eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
332 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
196 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆یک مصاحبه شوکه‌کننده در تهران ♦️این مصاحبه قبل از کرونا تهیه شده ♦️اعدادی که بوی خون ميده! ۳۳۰/۰۰۰ × ۵ = ۱/۶۵۰/۰۰۰ ۱/۶۵۰/۰۰۰ ÷ ۸۰/۰۰۰/۰۰۰ = ۰/۰۲ 🌍 @ebratha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واکنش مسول نظامی ایران به قرائت سوره فتح در مرز ایران: پایمان به آن ور مرز برسد به جای سوره فتح ،برایتان فاتحه خواهیم خواند . @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تکبیرهای ساعت ۲۱ روز ۲۱ بهمن، حد وسط ندارد. یا پرشور گفته می‌شود و بدنه ضدانقلاب را منکوب می‌کند؛ یا بی‌رمق برگزار، و قرینه‌ای تلقی می‌گردد بر خالی پنداشتن محلات از نیروهای انقلاب و جری شدن ضدانقلاب. لازم است مردم و مسؤلان از هم‌اکنون برای هرچه پرشورتر برگزار شدن تکبیرها برنامه ریزی کنند: ۱. از چند دقیقه قبل از ساعت ۲۱ شروع شود ۲. تاکیدی بر پشت بام نشود ۳. در مناطق پرتردد و پرتراکم اجرا گردد ۴. از بلندگوی مساجد نیز کمک گرفته شود ۵. در طول دهه فجر از مجرای منابر و مجازی تاکید و تبلیغ گردد ۶. به اکباتان، ستارخان، صادقیه و چیتگر توجه ویژه شود ✍ دوستان عزیز برای فراری دادن شیاطین و اجنه و کفار و منافقین تسخیر شده بگویید فرار می کنند.. راز الله اکبر گفتن رزمندگان در جنگ همین بوده @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای این دختر بچه داره جهانی میشه سرود زیبایی که این دختر بچه در مدح شهید حاج قاسم سلیمانی خونده واقعا شنیدن داره بر ریتم آهنگ مختارنامه نشرحداکثری لطفا ذخیره کنید و هرازگاهی به عشق سردار دلها نشر دهید
🌹شكوه رهبر ما 🌹شكوه رهبر ما خيره كرده دنيا را چگونه وصف كنم اين بلند بالا را؟ 🌹شكوفه‌وار تر از هر شكوفه خنده او دهد مجال به رويش گل تماشا را 🌹خدا بزرگ خدا مهربان خدا خوب است خداست آنكه به او داده روح دريا را 🌹چه رهبري چه بلند اختري چه با قدري چگونه شكر كنم آن شكوه اعلا را؟ 🌹بزرگ‌زاده‌ترين مرد روزگار منست چگونه فهم كند نخبه اين معما را 🌹شب است عالم و صبح است اين جمال منير به روز مي‌سپرد صبح شام يلدا را 🌹خدا، خداي من اي خوب و مهربان درياب مكن دريغ ز مجنون خيال ليلي را 🌹يقين كنيد كه او جانشين موعود (عج)است يقين كنيد كه ياري رساند او ما را شاعر: امیر عاملی دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس 🇮🇷
🌹 چراغی در تاریکی ♦️ قال امیرالمؤمنین علیه السلام: إنّما مثلي بینَکم کمثلِ السّراج فی الظلمة، یَستضیء به مَن وَلَجَها. ♦️ حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: " مثل من در میان شما مثل چراغی است در تاریکی، که هر کس به ظلمت در افتاده، از من نور و روشنی می گیرد." 📚 نهج البلاغه، خطبه 187 🇮🇷 ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
🌹 چراغی در تاریکی ♦️ قال امیرالمؤمنین علیه السلام: إنّما مثلي بینَکم کمثلِ السّراج فی الظلمة، یَستضیء به مَن وَلَجَها. ♦️ حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: " مثل من در میان شما مثل چراغی است در تاریکی، که هر کس به ظلمت در افتاده، از من نور و روشنی می گیرد." 📚 نهج البلاغه، خطبه 187 🇮🇷 ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
