🔴پوستر
می آیم چون...
ما برای اینکه
ایران، ایران شود♥️🤝🇮🇷✌️
خون دل ها خورده ایم🥀❣🕊🕊
#می_آیم_چون...
#ایــــران_مــــا
#لبیک_یا_خامنه_ای
۲۲بهمن گرامی باد🇮🇷✌️
🦋کانال الله اکبر
@allahoak_bar
اینم چند تا شعار مناسب راهپیمایی 22 بهمن
1. ای پرچمت مارا کفن، جانم وطن جانم وطن
2. ایران پر از شهیده، فتنه جواب نمیده!
3. ما همه با هم هستیم، عاشق کشور هستیم
4. ما همه با هم هستیم، عاشق رهبر هستیم
5. ما همه با هم هستیم، حافظ مکتب هستیم
6. ما همه با هم هستیم، پیرو رهبر هستیم
7. راه شهیدان ما، طریقِ عزّت ماست؛ پیروی از رهبری، عامل قدرت ماست
8. وصیت تمامی شهیدان؛ پیروی از رهبری و قرآن
9. نه سازش نه تسلیم پیام ملت ماست؛ اطاعت از رهبری ضامن عزت ماست
10. دشمنی با آمریکا / وصیت شهدا
11. این گفته ملت و رهبر با تدبیر است / رابطه با آمریکا یک خواب بی تعبیر است
12. مثلث شوم و پلید ابلیس / آمریکا و اسرائیل و انگلیس
13. لا اله الا الله / آمریکا عدو الله
14. لا اله الا الله / اسرائیل عدو الله
15. لا اله الا الله / انگلیس عدو الله
16. ما ملت دلاوریم/ پیرو امر رهبریم
17. نه سازش، نه تسلیم/ تا آخر خط هستیم
18. نه سازش، نه تسلیم/ نبرد با آمریکا
19. باید عمل به حرف مردم بشه/منافع ملی ما گم نشه
20. خواص بی بصیرت مایه ننگ ملت
21. امت ما حزب الله است سید علی روح الله است
22. ما ملت دلاوریم پیرو امر رهبریم
23. ما ذوالفقار حیدریم فدائیان رهبریم
24 ما همه سرباز توییم خامنهای گوش به فرمان توییم خامنهای
25. فشار و زور و تهدید، این منطق آمریکاست / تحریم و ظلم و ستم، سه حربه آمریکاست
26. ناامنی در منطقه، سیاست آمریکاست / کشتار و قتل و غارت، ماهیت آمریکاست
27. فریاد مظلومان روی زمین / مرگ بر آمریکای ِ پست و لعین
28. مرگ بر این وابستگان شیطان / وهابی و داعشی و طالبان
29. راه نجات اقتصاد کشور / اقدامات جهادی، عمل به امر رهبر
30. تحقق اوامر رهبری، اراده ملت است / مبارزه با فساد، این خواسته امت است
31. مرگ بر مفسد اقتصادی/ درود بر مدیران جهادی
32. مدیر با کفایت تشکر تشکر/ مدیر بی کفایت استعفا استعفا
33. اشاعه فساد و بدحجابی/ سیاست کهنه آمریکایی
34. نیروی قدس ِ سپاه، خار چشم ِ آمریکاست/ این لشکر ِ الهی محبوب ِ ملت ماست
35. دستور کار دشمنان/ حمایت از فتنهگران
36. ما جان فدای رهبریم/ دشمن هر فتنهگریم
37. مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل، مرگ بر انگلیس مرگ بر منافق فتنهگر
38. اشاعه فساد و بدحجابی/ سیاست کهنه آمریکایی
39. راه حسین زهرا (س) هیهات منا الذله
40. جهاد و رزم ملت هیهات منا الذله
41. راه امام امت هیهات منا الذله
42. فریاد رهبر ما هیهات منا الذله
43. راه شهیدان ما هیهات منا الذله
44. پیام آزادگان هیهات منا الذله
45. پیام رزمندگان هیهات منا الذله
46. شعار ملت ما هیهات منا الذله
47. ندای قاطع ما هیهات منا الذله
48. ارتشی و سپاهی دو لشکر الهی
🕙🍃🇮🇷🕙🍃🇮🇷🕙🍃🇮🇷🕙
🌟بخوانیم #دعای_فرج درساعت عاشقی
10 شب هرشب تافرج
آقا #امام_زمان(عجل الله)
✾┈┈🍃🌹🍃❀🍃🌹🍃┈┈✾
🔰 #پویشهمگانےدعاےفرج 🔰
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
🔻 #پویشهمگانےدعاےفرج 🔻
#انتشار_دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
ما باید ارث بیشتری از آینده ببریم!
و این سهم ما، وابسته به میزان شناخت ماست.
توضیحات #استاد_شجاعی پیرامون یک واجب فوری به اسم حضور ملّی.
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
🔴مواضع تهمت بپرهيز❗️
#نهج_البلاغه
💥مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلاَ يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ
🌎 «كسى كه خود را در مواضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را ملامت كند كه به او سوء ظن پيدا مى كند
🖊مسئله سوء ظن و گمان نياز به هزينه زيادى ندارد; بسيارند كسانى كه از يك يا چند قرينه ظنى فورا گمان بد درباره اشخاص مى برند، به همين دليل كسانى كه مى خواهند هدف تيرهاى تهمت قرار نگيرند بايد خود را از امورى كه سوء ظن برانگيز است دور دارند.
📘#حکمت_150
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
🔶 "در محضـر شهــید "...
🌾اوایل جنگ...
در ارتفاعات گیلان غرب
بر فراز یکی از تپههای مشرف به مرز قرار
گرفتیم،پاسگاه مرزی دست عراقیها بود و براحتی در جادههای اطراف آن تردد میکردند.
📖ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و
بهمراه بچهها زیارت عاشورا خواندیم.
🌴بعد با حسرت...
به مناطق تحت نفوذ دشمن
نگاه میکردم و گفتم:
ابرام جون
این جاده مرزی رو ببین
عراقیها راحت تردد میکنند،
بعد گفتم:یعنی میشه یه روز
مردم ما راحت از این جاده عبور کنند
و به شهرهای خودشون برن!
💐ابراهیم که با نگاهش
دوردست ها را می دید
لبخندی زد و گفت:چی میگی!
روزی میآد که از همین جاده
مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!
🌷در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم
اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟
یکی از بچهها گفت:مـرز خسـروی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ص۱۲۷
🥀همیشہ از خدا مےخواست
#گمنام بماند
خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد...🕊
🌷"ابراهیم"سالهاست
کہ گمنام و غریب در فڪہ مانده
تا خورشیدی باشد براے راهیان نور...🕊
🥀۲۲ بهمـن
سالروز شهادت هادی دلها
#شهید_جاویدالاثر_ابراهیم_هادی🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊#روایت_شهادت
📆روز ۳ بهمن ماه بود
💮علی ازاستراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت،وگفت:«تو به من قول دادی،توده روزدیگر فرصت داری،به قولی که به من دادےعمل کنی وگرنه میروم ودیگه پشت سرم رانگاه نمیکنم»
🌾پاےمصنوعیاش شکسته بود،باخنده کمی لیلی رفت وبه ماگفت:«این پاروی مین رفتن داره»
🌴بالاخره یومالله۲۲بهمن ماه ازراه رسید علی به میدان مین رفت،وحدود۶۲الی ۶۳مین راپیدا کرد.من نیزکنارش بودم.
💐به آخرین مین که رسیدیم،کسے
مراصدازد.حدود۷متر ازعلی دور شدم،ناگهان صداےانفجارےمهیب دردشت پیچید،به طرف محمودوند دویدم،او باپیکرے خونین روے زمین افتاده بودم باورم نمیشد اماخداهیچگاه خلف وعده نمیکند.😭
🌷حسین شریفینیاباشنیدن خبرشهادت اوبه سراغ مهرمتبرک حاجی رفت،بهترین یادگارےازعلی مهرےکه خاک پیکر۱۰۰ شهید راباخود به همراه داشت،حالاهر بار که سر برسجده میگذارد،عطرحضور اورا میان سجاده اش احساس میکند.
✍راوی:همرزم شهید
🌹#شهید_علی_محمودوند
#فرمانده_گروه_تفحص
#لشکر۲۷محمدرسولاللهﷺ
#منطقه_عملیاتی_والفجر_مقدماتی
#شهادت۲۲بهمن۱۳۷۹_فڪه
#سالروز_شهادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۳۴)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و سی و چهارم:مرگ بر ضد خمینی
🍂یه روز دیگه باز فرمانده اردوگاه (زندان قلعه) به همراه تعدادی از نگهبانها بچهها رو توی محوطه به خط کرد و از همه خواست که علیه امام شعار بدیم. تعدادی امتناع کردن و حاضر شدن کتک بخورن و شعار ندن. یکی از اونها نوجون ۱۵ ساله ای بود که چثه کوچک و ریزی هم داشت. بهش گفتن بگو مرگ بر ...
💥با شهامت و جسارتِ بی نظیری فریاد کشید مرگ بر ضد خمینی. فرمانده هاج و واج شده بود. گفت: شیگول های؟ یعنی این چی میگه؟ زیاده. یه چیزی اضافه گفت. خوب متوجه نشدن دقیقاً چی گفت؟ دوباره بهشون گفتن: تکرار کن. باز با صدای بلند گفت: مرگ بر ضد خمینی. یکشیون متوجه شد و به فرمانده گفت: سیدی «های یگول الموت لضد الخمینی». قربان این میگه مرگ بر ضد خمینی. فرمانده داشت منفجر می شد و دستور داد بریزن رو سرش و تا تونستن اون نوجوون رو کوبیدن. به اندازهای به این بچه زدن که حالت روانی بهش دست داد و تا روز آزادی همون جور بود و دیگه نفهمیدم بعد از آزادی خوب شد و شفا پیدا کرد یا نه.
🔸️چند روز دیگه این وضعیت ادامه پیدا کرد و قضیه لوث شده و بچهها زیر بار نمیرفتن، آخرش تسلیم شدن و دست از این برنامه مسخرۀ شعارگویی کشیدن. اینم از ثمره های شیرین#استقامت و تسلیم نشدن در برابر خواسته ناحق بعثیها بود. بعد از چند روزی که تو خودمون بودیم ، بچه های شاخص که قبلا مسئولیتهایی در کارهای علمی، فرهنگی داشتن، ارتباطاتی با هم برقرار کردن و با همفکری و مشورت قرار شد کم کم و بصورت نامحسوس، دوباره برنامه ریزیهایی صورت بگیره که بچهها از دست نرن و دچار یأس و افسردگی نشن.
📌حفظ روحیه بچهها در همه اردوگاهها جزو اولویت های اول ما بود. از اونجایی که ایمان و اعتقادات بچهها واقعا قوی بود و بعد از یه مدت کوتاه رخوت و سردرگمی ، دوباره و خیلی زود خودمون روجمع و جور کردیم و با شرایط موجود وفق پیدا کردیم و سعیِ مون بر این بود که الآن و با این شرایط باید بهترین کار ممکن رو انجام بدیم. در واقع نوعی بازسازی روحی، روانی صورت گرفت ، خصوصا اینکه تجربیات بسیار با ارزشی هم از شرایط سخت گذشته بدست آورده بودیم. همۀ اونها ذخیره و اندوختهای ارزشمند در اختیارمون قرار داده بود که بتونیم بر شرایط جدیدِ پیش اومده فایق بیایم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
خرس بزرگ آبی ۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هشتاد و دوم
۰۰۰آقا قلعه قوند رو کرد به جمشید ُ و گفت : جمشید جان این فرد یه اسیره اون هم یه اسیر جنگی ، دین ما و پیغمبر ما به ما اجازه نمیدن با یه اسیر جنگی زخمی بد رفتاری داشته باشیم ، حتی ' اَگه خائن باشه ، بعد رو کرد به من ُ و گفت : حسن جان تُو زخمش رو خوب ببند چون مقدار زیادی از راه رو باید پیاده برگرده عقب و موقع برگشتن فرصت کافی داره به کارهایی که کرده فکر کنه ، شاید نظرش برگشت ُ و خواست کمکی به خاک ُ و وطن خودش بکنه ُ و یه کمی از این گناه ُ و رو سیاهیش کم گنه ، بعد گفت محمد جان ؟ بیسیم بزن و کسب تکلیف کن ، محمد پرسید چی معرفیش کنم ، ابوتراب گفت : بگو یه رنجر امریکایی رو صید کردیم ، چون اُگه عراقیا شنود کنن مدتی سر کارن که این رنجر امریکایی کیه ، یه هو مهرداد زبونش باز شد ُ و گفت پسرخاله نمی خاد بگی رنجر امریکایی ، بگو خرس بزرگ آبی ، اسم رَمز من خرس بزرگه آبی ، ابوتراب خندید ُ و گفت ، آفرین فکر کردم لال از دنیا میری ولی مثل اینه که زبون باز کردی خُوب اَگه تو خرس بزرگی ، پس خرس کوچیک کیه ، من دیدم ابوتراب داره سعی می کنه غیر مستقیم از مهرداد اطلاعات بگیره ، مهرداد چشاش قرمز شد ُ و گفت خرس کوچیک برادرم شهداد بود که تُو کُشتیش ، ابوتراب خندید ُ و گفت : من چرا ؟ خودش موقع فرار رفت رو مین تو که خودت اونجا بودی ُ و از نزدیک دیدی ، تازه وقتی فریاد میزد ُ و از تو کمک می خواست چرا برنگشتی تا نجاتش بِدی مگه برادر تُو نبود مگه بچه یه مادر نبودید ، چرا جونت رو برداشتی ُ و مثل ترسوها دَر رفتی ؟ مدال خیانت کم بود ، حالا مدال ترسو بودن رو هم روی سینه ات داری ، اون لحظه آخر من موقع جون دادن کنار شهداد بودم ، خودش این زنجیر و قلب فلزی رو به من داد ، اون من رو شناخت و به اسم من رو صدا کرد ، خیلی سعی کردم زنده نگهش دارم ولی انفجار مین رَگ سفید رونش رو پاره کرده بود و خون زیادی از دست داده بود ، می خای بدونی آخرین حرفش چی بود ، گفت اَگه یه بار دیگه تو رو دیدم از طرفش به تو بِگم که تو به عنوان برادر بزرگتر زندگیش رو نابود کردی و باعث مرگش تویی ، گفت بهت بگم تو با اون آرزوهای بزرگ ُ و بیخودت باعث شدی که از من یه خائن وطن فروش قاتل ساخته بشه ، گفت بهت بگم هیچ وقت نمی بخشتت ، هیچ وقت ، مهرداد زد زیر گریه ُ و فریاد میزد تو داری دروغ میگی ، این حرفا همه اش دروغه شهداد همون لحظه اول مرده بود ، بلند بلند فریاد میزد تو داری دروغ میگی می خای من رو تحریک کنی ولی کور خوندی من هیچ اطلاعاتی به شما دشمنان خلق نمی دم ، ابوتراب خندید ُ و گفت : تُو رو خدا ببین کِی به کِی میگه دشمن خلق ، تُو به این مردم خیانت کردی و رفتی شدی نوکر دشمن این مردم ، حالا به ما میگی دشمن خلق ، خوب پس بزار راحتت کنم شهداد می دونست که تُو حرفهای من رو باور نمی کنی یه نشونه به من داد تا به تو نشون بِدم که فقط تو ُ و اون ازش اطلاع داشتید ، اون نشونه یه اسمه ، اسم یه زن ، گفت بهت بگم لحظات خوشی رو با کاترین گذرونده ، وای انگار بنزین روی آتیش ریخته باشن ، مهرداد فریاد می زد ُ و فحش می داد ، ابوتراب فوری نشست و دستش رو گذاشت روی دهن مهرداد ُ و گفت : آقای خرس بزرگ مثل دوره بچه گی هات الان هم وقتی کم می یاری شروع می کنی به ناسزا گفتن ، خسته نشدی کِی می خای چشم هاتو باز کنی ُ و واقعیت ها رو ببینی ، می دونی همین چند ماه پیش نامه مادرت به دست مادر من که خاله شما باشه رسید می دونی چی نوشته بود ، شما دو تا برادر رو نفرین کرده بود ُ و گفته بود می خاد برگرده ایران می خاد تُو کشور خودش و