردم غیر مستقیم تهدیدم کرد ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی واتساپ جوانترین
💠استاد حاج شیخ حسین انصاریان: 🎥 روایتی پرقیمت از امام جواد(ع): گاهی اوقات خودتان را موعظه کنید 🌸 امام جواد(ع) روایتی دارند که خیلی پرقیمت است. یک جمله‌اش این است: هر مؤمنی، به واعظی از درون خودتان نیازمند هست. خودتان گاهی بنشینید، خودتان را نصیحت و موعظه کنید و ده‌تا «اگر» برای زندگی‌تان بیاورید؛ اگر این ستمی که من به زن و بچه‌ام، به شوهرم، به دامادم، به عروسم و به مردم داشتم؛ اگر این دروغ‌هایی که گفتم، اگر این تهمت‌هایی که زدم، اگر این کم‌فروشی‌هایی که کردم را پای من حساب بکنند و با ترازوهای عدالت بسنجند، کارم چه می‌شود؟! خودمان را سرزنش کنیم، خیلی خوب است. 🌹 ولادت امام جواد(ع) مبارک باد🌹 مجتمع قرآنی سپهبد شهید سلیمانی حاج قاسم سلیمانی کرمان (حفظ تخصصی یکساله کل قرآن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ / افشاگری از توطئه ای وحشتناک برای ایران؛ عقیم کردن 3،800،000 زن 🔸رئیس جمهور وقت دستور داد بدون امضا زنان رو عقیم کنید! 🔻حتما این کلیپ را ببینید و برای دیگران هم بفرستید ✅ اخبار روز ایران و جهان 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4980736Cc3a5724030
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتشار پیام صوتی مهم اسرای زن فلسطینی در زندان دامون دفتر اطلاع رسانی اسرا صبح امروز چهارشبنه پیام صوتی مهمی از بانوان اسیر فلسطینی در زندان اسرائیلی دامون منتشر کرد. اسرای زن فلسطینی در این پیام صوتی ملت و مقاومت فلسطین را یه باری طلبیده‌ و تاکید کرده‌اند که چه کسی ما را از اینجا نجات می‌هد و به رنج و محنت‌های زنان اسیر در زندان‌های رژیم اشغالگر پایان می‌دهد. آن‌ها گفته‌اند که آیا کسی هست به فریاد ما آمده و به دشمن درسی فراموش نشدنی می‌دهد؟ یا باید منتظر اسیری دیگر باشیم که ما را یاری کند همانگونه که سال گذشته برادر یوسف المبحوح چنین کاری کرد. اسرای زن فلسطینی تاکید کردند که مهم‌تر از همه، چه کسی ما را که به وظیفه خود در دفاع از وطن و مقدسات عمل کردیم و شهادت قسمتمان نشد و اکنون در بند اسارت گرفتار شده‌ایم، آزاد می‌کند. در انتهای این پیام صوتی آمده است: این ندایی است که ما سرداده‌ایم، آیا کسی هست ما را یاری ‌کند و ظلم و جنایت دشمن را از ما دور کرده و ما را آزاد کند؟! اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ برای تعجیل در امر فرج و نجات این خواهران فلسطینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️امام جواد عليه السلام فرمود: عزّت مؤمن در بى نيازى از مردم است (يعنى خود را نيازمنـد خـدا بداند)/ بحارالانوار ۷۵/۱۰۹ نوا: امیر کرمانشاهی @shahidmostafamousavi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹️ای چشم رضا محـو تماشای جمالت نوا: حاج میثم مطیعی هیئت عباس ابن علی علیه السلام به یادشهیدان شهید مجیدپیمبری شهید عباس تریوه شهید سیدمصطفی موسوی شهید محمد غلامی شهید علی اکبر فتحی شهید اصغر هدایت آزاد شهید غلام هاشمخانی شهید محمد علی بهرمند شهید علیرضا جعفرنواز ودیگرشهدای عز یز @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️امام جواد عليه السلام فرمود: مـؤمن به سه چـيز مـحتاج است: ۱ ـ توفيق الهى، كه كارها را بخوبى به پيش ببرد. ۲ ـ واعظ درونى كه هرلحظه او را پند و انذار دهد. ۳ ـ پذيرش نصحيت كسى كه او را پند مى دهد.تحف العقول، ص ۷۲۹ اجرا: رضا راستگو نوا: حسین طاهری @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠رؤیای بزرگ چهل سال بعد❗️ 🔹️وقتی دهه شصت حتی سیم خاردار را هم وارد می کردیم اگه کسی می گفت چهل سال دیگه غرب و شرق از موشک ها و پهپادهای شما حساب خواهند برد و مشتری تسلیحات جمهوری اسلامی ایران می شوند همه به طنز می گرفتند.... 🔹️اما با انگشت اشاره یک سید شجاع و دانشمند این رویا محقق شد... 🔹️امروز همون سید عزیز و رهبر بی‌نظیر میگه باید کاری کنیم چهل سال دیگه اگه کسی بخواد از جدیدترین دستاوردهای علمی مطلع بشه باید زبان فارسی را یاد بگیره... 🔹️حالا به جمله شگفت آوری از ایشان دقت کنید: آنچه که بنده در ذهن خودم، در مقابل چشم ذهنی و عقلی خودم مشاهده می‌کنم از آینده‌ی کشور و از آینده‌ی ملت و از پیشرفت دانش این کشور، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیات متعارف اظهار می‌شود یا فکر می‌شود، واقعاً خیلی بیش از این حرف‌ها. ۱۴۰۱/۱۱/۱۰ @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فرصت را دریابیم... ▪️تا در این دنیا هستیم دستمان باز است می‌توانیم خیلی کارها کنیم... @shahidmostafamousavi