✫⇠(۲۳۱) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و سی و یکم:از اردوگاه به زندان 🍂درها باز شد و با پای پیاده، البته با مراقبتهای ویژه، به راه افتادیم. مسافت نزدیک بود و چون داخل پادگان نظامی بودیم دست و چشامونو نبستن. وارد محیطی شدیم که شبیه زندان بود. یه محوطۀ کوچیک و تعدادی اتاق بزرگ و کوچیک با در و میله‌های آهنی. 📌اسمش قلعه بود و با دیوارای بسیار بلند محصور شده بود بطوریکه جز آسمون هیچی اطراف ما پیدا نبود. همه جوره اتاق داشت. دوتا آسایشگاه بزرگ که هر کدوم حدود هشتاد، نود نفر جا می‌شد تا اتاقهای ۴۰، ۲۰، ۱۵ و ۱۰ نفره. همه اتاقها بصورت دایره وار دور تا دورِ محوطه زندان ساخته شده بود و درها روبروی هم بود که کنترل زندانیها رو برای زندانبانها راحت‌تر می‌کرد. 💥بین اتاقها تقسیم شدیم و به هوای ملحق چند نفر از بین خودمون بعنوان ارشد انتخاب کردیم و تلاش داشتیم که وضع و اوضاع رو در اختیار خودمون بگیریم. ولی خیلی زود بعثیها دخالت کردن و وقتی متوجه شدن ما ارشد و انتظامات برای خودمون انتخاب کردیم سریع همه اونها رو کنار زدن و یه نفر بنام علی‌کُرده که ظاهرا علی‌اللهی بود و با بعثیها همکاری می‌کرد رو بعنوان رئیس اردوگاه تعیین کردن و اونم چند نفر از دوستاش رو سرپرست اتاقهای مختلف کرد و اوضاع تحت کنترل کامل بعثیها قرار گرفت. 📍مقداری اذیت و آزار و کتک‌کاری کردن البته نه به اون شدت تکریت۱۱. بیشتر هدفشون، زهرِچشم گرفتن از ما و تسلط بر اوضاعی بود که در ملحق از کنترل و اختیارشون خارج شده بود. می‌شه گفت یه کاری شبیه کودتا انجام دادن. اما داشت کار از جای دیگر خراب می‌شد. دو سه تا سرباز و درجه دار بسیار عقده‌ای و بعثی هم بودن که خیلی دلشون می‌خواست بچه‌ها رو توی این ماههای پایانی بزنن و شکنجه کنن. از همه خبیث و خشن‌‎تر یه درجه دار ارمنی بنام یوسف و یکی دیگه بنام یحیی بودن. همین یوسف یه بار که توی ملحق می خواست افرادی رو بزنه همه هوِش کردن و این عقده شده بود براش و منتظر فرصتی بود که زهر خودشو خالی کنه. به محض ورود ما به زندانِ قلعه شروع کردن به اذیت و آزار‌کردن... ☀️ ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
بُغض ِ حسن۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هفتاد و ششم ۰۰۰ دو هزارتا عکس شهید سلیمانی رو گرفته و بدون اینکه به حوزه تحویل بده آورده ُ و تُو محله و محدوده خودش پخش کرده ، دو هزارتایی که سهم بیست و پنج تا مسجد بوده حالا واسه همین مسجد جامع مصرف شده به طوری که هر کس یه عکس تُو دستشه اون هم عکس های بزرگی که اَگه بخای از بازار بخری چهار پنج هزار تومن قیمتشه ، آقای افکاری راست می گفت چون من هم متوجه عکسهایی که تُو دست نماز گزارهای مسجد بود شده بودم ، یه هو مملی صدا کرد عمو سلام ، آقای باصری گفت : این بسته رو بِدم به شما تا بدید به آقای فکری ، نه تفکری ، نه اسمش یادم رفت ، توک زبونمه ها ، گفتم مملی جان منظورت آقای افکاریه ، فورا" دوزاریش افتاد ُ و گفت : آره آره عمو جون ؟ آقای افکاری ، گفت بدید به آقای افکاری ، یه نگاه به بسته کردم دیدم حدود چهل پنجاه تا عکس شهید سلیمانیه ، آقای افکاری با عصبانیت یه نگاهی به من انداخت ُ و گفت : بفرما ، از دو هزار تا عکس ، پنجاه تاش به ما رسیده ، بقیه اش که سهم مساجد بوده به سلیقه آقایون پخش شده ، یکی نیست بگه شما معاون فرهنگی می خای چیکار ، خوب جناب باصری به جای اینکه من رو به عنوان معاون فرهنگی حوزه معرفی کنی خودت با حفظ سمت هم فرمانده بسیج مسجد جامع باش هم معاون فرهنگی حوزه این رو گفت ُ و رفت داخل مسجد وای خیلی عصبانی بود ، می ترسیدم کار دست خودش بده ، البته حق داشت ، چون به نظرم می رسید که این دوستان به خاطر فعال نشون دادن مسجد جامع تُو زمینه فرهنگی به بقیه موارد توجهی نکردن ، راستش رو بخاید حوصله برگشتن به داخل مسجد ُ و وساطت بین آقای باصری ُ و آقای افکاری رو نداشتم ولی پیش خودم فکر کردم که آقای دکتر فروزنده دوست فرمانده ناحیه بسیج رفیق فابریک آقای باصریه و حتما" آقای باصری با توجه به این رفقات این کار ُ و کرده ، ولی بعد به خودم نهیب زدم که نباید پیش داوری کنم و یه تنه به قاضی برم که این کار درستی نیست یه دفعه صحنه عوض شد دیدم تو سنگر پشت دریاچه ماهی شلمچه نشستم ، محمد پرسید ؟ چیه حسن ، با خودت حرف می زنی ، چی درست نیست ؟ گفتم : هان چی میگی ؟ گفت : منظورت از درستت نیست چیه ؟ گفتم ببین محمد ، احمد و مهدی بخشی دوتایی با هم حرکت کردن ، چه اتفاقی افتاده که اینا دوتا از هم جدا شدن ، و چرا مهدی بخشی رسیده اون هم زخمی ، ولی احمد نرسیده ، محمد سرش رو انداخت پائین و با غم و اندوه سنگینی گفت : خدا کنه سالم باشه ، نتونستم طاقت بیارم دلم مثل سیر و سرکه می جوشید ، محمد متوجه حالت های غیر عادی من شده بود ، گفتم باید برم ، پرسید کجا ؟ گفتم می رم از آقا قلعه قوند اجازه بگیرم ، باید برم دنبال احمد ، پرسید ، الان این موقع شب ، خطرناکه ، گیر گشتی های عراقی می افتی ، صبر کن صبح بشه ، گفتم طاقت ندارم ، شهادت ناصر کمرم رو شکست ، دیگه طاقت رفتن احمد رو ندارم ، اومدم پیش حاج آقا قلعه قوند ، قبل از اینکه حرفی بزنم ، یه نگاهی بهم انداخت ، بغلم کرد ُ و پیشونیم رو بوسید و گفت : حسن جان ، میدونم خیلی نگرانی ، ولی ما چاره ایی نداریم ، واسه اینکه موقعیت اینجا رو حفظ کنیم باید صبر کنیم ، صبر ، تا صبح صبر کن یه تصمیمی می گیریم ، گفتم آقا ، میشه یه بیسیم بزنی و یه حالی از مهدی بخشی بگیری ُ و ببینی از احمد خبری داره یا نه ؟ گفت حسن جان ، دستور دادن ارتباط به کمترین حد برسه ، بعثی یا میان رو خط ُ و شُنود می کنن ، ممکنه موقعیتمون لو بره ، گفتم : آقا یه استخاره از قرآن بگیریم ، اَکه خوب اومد ، بیسیم بزنیم ، با مهربونی قبول کرد ، قرآن جیبیش رو درآورد و سه تا صلوات فرستاد ُ و یه حمد ُ و سوره خوند ُ و دعای استخاره رو زمزمه کرد ُ و بعد قرآن رو باز کرد ، با عجله پرسیدم آقا چی شد ؟ اَشک تُو چشاش جمع شد ُ و گفت (و جعلنا من بین ایدیهم سدا" و من خلفهم سدا" فاَغشیناهم فهم لا یبصرون) ، گفتم آقا یعنی چی ؟ گفت : این آیه رو می خونیم ُ و بیسیم می زنیم این آیه ما و صدای ما رو از دشمن پنهان می کنه ، خوشحال شدم ، دوئیدم بیسیم رو آوردم ، یه هو محمد داخل شد ، آقا قلعه قوند گفت : محمد جان ، بیا یه تماس رَمزی با مقعر بگیر ببین حال مهدی بخشی چه طوره ، و خبری از احمد داره ؟ یه نگاه به محمد کردم گفتم : محمد تُو رو خدا هر کاری می تونی بکن تا یه خبری بگیری ، محمد لبخند تلخی زد ُ و گفت : چَشم به روی چشم ، بیسیم رو برداشت ُ و گفت : (حسن حسن ، کریم) چند بار تکرار کرد ، خبری نشد ، گفتم : محمد جان برو رو خط دوم ، محمد کانال رو عوض کرد ُ و دوباره گفت : (حسن حسن ، کریم) ، باز خبری نشد گریه ام گرفت ، بلند بلند شروع کردم به گریه کردن ، بغضم درکیده بود ، یاد خواب آمام رضا(ع) افتاده بودم ، نمی تونستم خودم رو نگه دارم ، آقا قلعه قوند گفت : حسن جان تا صبح صبر کن حتما" خبری میشه ، گفتم آقا نمی تونم اجازه بده من شبونه راهی بشم ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی