eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
331 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
197 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 آیا حسن روحانی کاندیدای انتخابات مجلس دوازدهم می‌شود؟ 💬 🔹️نزدیک به یک سال و نیم پس از یک سکوت معنادار و سیاسی از سوی حسن روحانی، شیخ دیپلمات گمان می‌کند که آب‌ها از آسیاب افتاده و او می‌تواند از ویلای اعیانی خود در شمال شهر تهران خارج شود. رییس‌جمهور سابق این روزها یک وب سایت با نام حسن روحانی راه اندازی کرده است که گفته می‌شود قرار است علاوه بر انتشار اخبار و مواضع روحانی به عنوان تنها منبع رسمی رئیس جمهور سابق باشد که کارنامه دولت تدبیر و امید را نیز مرور کند. هدف از راه اندازی این وب سایت انتشار روایت های ناگفته از دوران هشت ساله ریاست جمهوری روحانی و تاریخ شفاهی اعضای کابینه و مدیران ارشد دولت تدبیر و امید عنوان شده است، البته برخی نزدیکان به جناح چپ معتقدند که این رسانه جدید پایگاه خبری روحانی برای انتخابات پیش رو است. 🔸️جالب آن‌که از گوشه و کنار شنیده شده است که محمد قوچانی روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب ماموریت یافته تا این وب‌سایت انتخاباتی را مدیریت کند، پیش از این قوچانی در دولت روحانی مسئولیت جمع‌آوری دستاوردهای دولت تدبیر را بر عهده داشته است، پروژه‌ای به شدت پر سر و صدا با هدایت مردی امنیتی با نام حسام‌الدین آشنا که در نهایت با انتشار چند فایل از محمد جواد ظریف در آستانه انتخابات ریاست جمهوری جنجالی شد! ✅روحانی هرچند در ماههای اخیر سکوت کرده بود اما جلسات وی با برخی سران جریان اصلاحات و طیف میانه رو جریان اصولگرایی و همچنین جلسات وی با وزیران و استانداران دولت یازدهم و دوازدهم نشانه ای از برنامه ریزی پنهان وی و یارانش برای انتخابات پیش رو است. موضوعی که اخیرا افراد نزدیک به وی نیز به آن اذعان داشتند.گفته شده است که این جلسات منظم و هفته ای دو سه جلسه برگزار می شود در میان اظهارات و تحلیل‌های افراد و رسانه های نزدیک به روحانی علت امیدواری وی به بازگشت به قدرت قابل مشاهده است. 💢 البته تلاش برای بازگشت دوباره روحانی به سیاست پس از هشت سال ناکارآمدی مطلق یک آنالیز خاص نیز دارد، در جلسات هفتگی روحانی با هسته سخت اصلاحات و نیز چپ‌های ستادی این‌گونه تحلیل شده است که برای احیای روحانی لازم است دولت رئیسی را به شدت نقد و تخریب کرد تا فضا برای ورود دوباره به صحنه باز شود! در این جلسات محرمانه روی این موضوع تاکید شده است که باید به قدری دولت سیزدهم را تخریب کرد که دستاوردهای آن دیده نشود! در یکی از این جلسات یکی از وزرای وقت روحانی گفته است که باید از فرصت اغتشاشات استفاده کرد و از نظام امتیاز گرفت، این فرد ادعا کرده است که در آینده باید از تلاطم آشوب استفاده کنیم، این اقدام زدن یک تیز با دو نشان است؛ هم کارنامه گذشته خود را تطهیر می‌کنیم و هم سوی سیاسی به نظام خواهیم داد... @shahidmostafamousavi
احمد ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هفتاد ۰۰۰ راستش رو بخاید از خودم خجالت کشیدم که حتما" من یه کار اشتباهی کردم که اینها اینطور راجب من فکر می کنن و این برداشت رو کردن که من نیروی پر توانی هستم ، من خودم می دونم که ضعیف ُ و ناتوانم و هیچی نیستم ولی عزیزان من ، من رو قابل و با ارزش می دونن و رو من حساب باز کردند ، پرسیدم پس کِی بره ؟ آقا قلعه قوند یه فکری کرد و گفت بهتره احمد رو بفرستیم ، چون نیروی چالاکیه و چون مداح هم هست حفظیاتش خوبه می تونه اطلاعات رو حفظ کنه و نیاز به برگه و نوشته نداره ، محمد گفت : فکر خوبیه ، یه نفر با برگه اطلاعات کتبی که مهدی بخشی باشه ، یه نفر با اطلاعات شفاهی که احمد رشیدی باشه ، اگر به هر دلیلی خدایی نکرده واسه یکی شون اتفاقی افتاد اون یکی بتونه خودش رو به عقبه برسون ، حاج آقا قلعه قوند گفت : حسن جان فوری احمد ُ و مهدی رو صدا کن بیان ، هر چه زودتر راه بیفتن بهتره ، وقت زیادی نداریم ، محمد گفت : من خبرشون می کنم ، تُو فکر فرو رفتم راستش رو بخاید یه کم می ترسیدم ، یاد خواب آب سقا خونه مشهد افتادم ، آخه به احمد هم مثل ناصر از آب سقا خونه امام رضا(ع) دادن ولی به من ندادن می ترسیدم واسه احمد اتفاقی بیفته ، احمد ُ و مهدی اومدن ، حاج آقا قلعه قوند سیر تا پیاز قضیه رو واسشون توضیح داد ، محمد تمام ماجرا رو به صورت خلاصه و کمی هم به زبان رَمز واسه حاج آقا کریمی نوشت و برگه رو به مهدی بخشی داد ، زیر چشمی داشتم به جمشید نگاه می کردم چشاش از گریه واسه شهادت ناصر ورم کرده بود بی تاب بود ، یه جوری به احمد نگاه می کرد که انگار احمد داره میره که شهید بشه و دیگه بر نمی گرده ، آروم رفتم کنارش پرسیدم جمشید جان حالت خوبه ، کاری هست من بتونم واسه ات انجام بدم ، می خای با هم بریم کنار ناصر یه زیارت عاشورا بخونیم ، دیدم خوشحال شد سرش رو بلند کرد ُ و گفت یعنی میشه ، گفتم‌ : اره از آقا قلعه قوند خواهش می کنم اجازه بده ، با حاج آقا صحبت کردم ُ و اجازه گرفتم ، با هم اومدیم کنار ناصر ، ناصر قشنگ من که سرش رو فرشته برده بودن به آسمون آروم خوابیده بود یه چفیه کشیده بودیم روش تکه های بدنش رو از این ور و انور جمع کرده بودیم ، دست راستش رو پیدا نکردیم ، وقتی بی تابی بچه ها رو دیدم گفتم ان شاء الله بعد از عملیات حتما" می گردیم و هر طور شده پیداش می کنیم ، چفیه خونی بود هنوز خون تازه به نظر می رسید ، خونی که باید تُو چند دقیقه لَخته ُ و سفت بشه بعد از گذشت چند ساعت هنوز سفت نشده بود ، جمشید زد زیر گریه ، به سختی آرومش کردم شروع کردم به زمزمه کردن زیارت عاشورا ، السلام علیک یا ابا عبدالله ،،، با اینکه هوا تاریک تاریک بود و ماهی تُو آسمون نبود اطرافمون روشن شد هر بار که اسم سیدالشهداء رو می آوردم حس می کردم که اطرافمون روشن تر میشه با تعجب به پشت سرم نگاه کردم ببینم این نور از کجاست ولی دیدم از شعاع یک متری ما به بعد همه جا تاریک و ظُلماته ، چیزی به جمشید نگفتم ُ و زیارت نامه رو ادامه دادم ، جمشید با دست راستش دست چپ ناصر رو که یه انگشتش قطع شده بود رو گرفته بود ُ و با من زمزمه می کرد ، به انتهای دعا رسیده بودم که دیدم زمزمه جمشید قطع شده و صدایی ازش در نمی یاد یه نگاهی بهش انداختم دیدم چشمش باز مونده در سکوت داره می خنده ، بوی عطر گُل محمدی اطرافمون رو پر کرده بود ، یه هو جمشید که به یه نقطه ی خیره شده بود گفت : نه ناصر ، زوده الان نرو ، یه کمی دیگه پیش ما بمون ، دلم خیلی گرفته ، یه هو گفت : نه ، کجا می خای بری ؟ چی ؟ می خای بری دنبال احمد ؟ با احمد چیکار داری ، چی ؟ تو رو فرستادن دنبالش ، واسه چی ؟ احمد ُ و آقا قلعه قوند فرستاد دنبال ماموریت ، یه ماموریت خیلی واجب ، ناصر ؟ احمد ُ و با خودت نبری ها ، احمد هم بره من میمیرم ، حال جمشید اصلا" خوب نبود شروع کرد به گریه کردن ، بغلش کردم ، جمشید جان ؟ چی شده ، با کِی داری حرف می زنی ؟ کسی به جزء من و تو اینجا نیست ، یه نگاه به من انداخت ُ و گفت : حسن ؟ نزار بره ، تو رو خدا حسن نزار ناصر بره ، داره میره احمد رو با خودش ببره ، میگه فرستادنش دنبال احمد ، احمد تُو میدون مین منتظرشه ، جمشید رو بغل کردم ، هر دو تامون زدیم زیر گریه ، می دونستم احمد بر نمی گرده ، اما خجالت کشیدم این موضوع رو به حاجی قلعه قوند بگم ، واسه همین اصرار داشتم خودم برم ، چند ساعتی گذشته بود بعد از نماز صبح حاج آقا قلعه قوند به علی شاهرخی گفت بیسیم رو بیاره ، قرار بود تا اونجا که امکان داره تماس رادیویی با معقر نداشته باشیم تا یه موقع مورد شُنود دشمن قرار نگیریم ، حاجی گفت حسن جان ؟ چاره ایی نیست یه تماس بگیر ببین بچه ها رسیدن ، بیسیم رو برداشتم ، دلم مثل دل گُنجشک می زد ، صدام می لرزید ، محمد وقتی حال منو دید بیسیم رو ازم گرفت ُ و گفت : ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
عینک دودی۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هفتادو یکم محمد وقتی حال منو دید بیسیم رو از من گرفت ُ و گفت : بزار من تماس بگیرم ، بعد ادامه داد (حسن حسن ، کریم ؟) کریم جان بگوشی ؟ جوابی نیومد ، دوباره پرسید کریم جان داری منو ، حسنم حسن ، جواب بده ، این جمله رو چند بار تکرار کرد ، یه هو صدای یه خواننده زن عربی از پشت بیسیم شنیده شد ، علی گفت : بعثی ها اومدن رو خط بیسیم ، کانال رو عوض کن برو رو خط دوم ، محمد یه نگاهی به برگه رَمز انداخت ُ و گانال بیسیم رو عوض کرد ، دوباره گفت : (حسن حسن ، کریم ؟) کریم جان بگوشی ، کریم جواب داد آره حسن جان دارمت بگو ، محمد گفت : کریم جان قبل از ساعت صفر کفترامون رو پروندیم مثل اینکه نشستن رو پشت بوم شما ، درسته ؟ بیسیم چی از اون ور گفت من کفتر ندیدم بزار گوشی بدم به صاحب خونه ، یه هو صدای حاج کریمی از اون ور بیسیم شنیده شد ، حسن جان چی شده یه بار دیگه بگو ؟ محمد گفت : قبل از ساعت صفر کفترای جَلدمون رو ناچار شد بپرونیم ، مثل اینکه نشستن رو پشت بوم شما ، طوق یکیش سیاهه و دومی هم عین بلبل می خونه ، منظور محمد از طوق سیاه مهدی بخشی بود که بهش می گفتیم مهدی سیاه ، دومی هم که عین بلبل می خوند احمد بود که مداح بود ، یه هو حاج آقا کریمی گفت : یه کفتر طوقی رو پشت بوم ما نشسته اونم بالش زخمی شده ، ولی سالمه ، بچه ها دارن بهش آب ُ و دون می دَن ، دو دستی زدم توی سرم پاهام لرزید روی زمین نشستم ، جمشید زد زیر گریه ، علی رفت سراغ جمشید ، جمشید تند و تند می گفت حسن ؟ گفتم نزار احمد بره ، گفتم نزار بره ، گفتم ناصر اومده دنبالش ، حسن ؟ گوش نکردی حالا چه خاکی به سرمون بریزیم ، حاج آقا قلعه قوند گفت بهتر پیش داوری نکنیم ، ما هنوز نمی دونیم چه اتفاقی افتاده ، ان شاء الله هر دو تاشون سالمن ، حاج آقا قلعه قوند بیسیم رو از محمد گرفت ُ و خودش تُو تنهایی با حاج‌ آقا کریمی صحبت کرد ُ و به ما گفت بچه ها امشب بر می گردن ، باید منتظر بمونیم تا خبر بیارن ، یه هو صحنه عوض شد دیدم تُو شبستون مسجدم ، مش قربون زد تُو سرش ُ و نشست ُ و شروع کرد به گریه کردن ، آقای افکاری پرسید مش قربون چی شده ، چرا گریه می کنی ؟ مش قربون جواب داد : دکتر داره میمیره ، هنوز از کُما در نیومده ، خدا کنه دکترا از دستگاه جداش نکنن ، گفتم مش قربون ان شاءالله هیچ اتفاق بدی نمی اُفته ُ و دکتر حالش خوب میشه ، بعد از آقای افکاری پرسیدم چه خبر ، فرمانده حوزه رو دیدی ، باهاش صحبت کردی ، نتیجه رضایت بخش بود ؟ گفت بله صحبت کردم ُ و کارم رو هم شروع کردم ، پرسیدم کارت چیه ؟ گفت قراره‌ معاون فرهنگی حوزه باشم و به مسائل فرهنگی حوزه و واحدهای فرهنگی بیست و چهار پنج تا مسجد زیر نظر حوزه رسیدگی کنم ، گفتم خُوب اینکه خیلی خوبه ، گفت آره خوبه ولی حوزه امکانات زیادی نداره ، تقریبا" انبار واحد فرهنگی خالیه ، آرشیو یه مدرسه بیشتر از آرشیو حوزه ما امکانات داره ، گفتم خوب حالا می خای چیکار کنی ، گفت : یه لیست خرید وسایل اولیه دادم تا بخرن ، دکتر گفت پول میدم خودت بخر ، ولی من قبول نکردم ، گفتم من پولی از شما نمی گیرم ، چون خاطره خوبی از این قضیه ندارم ، ولی آقای عبدی ؟ دکتر فروزنده دوست فرمانده حوزه یه چیزی گفت که واسم عجیب بود ، پرسیدم چی گفت ؟ جواب داد ، دکتر گفت هر کاری خواستی انجام بدی اول از من اجازه بگیر ، یعنی اَگه من بخوام یه پونس یا میخ به دیوار بزنم باید اول از این آقا کسب اجازه کنم ، اینکه نشد معاونت ، معاون اُگه قدرت اجرایی نداشته باشه فرقی با خدمتکار نداره ، من می خواستم اول رو فضای فرهنگی داخل حوزه کار کنم ، می خواستم اول از همه یه محراب شهدای قشنگ داخل حوزه درست کنم که فضای داخلی حوزه یه فضای معنوی بشه ولی اینجوری که دکتر میگه نمی شه کار کرد ، اینطوری بهتره خود ِ دکتر با حفظ سِمت معاون فرهنگی حوزه هم باشه ، گفتم یعنی نظرت برگشته و نمی خای قبول کنی ، گفت نه فعلا" قبول می کنم ولی با شرط و شروط ، باید آزادی عمل بیشتری داشته باشم ، من می خام به نوبت به مساجد سر بزنم و به وضع فرهنگی شون نظارت کنم ، ولی با سیاست آقای فروزنده این کار امکان پذیر نیست ، گفتم آقای افکاری یه کمی متعادل باش و زیاد سخت نگیر ، اینطوری کار بهتر پیش می ره ، خندید ُ و گفت ، باشه به روی چِشم هر چی باشه شما از من بزرگتری و تجربه بیشتری داری ولی خوب من هنوزم نگران حرف ها و تعریف هایی هستم که آقای باصری از من پیش فرمانده حوزه کرده ، گفتم چطور مگه ؟ گفت : رفتار دکتر فروزنده با من یه جوری بود که انگاری سال های ساله من رو می شناسه و سعی میکنه به من میدون نده ، و یه جوری با تَحکُم و سفت صحبت کردن مثلا" سعی میکنه منو مدیریت کنه ، رفتارش مثل کسی می مونه که نگران معاونش جاش رو بگیره ، گفتم آقای افکاری فکر کنم داری با عینک سیاه به مسائل نگاه می کنی ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 خلبان صهیونیست: نتانیاهو را می‌کُشم ♦️در پی تصمیمات اخیر کابینه «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای «اصلاحات قضایی»، یک خلبان ارتش این رژیم، نتانیاهو و وزیران کابینه افراطی و تندروی او را تهدید به ترور کرد. 🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷 🌍 eitaa.com/ebratha_ir  ایتا 🌍 splus.ir/ebratha.org  سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا فاطمة الزهراء سلام علیها: ﷽ 🔴15رجب روز بسیار شریفی است👌 روز دعای ام داوود هست. ام داوود مادر رضاعی امام صادق بود. از قضا فرزندش توسط منصور دوانیقی دستگیر میشود. نقل است که ام داوود چنین میگفته: منصور دوانیقی فرزندم را دستگیر کرده بود. اما من از زندانی بودن فرزندم خبر نداشتم و گاهی هم خبر مرگ او را به من می‌دادند. باورم نمیشد و روزگارم با اشک و آه و گریه و ناله می‌گذشت. برای گرفتن حاجت دست به دامن هر دعایی شدم. از هر کسی که صالح و مومن میدانستم تمنا می‌کردم برای رفع ناراحتیم دعا کنند اما نتیجه‌ای نگرفتم. یک روز با خبر شدم امام صادق(ع ) که با فرزندم داوود از من شیر خورده بود بیمار شده. از او عیادت کردم. موقع برگشت فرمود: از داوود خبر تازه‌ای نداری؟ با شنیدن نام داوود بغضم ترکید و با آه د و گریه گفتم: نه بی خبرم. از دوری و سرنوشت نامعلومش سرگشته و چون مرغ سرکنده ام. تو برادرش هستی. برایش دعا کن. امام صادق(ع )، فرمود: 15 رجب (روز وفات حضرت زینب) دعای استفتاح را بخوان؛ با این دعا درهای آسمان گشوده و فرشتگان الهی دعاکننده را مژده اجابت می‌دهند و هیچ حاجتمند و دردمند و دعاکننده‌ای در دنیا با این دعا مایوس نمی‌شود.ا ی مادر داوود ماه رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب می‌گردد، همین‌که ماه رجب رسید سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم روزهای ویژه ایست اگر توانستی روزه بگیر. نزدیک ظهر روز پانزدهم غسل کن و هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده. من آن دعا را انجام دادم و پسرم داوود آزاد شد. داوود را نزد امام صادق(ع ) بردم و آن حضرت به فرزندم گفت: علت آزادی تو از زندان این بود که منصور دوانیقی، علی(ع ) را در خواب دیده بود و حضرت علی(ع) به منصور فرموده بود اگر فرزند مرا آزاد نکنی تو را در آتش خواهم انداخت. منصور در آتش افتادن خود را دیده بود و از ترس ناچار به آزادی داوود شده بود. این دعا در این روز خاص بی نهایت تاثیرگذار هست. پس این روز را دریابید و به دیگران هم خبر بدین. اعمال روز ۱۵رجب☘️ صد مرتبه سوره حمد صد مرتبه سوره اخلاص ده مرتبه آیة الکرسی و یک غسل حاجت. این دعا(دعای استفتاح یا ام داوود) که در مفاتیح هم درج شده و مملو از اسامی خداست و بی برو برگرد حاجت دهنده است. خداوندا به حق این روز و این ماه ✨ ✨به حق خط خط قرآن ✨ ✨هیچ خانه ای غم دار✨ ✨هیچ مادری غمگین و داغ دیده✨ ✨هیچ پدری شرمنده✨ ✨هیچ محتاجی ستم دیده ✨ ✨هیچ بیماری درد دیده✨ ✨هیچ چشمی اشکبار ✨ ✨هیچ دستی محتاج✨ ✨هیچ دلی شکسته✨ ✨و هیچ خانه ای بی نعمت نباشه ❤️الهی آمین یا رب العالمین...❤️ 🌹🍃با انتشار این متن دیگران هم از فضیلت این روز بهره مند کنید. با آرزوی برآورده شدن حاجاتتون🍃🌹 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 ____🍃🌸🍃__