روی خاک خودش بمیره دوست داره واسه بار آخر خرمشهر رو ببینه و بعد بمیره وصیت کرده که تُو شهر خودش دفن بشه ، اون وقت تو ، داری به کسانی کمک می کنی که سعی دارن خاک این سرزمین رو به امریکایی ها ُ و اسرائیلی ها بفروشن ، خجالت بکشه شاید مادرت تا حالا اومده باشه خرمشهر ، باید تلفن بزنم و وضعیت تو و شهداد رو برای مادرم توضیح بدم که اَگه مادرت اومده باشه از شرایط شما اطلاع پیدا کنه ، مهرداد کم آورده بود زد زیر گریه ، باورم نمی شد یه رنجر آموزش دیده تُو امریکا و اسرائیل اینطور گریه کنه ، مهرداد همونطور که گریه می کرد دراز کشید ، علی کوله پشتی لوازم امداد رو آورد ، و من شروع کردم به پانسمان زخم مهرداد ، ابوتراب سکوت کرده بود یه نگاه بهش انداختم دیدم داره گریه می کنه ، خوب مهرداد دشمن این کشور بود و جنایات زیادی انجام داده بود و ابوتراب این رو می دونست واسه همین سعی می کرد کاری کنه که از کوه گناهان مهرداد کم بشه ، محمد بیسیم رو برداشت تا با ستاد تماس بگیره و قضیه رو توضیح بده و کسب تکلیف کنه ، یه هو ابوتراب گفت : برادر محمد پشت بیسیم مهرداد رو همون رنجر امریکایی معرفی کن ، حاج آقا قلعه قوند پرسید ، واسه چی ؟ ابوتراب گفت : مهرداد می خاد ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
مین والمری۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هشتاد و سوم
۰۰۰ابوتراب گفت : مهرداد می خاد با اسم خرس بزرگ آبی به دوستانش بگه که کنار آب های دریاچه ماهی گِیر افتاده اون می خاد یه جوری به دوستاش گّرا بده ، که ما اینطرف فعال هستیم ، هممون از تعجب خشکمون زده بود ، اصلا" به این موضوع فکر نکرده بودیم که منافقین هم واسه خودشون رَمزهایی دارن و اطلاعات شون رو با این رَمزها منتقل می کنن ، پرسیدم ابو تراب از کجا فهمیدی که مهرداد داره با رَمز اطلاعات میده ، خندید ُ و گفت : خوب یه استعداد خدا دادیه ، گفتم نه بدون شوخی بگو از کجا متوجه شدی ، گفت یادت رفته که من از بچه گی با مهرداد بزرگ شدم و جیک ُ و پوکش رو می دونم ، مهرداد از بچه گی سعی می کرد تُو بازی ها ما رو سر کار بزاره و جِرزنی کنه ، جوری شده بود که دیگه همه بچه های محل می دونستن و همیشه مراقبش بودن که گولش رو نخورن ، بهش می گفتن : خالی بند ، عین چوپان دروغ گو دروغ می گفت ُ و بچه ها رو سر کار میذاشت ُ و بعد شروع می کرد به مسخره کردن و خندیدن وقتی گفت من رو خرس بزرگ آبی معرفی کن من همون نیش خند شیطنت آمیز رو تُو چهرش دیدم ، نیش خندی که باعث می شد گوشه چپ لب پائینش بلرزه و او رو لو بده ، خدایا ؟ کیف کردم عجب دقتی داشت ابوتراب ، حقا که حقش بود که یه اطلاعاتی بَلده تُو شلمچه باشه و یه افتخار واسه ما بسیجی ها ، محمد ظل زده بود به ابوتراب ، خندیدم گفتم : محمد جان ما رو باش که فکر می کردیم یه نُخبه ایم ، حالا می فهم که من ُ و تو باید جلوی برادر ابوتراب لُنگ بندازیم ، همه خندیدن ُو محمد شروع کرد به تماس با بیسیم ، (حسن حسن ، خاتم) ، بیسیم شروع کرد به خش خش کردن ، ابوتراب گفت : آقا محمد بیسیمت داره شنود میشه بیشتر دقت کن ، حاج آقا قلعه قوند گفت : خُوب محمد برو رو موج دوم ، محمد فوری موج بیسیم رو عوض کرد ولی صدای همون پارازیت و خش خش دوباره اومد ، حاج آقا قلعه قوند قرآن جیببیش رو درآورد ، من فکر کردم می خاد استخاره کنه یا داره توسل به قرآن می کنه ولی دیدم از روی قرآن یه چیزی رو تُو کاغذ نوشت ُ و داد به محمد ، محمد کاغذ رو خوند ُ و گذاشت تُو دهنشو شروع کرد به جویدن کاغذ بعد واسه باره سوم موج بیسیم رو عوض کرد ُ و گفت (حسن حسن ، خاتم) ، بیسیم از اون ور جواب داد (خاتم خاتم ، حسن) حسن جان به گوشم ، چی شده که بجای درب از پنجره وارد شدی ؟ محمد گفت : خاتم جان ؟ یه پرنده لاشخور رِنجر امریکایی نامه بر افتاده تُو حوض ما بد جوری خیس شده ، نامه هاشم خیسه ولی میشه خشکش کرد باید زود بیاید ُ و ببریدش تا جوهر نامه هاش محو نشده ، خاتم جواب داد خُوب بگو بلده بیاره ، محمد گفت : خاتم جان بلده هنوز پاش تُو قصه اول گِیره ، هر وقت آزاد شد خودش بر می گرده ، خاتم گفت : باشه ساعت صفر منتظر باشید تا آب از بِرکه جاری بشه ، پرسیدم محمد تو متوجه شدی چی گفت ؟ ابوتراب خندید ُ و گفت آره حسن جان ، منظور قرارگاه خاتم این بود که ساعت دوازده نیمه شب از راه دهنه کانال دو نفر می یان تا مهرداد رو ببرن ، پرسیدم همه این حرفا تُو این چند تا کلمه رَمز بود ؟ گفت : خُوب آره ، گفتم چه جوری ؟ گفت خُوب باید آموزش ببینی ، همونطور که قرارگاه گفته بود نیمه شب دوتا از نیروهای اطلاعات و عملیات اومدن ُ و مهرداد نفره رو بردن ، بیرون سنگر تُو تاریکی سر سجاده نشسته بودم ُ و داشتم با خودم فکر می کردم به احمد به ناصر و به شهادتش به خودم گفتم برم سُراغ ابوتراب شاید بتونم ازش خبر خوشی بشنوم ، یه هو یه دستی نشست روی شونم برگشتم دیدم حاج آقا قلعه قوند داره با محبت خواصی به من نگاه می کنه ، گفتم آقا ببخشید متوجه شما نشدم گفت نه تُو ببخش که من مزاحم خلوتت با خدا شدم ، گفتم آقا ؟ کار داشتید می گفتید من بیام خدمتتون ، گفت نه میخواستم تنهایی با تو صحبت کنم ، گفتم بفرمائید گوش می کنم ، آقا قلعه قوند گفت : راستش رو بخای برادر ابوتراب با من صحبت کرد ، رُوش نمی شد که خودش این خبر رو به تو بده ، از من خواست تا من با تو صحبت کنم ، گفتم آقا در رابطه با احمده ، خودم از تفره رفتن ابوتراب یه حدس هایی زدم ولی به خاطر بچه ها به رُوم نیاوردم ، آقا قلعه قوند گفت : برادر ابوتراب احمد رو پیدا کرده ، گفتم : یا قمر بنی هاشم(ع) احمد شهید شده آقا گفت : اروم صحبت کن ، ابوتراب می گفت که با دوربین خوب نگاه کرده دیده که احمد تُو میدون مین افتاده روی سیم خاردارها و انفجار مین والمری باعث شده بعثی ها متوجه او بشن و به طرفش شلیک کنن ، بَدنش رو سوراخ سوراخ کردن ، ولی هنوز حالت ایستاده داره ، آقا اشکش جاری شد و ادامه داد (حقا که نخل ها ایستاده میمیرن ) شروع کردم به گریه کردن ، آقا من رو بغل کرد ُ و گفت : حسن جان باید این موضوع رو از بچه ها پنهان کنیم مخصوصا" از جمشید که حال ُ روز خوبی نداره بهتره به بچه ها بگیم که احمد اسیر شده ، تا بعد از عملیات ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی