eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
335 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نطق دکتر ایزدخواه، در اعتراض به تصمیم اخیر سران قوا 🔹شما به امید تحقق گفتمان اقتصاد مقاومتی رای آوردید و به میدان آمدید؛ حال چه شده که نسخه های اصلی دولت شما پی در پی در مسیر تداوم اقتصاد سرمایه فروش و تورم زا گام بر می دارد. 🔹جراحی یارانه ها که در واقع اعوجاج در هزینه های ضروری دولت بود، حاصلش کاهش مصرف واقعی و ثبیت تورم در کانال 40 درصدی شد. حال جراحی در دارایی های دولت را در دستور قرار داده اید! 🔹چرا اینگونه شتاب زده و بی قید و بند و بدون راهبرد؟ 🔹سود خالص پالایشگاه های خصولتی امسال بالغ بر 300 همت شد که اگر اینها شتاب زده واگذار نمیشد اکنون این پول در خزانه دولت بود و کسری بودجه نیز نداشتیم. 🔴 استفاده از اهرم اذن رهبری در پاسخ به منتقدان این جهت گیری ها ما را ساکت نخواهد کرد؛ چه اینکه کلیت برجام هم اذن رهبری داشت و طرح تعدیل و تثبیت هم از طرف رهبری حمایت شد. صحبت از این است چرا هیچگاه میدان به جهت گیری های اقتصاد انقلابی که مورد تصریح رهبری است داده نمی شود! چرا احیای اقتصاد تعاون و به میدان آمدن لشگر صدهزارتایی تعاونی ها دردستور دولت قرار نمی گیرد؟ 🔘 اصلا حضرات سران! چرا اذن رهبری را در ملی کردن بانک های خصوصی که موتور تورم شده اند اخذ نمی کنید؟ ✳️ چرا اذن رهبری را در آزادسازی زمین های احتکار شده دولت به نفع نهضت مسکن و آزادسازی مراتع به نفع عشایر و آزادسازی گلوگاه های مافیایی اقتصاد به نفع دانش بنیان ها و آزادسازی بازارچه ها به نفع مرزنشینان و آزادسازی گمرکات به نفع تجار کوچک و چندین آزادسازی دیگر به نفع مردمی کردن اقتصاد اخذ نمی کنید؟ @shahidaghseyedmostafamousavi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙🔴 تحلیل اغتشاشات از تهران تا تل آویو و آینده ایران ابرقدرت در نظم نوین جهانی و ابعاد ناگفته و پیدا و پنهان اغتشاشات آینده (اردیبهشت 1402) دوشنبه 1 اسفند 1401 جلسه تخصصی جهت مسولین حراست های ادارات شهرستان شاهرود @shahidaghseyedmostafamousavi
مقداد۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و چهاردهم ۰۰۰ دارن انسجام مسجد رو بهم می ریزن تا به اهداف خودشون برسن ، تازه مسئله انتخابات مجلس که برادر میثم به اون اشاره کرد یکیش بود و پشت پرده قضیه یه چیز دیگه اس من اطلاع دارم که تُو اکثر مساجد تهرون مخصوصا" مساجد جامع دست بکار شدن تا جَوّ مساجد رو به نفع خودشون عوض کنن و هر طور شده رای مردم رو واسه خودشون جمع کنن و تُو این راه از هیچ نامردی دریغ نمی کنن ، اونا سعی می کنن بعضی ها رو با پول ، بعضی هارو با وعده ُ و وعید قدرت ُ و منصب ، بعضی ها رو با ترسوندن همراه خودشون کنند و وقتی می بینن یه عده هم مثل من ُ و شما باهاشون همراه نمی شیم سعی میکنن با تُهمت و وصله چسبونده بی ابرو کردن از چِشم مردم بندازن من دورادور شما رو زیر نظر داشتم و می دیدم چطور به شما کم محلی میکنن و چطور سلام شما رو علیک نمی گن و حتی ' کار به جایی رسیده که این بَر ُ و بچه های کم سن ُ و سال بسیج هم احترام ریش سفید شما رو نِگه نمی دارن و این مشکل از سمت اونا نیست بلکه مقصر اصلی حاج آقا دلبری ُ و آقای باصری هستن که نسبت به این اشتباه اونا عکس العمل نشون نمی دن و یه جوری با سکوتشون کار اونا رو که یه جور بی احترامی به رزمندگان و یادگاران جنگه تائید می کنن ، سکوت کرده بودم ُ و حرفی نمی زدم ، وقتی آقای افکاری حرفاش تموم شد یه نگاهی به میثم انداختم ُ و گفتم : میثم جان تو از کجا فهمیدی که شرایط تُو مسجد واسه من سخت شده ؟ میثم خندید ُ و گفت : درسته که من نمی تونم هر روز بیام این مسجد ولی یه جوری حضور فعال دارم ، پرسیدم چه جوری ؟ حتما" آقای افکاری بهت گفته ، آقای افکاری بلافاصله عکس العمل نشون داد ُ و گفت نخیر من نبودم چون من اصلا" شماره تلفن آقا میثم رو ندارم که بخام بهش اطلاع بدم ، پرسیدم میثم پس تُو از کِی خبر می گیری و از وقایع مسجد اطلاع پیدا می کنی ، خندید ُ و گفت : یادت رفته که من عقاب کوهستانم و از بَر و بچه های اطلاعات ُ و عملیات لشگر ، یادت رفته من ُ و تو به صَدقه سری امام‌ زمان(عج) کُلی حوادث خطرناک رو با موفقیت پشت سر گذاشتیم ُ و پیروز ُ و سربلند بیرون اومدیم همون کسی که چهل سال پیش ما رو با هم آشنا کرد همون الان هم به من اطلاع میده که چه خطرهایی داره تو رو تهدید میکنه چشم های میثم پُر شده بود از اَشک ، آقای افکاری مات ُ و مبهوت داشت به من ُ و میثم نگاه می کرد ، پرسیدم میثم جان ببخش ناراحتت کردم و راستش رو بخاید خودم هم گریه ام گرفته بود یه هو مملی از دور داد زد سلام عمو میثم تو اینجایی ؟ بچه دوئید ُ و اومد پرید تُو بغل میثم یه جوری میثم رو بغل کرده بود که هر کِی نمی شناخت فکر می کرد میثم بابای مملیه ، مملی تا منو دید گفت سلام عمو شما هم اینجائید دایی همین الان گفت : یه چیزی به عمو میثم بگم و یه چیزی به شما ، میثم فوری مثل کسی که شوکه شده باشه دستش رو گذاشت رو دهن مملی ُ و گفت هیس هیچی نگو ، بعد یه نگاهی به من انداخت ُ و سرش رو گرفت پائین گفتم : پس اینطوره ، پس این آقا محمده که از طریق مملی داره خبرهارو به تُو میرسونه منو باش که به آقای افکاری شک کرده بودم و بعدش فکر کردم که تُو خوابنما میشی و تُو خواب این اخبار ُ و بهت میدن یا اینکه تو مسجد از بچه های اطلاعاتی خبر می گیری ، دَمت گرم آقا میثم چرا به من نگفتی که با روح محمد درارتباطی؟ میثم خندید ُ و مثل خدابیامرز ناصر خودش رو کمی لوس کرد ُ و گفت اولندش من مستقیم با محمدم در ارتباط نیستم بلکه از طریق داداش مملی باهاش صحبت می کنم ، دومندش خُوب جنابعالی هم به من نگفتی ، گفتم چی رو باید بهت می گفتم ؟ میثم گفت این رو که محمد از طریق مملی با تو هم صحبت می کنه و بهت پیغام میده ، من باید این موضوع رو از این بچه بشنوم ، خندم گرفته بود یه شُکلات از جیبم درآوردم ُ و دادم به مملی ُ و گفتم : مملی جان پیغام دایی محمد چی بود ، مملی زیر چشمی یه اشاره کرد به آقای افکاری یعنی اینکه این آقا نامحرمه و نباید حرف هارو بشنوه ، بیچاره آقای افکاری شوکه شده بود گفت : می خاید من برم ، من ُ و میثم خندیدیم ُ و به مملی فهموندیم که آقای افکاری از خودمون ُ و غریبه نیست ، مملی رو کرد به میثم ُ و گفت : عمو میثم ؟ دایی محمد گفت بهت بگم که (حرکت خوبی رو اومدی و حتما" اثر خواهد کرد ولی مراقب مثلث شوم باش ) آقای افکاری گفت : مثلث شوم ؟ کدوم مثلث شوم ؟ گفتم : مملی جان پیغام دایی محمد واسه من چی بود ؟ گفت : عمو ؟ دایی گفت به شما بگم که( صبر داشته باش خدا با صابران همراهه) ، مملی ادامه داد البته عمو گفت که به شما سه نفر بگم که شما هم به لطف خدا یه ستاره قدرت هستید ، ولی عمو شما که دونفرید اون نفر سوم کیه ؟ که من نمی شناسم ، یه هو آقای افکاری یه ماچ آبدار از صورت مملی گرفت ُ و گفت ، عمو جون منظور دایی محمدت من بودم یعنی عمو مقداد ، تا اون لحظه نمی دونستم ۰۰۰ ادامه‌ دارد ، حسن عبدی
جواب سلام ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و پانزدهم ۰۰۰تا اون لحظه من نمی دونستم که اسم کوچیک آقای افکاری مقداده اسمی که من از بچه گی اون رو دوست داشتم و همیشه دلم می خواست یه دوست داشته باشم که اسمش مقداد باشه یه نگاهی به میثم انداختم مثل اینکه آقای افکاری راست می گفت ، منظور محمد از نفر سوم باید خود ِ آقای افکاری باشه ، اما ما سه نفر باید چه کاری رو انجام میدادیم و منظور محمد چی بود ، چرا مسجد در خطر بود ؟ خُوب من و میثم خطر گروه های اصلاح طلب رو و خطر اونارو بعد رئیس جمهوری خاتمی نامرد و قائله فتنه هشتاد و هشت به دست موسوی و کروبی رو دیده بودیم و خوب می دونستیم که حزب مشارکت ادامه دهنده جدی راه خاتمی ُ و موسوی و کروبی بود کسانی که آب تُو هاونگ دشمن می ریزن ُ و یه جوری با حزب منافقین خلق همراهی میکنن ، اونا واسه اینکه سرمایه لازم رو برای فعالیت های شومشون بدست بیارن و خرج هنگفت ِ تبلیغات انتخابات رو جور کنن سعی کردن تُو قسمت های مالی کشور مثل بانک مرکزی ُ و سهام ُ و بورس ُ و بانک های خصوصی و دولتی نفوذ کنن و مثل هزار دستان و اُختاپوس خون این مردم رو بِمَکن و حالا بازم داشتیم به انتخابات نزدیک می شدیم و مشارکتی ها داشتن خودشون رو برای یه هجوم دیگه به سفره این مردم آماده می کردن رو کردم به میثم ُ و گفتم : ببین میثم احتمالا" من ُ و تو ُ و آقای افکاری مزاحم و سد راه اینا شدیم واسه همینه که سعی کردن ما رو یا امثال ما رو از صحنه فعالیت مساجد حذف کنن تا بتونن بهتر و راحت تر به هدفشون برسن ، ولی چیزی که واسم عجیبه اینه که چرا امثال حاج آقا دلبری ُ و آقای باصری ُ و سید ُ و بعضی های دیگه به اونا کمک می کنن و با یه همچین کسایی که دشمنی شون اثباط شده همراهی میکنن ، میثم گفت : ببین حسن جان بعضی ها از روی ناگاهی با اونا همراه میشن ، بعضی ها به خاطر اینکه از اشتباهات ما که عمدی هم نبوده آسیب دیدن از تندروی های ما و کارهایی که به اشتباه گروهی از ما انجام دادن ، بعضی ها هم می خان هر دو طرف رو داشته باشن تا هر گروهی قدرت پیدا کرد سر سفره او بشینن و خیالشون راحت باشه ، یه هو آقای افکاری گفت : البته بعضی ها هم دشمنن و می دونن که با آویزون شدن به اصلاح طلبا می تونن به اهدافشون برسن ، از اون روز به بعد یعنی بعد صحبت های میثم رفتار خیلی از افراد مسجد با من ُ و آقای افکاری عوض شد حتی' رفتار بچه ها ولی حاج آقا دلبری ُ و آقای باصری همون جور سر ُ و سنگین بودن و دست پا شکسته رفتار می کردن منم دیگه تُو جلسات هیئت اُمناء شرکت نمی کردم تا اینکه فردای اون روز تُو خونه نشسته بودم که دیدم یه پیام روی تلفن همراهم اومد پیام از طرف آقای باصری بود و متن پیام این بود که( جناب آقای عبدی بنا به خواسته حاج آقا دلبری لطفا" در جلسه هیئت اُمنای مسجد جامع در این هفته شرکت نمائید) پیام خیلی خُشک و آزار دهنده نوشته شده بود و این نشون میداد که آقای باصری از حرفاها و انتقادات من ُ و آقای افکاری ناراحت شده و به هیج وجه هم نمی خاد کوتاه بیاد ، به خودم گفتم ولش کن حوصله ندارم و شرکت هم نمی کنم چهارشنبه شب دیر رسیدم به نماز و نماز اول شروع شده بود و تُو رکعت دوم به نماز متصل شدم ، نماز دوم که تموم شد سریع ذکر حضرت فاطمه(س) و ایت الکرسی بعد نماز رو خوندم ُ و بلند شدم تا از شبستون مسجد خارج بشم که یه دفعه حاج آقا دلبری صدام کرد رفتم پیشش چون تُو چند روز گذشته جواب های سلامم رو نداده بود به خودم گفتم دیگه سلام نمی کنم ، ولی بخاطر لباس پیغمبر(ص) که به تَنش بود از دلم نیومد سلام نکنم و بلند گفتم سلام علیکم و رحمت الله ، بیچاره هم شوکه شد هم خنده اش گرفت ُ و گفت سلام علیکم ، گفتم : بفرمائید کارم داشتید ؟ با احترام خاصی گفت : بله عرضی داشتم ، گفتم : در خدمتم ، پرسید برادر عبدی چند وقتیه دیگه مثل قبل فعال نیستی و تُو جلسات شرکت نمی کنی اتفاقی افتاده ، گفتم : حاج آقا شما هم چند وقتیه به من که می رسی خیلی خودت رو میگیری ُ و حتی ' جواب سلام من رو نمیدی با اینکه من از شما بزرگترم و جواب سلام واجبه ؟ حاج آقا از خجالت سرش رو انداخت پائین ُ و گفت : خُوب آره حق با شماست ، چون من از شما ناراحت بودم ، پرسیدم‌ واسه چی مگه من چیکار کردم ، حاج آقا دلبری گفت : به دو دلیل اول اینکه یه حرفهایی به آقای باصری زدی که من اصلا " فکرش رو نمی کردم ، گفتم : و دومیش چی بود ؟ گفت دومیش اینکه شما تُو اون جزوه های نهج البلاغه که آماده کرده بودی اولا" حرفهای خودت رو نوشته بودی دوما" اسم خودت رو داخل جزوه آورده بودی و کار رو یه جوری به خود منتصب کرده بودی انگار نه انگار که من ُ و بسیج مسجد وجود داریم ، گفتم آهان پس قضیه این بود واسه همین شما زحمت من رو نادیده گرفتی و از اونها استفاده نکردی حتی' چند وقتیه که دیگه روزهای یکشنبه اون پنج دقیقه صحبت پیرامون نهج البلاغه ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(( عوامل گرانی دلار و مسبب تاثیر گذار مشکلات اقتصادی موجود را بهتر بشناسید )) سعید حجاریان خطاب به شبکه رسانه‌ای اصلاح طلبان : اگر می خواهید روحانی رئیس مجلس و لاریجانی رئیس جمهور بعدی شوند ، جو رسانه‌ای را به سمت دلار ۱۰۰ هزار تومانی سوق دهید . واقعاً پشت پرده افزایش قیمت ارز چیست ؟ پزشکیان ( نجسیان ) : من و تمام کسانی که برای اولین بار جریان مهسا امینی را در کشور راه انداخیم می توانیم با سخنرانی و مصاحبه ، جریان دلار را تا انتخابات کش دهیم و دولت رئیسی را ساقط کنیم . سرمایه اجتماعی که در فاز اول هدف قراردادیم برای قشر متوسط بود و امروز نوبت به قشر مستضعف جامعه رسیده که پایگاه اصلی رای رئیسی است . نهاوندیان وارد صحنه می شود! نهاوندیان خطاب به روحانی : به همه دوستان گفتم دلارها را جمع کنند و عرضه را متوقف کنند ! سید رضا صالحی امیری : جریان مهسا امینی پاس گل بود و جریان دلار خود گل است. تاجیک در گفتگو با ربیعی : قرار بود در زندان مهدی هاشمی را بکشند و تقصیر نظام بیاندازند ، موضوع لو رفت و مهدی را به مرخصی فرستادند . حالا مهدی در کار انجام پروژه دلار است تا از نظام تشکر کند! حسن روحانی خطاب به علی یونسی : رئیسی و دولت او در دفاع از خود و توضیح کارهایشان لکنت زبان دارند . من از طریق دوستان متوجه برخی اقدامات شدم که این دولت بلد نیست آنها را مدون کند و به اطلاع مردم برساند. علی علیزاده : اصولگرایان از عقل و فهم و ضریب هوشی پایینی برخوردارند و با رانت بالا آمده اند. اگر یک صدم کارهای دولت رئیسی را خاتمی و روحانی انجام داده بودند صد برابر تبلیغ می کردند اما اصولگرایان بی خاصیت و ناشی هستند ( وقتی دولت رئیسی توسط باندهای احاطه شده مشاوران نفوذی اصلاحات در دولت سیزدهم . توانسته اند نیروهای نخبه و کارآمد ولایی و جهادی را خانه نشین کنند باید زبانشان دراز باشد و دولت رئیسی را بی خاصیت و ناشی معرفی کنند در حالیکه نیروهای دلسوز نظام هنوز خانه نشین هستند و از بی مهری رئیسی دلخورند . عباس عبدی : مشکل رئیسی این است که تیم و باند ندارد . ناچار شد تیم مدیران میانی روحانی را نگهدارد تا سیستم متلاشی نشود و از طرفی شبیه باند آستان قدس و برخی مدیران قوه قضائیه را که هر دو گروه تجربه اجرایی در حد قوه مجریه را نداشتند را به صحنه آورد . دهباشی : شرایط دولت در سال ۱۴۰۱ مانند شرایط دولت در سال ۱۳۸۸ است ، یعنی قرار گرفتن در یک پیچ خطرناک و بعد از آن سراشیبی اما همانطور که سال ۸۸ با موضوع تقلب اجازه ورود به مرحله سراشیبی را ندادند ، در سال ۱۴۰۱ هم دوبار در حال تست شانس خود هستند . بار اول جواب نداد و حالا با دلار ادامه می دهند که آن هم جواب نخواهد داد . ابراهیم متقی : تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران نشان داده مردم هیچگاه شورش نمی کنند . جریان پشت سر شورش مهسا امینی باز هم خطای محاسباتی کرده و با دسیسه دلار نیز راه به جایی نخواهد برد و دولت بر اوضاع مسلط خواهد شد . دلیل این موج فشار هم اثرات کوتاه مدت و میان مدت قراردادها با چین است که بزودی اثرات مثبت آن بر اقتصاد ایران نمایان خواهد شد . #⃣ @shahidaghseyedmostafamousavi
(تهران) امروز لاشه یک هواپیمای سوخته‌ به سمت فشافویه منتقل می‌شود؛ مردم نگران نباشند 🔹قرار است روز چهارشنبه رزمایش «سقوط هواپیمای فرضی» برگزار شود. 🔹 اجرای این مانور صدای مهیبی نخواهد داشت. @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با شنیدن این صوت متوجه دیکتاتور بودن رهبر ایران می شوید!! 👌فوق العاده، دوستان 📣 واقعا به گفته گوینده، اگر این پادکست رو منتشر نکنیم و این واقعیتهایی که بسیار کم و یا حتی دفعه اوله داریم میشنویم رو منتشر نکنیم، مدیونیم و باید در محضر خدا پاسخگو باشیم.💥 @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادتونه مثال زدم اینا اومدن کانال های چند میلیونی ایجاد کردن که در مواقع عادی انگار یه کانال سرگرمی و جوکه ولی در زمان فتنه یهو تبدیل میشه به کانال مهندسی افکار جامعه دقت هم کرده باشید متوجه میشید که برخی کانالهایی که تا دیروز کانال سرگرمی و جوک و خبر بودن الان داره به شدت ناامیدی رو در جامعه پمپاژ میکنند و اخبار نادرست در جهت تحریک اذهان عمومی منتشر میکنند باز هم میگم باید رفتار رسانه ای دشمن رو شناخت یه الگوریتم داره این رفتار رسانه ای این رو بهتون میگم خوب یاد بگیرید تا وقتی باهاش مواحه شدید حواستون جمع باشه هر وقت دیدید که سلبریتی ها و کانالهای شبکه های اجتماعی سر یه موضوع دارن لجن پراکنی میکنند شک نکنید اون کار کاملا درست داره انجام میشه و دشمن در حال ضربه خوردن و سوختنه باید سریعا برید و اون نقطه رو تقویت کنید الان هم نگاه کنید دارن موضوع مذاکره و بازار رو به هم گره میزنن واقعا بنده دارم صحنه جنگ رو میبینم به فرموده حضرت آقا صف آرایی دشمن رو میشه دید اقتصاد دنیا در حال فروپاشی است و بهترین راه مقابله با این فروپاشی برگشت به فرمان ولی است توصیه ام به آقایون مسئول اینه که بچسبید به تولید داخل بچسبید به پتانسیلهای داخلی خودمون از بیرون آبی برای ما گرم نخواهد شد و این رو هم بگم ما جواب این جنگ ارزی رو در جای دیگه و با موشک خواهیم داد اونوقت میبینید که اربابشون وقتی افسار نفوذی ها رو شل کرد بازار هم آروم میشه اینجا مملکت امام زمانه هیچ آسیبی هم بهش نخواهد رسید ان شاالله ما عادت داریم به اینجور جنگیدن اول غافلگیر میشیم به شدت ضربه میخوریم بعدش تازه از خواب پا میشیم اونوقت میزنیم دهن اینا رو سرویس میکنیم تو کرونا یادتوته اول به شدت ضربه خوردیم بعد که مردم بیدار شدن به این ضربه غلبه کردیم و الان نگاه کنید وضعیتمون چطوره ولی کشورهای غربی و حتی خود آمریکا دارن روزانه چند کشته میدن تو جنگ هم همینطور بود تا به خودمون بیاییم تا کرمانشاه اومدن ولی وقتی بیدار شدیم تا قلب بصره هم پیش رفتیم توی جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی هم همینطوره الان تو ضربه ایم زمانی که بیدار بشیم وای به حالشون حواستون به بمباران رسانه ای دشمن باشه هر جا دیدید که دارن پمپاژ ناامیدی میکنند شک نکنید باید امیدوارتر بشید چون اونها یه خطری توی این حوزه دیدن که دارن میزنن الان در جنگ اقتصادی باید مردم رو روشن کرد به اینکه نرن به سمت خرید دلار و طلا چون اینجوری اقتصادمون فلج میشه و خودمون آسیب میبینیم الان به جای سکوت در برابر اقدامات چهار تا مسئول بی لیاقت ، باید خودمون شروع کنیم به تبیبن از ملامت ملامت کنندگان هم نترسید سکوت نکنید الان وقت فریاده نه سکوت الان هر کی سکوت کنه بلاشک داره در راستای پیروزی دشمن عمل میکنه رفیق یه جاهایی حضوره که مهمه تو زمان فتنه فواحش عرض کردم به جای خانه نشینی خانمهای باحجاب دسته دسته بیان تو خیابون راه برن هیچ کاری هم نکنند فقط راه برن اینجوری هم مردم میدیدن که کل جامعه این چهارتا بی روسری نیستن هم اون چهار تا شل حجاب جرات نمیکردن روسری از سر بردارن هر جا حضور ما کمترباشه دشمن پر روتر میشه الان وقت جهاده جهاد تبیین یادتونه پارسال حضرت اقا چقدر تاکید بر جهاد تبیین میکردن؟ الان هم بر همه ما واجبه که در این جهاد شرکت کنیم زن و مرد هم نداره پیر وجوان هم نداره بر همگان یک فریضه قطعی و فوری است والسلام علیکم و رحمة‌الله @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۲۵۴) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و پنجاه و چهارم:فرار دانشجوئی (۵) ♦️(قسمت ۲۵۲ و ۲۵۳ در قالب فرار دانشجوئی ۳ و ۴ در دسترس نبود )بالاخره بعد از مشورت به این نتیجه رسیدیم که سه نفره عملیاتِ فرار رو عملی کنیم. روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۸ رو برای فرار انتخاب کردیم. شبها نگهبانها دستمون رو با دستبند به تخت قفل می‌کردن. ما هم مرتب نگهبانو صدا می زدیم و از خواب بیدار می کردیم و برای دستشویی باز می‌کردن. دیگه نگهبانها عاصی شده بودن و تصمیم گرفتن که برای راحتی خودشون دستامون رو باز بگذارن تا هر وقت نیاز به دستشویی داشتیم خودمون بریم و مزاحم خواب اونها نشیم. 🔹️این فرصت خوبی رو برامون فراهم کرد تا بدون ور رفتن برای باز کردن دستبند بتونیم راحت‌تر نقشه فرار رو ادامه بدیم. مقداری خوابیدم و منتظر موندیم تا نگهبانها و سایر بچه‌های بستری شده خواب برن. بعد از اینکه کاملا مطمئن شدیم همه خوابن پا شدیم ، غافل از اینکه نزدیک صبح شده بود و چون ما ساعت در اختیار نداشتیم نمی‌دونستیم چه ساعتی از شبه. هنوز مردد بودم و بین موندن در اسارت یا آزادی و در صورت گیر افتادن اعدام، باید یکی رو انتخاب می کردم. 🔸️هاشم گفت منتظر چی هستی راه بیفت بالاخره تصمیممو گرفتم و بسم الله گفتیم و از اتاق زدیم بیرون . هنوز چند قدمی نرفته بودیم که دسته‌ای از سربازها سرِ راهمون سبز شدن. سریع رفتیم کنار یه درخت و در تاریکی قایم شدیم تا نگهبانها رد شدن و به راهمون ادامه دادیم. از سیم خاردارای انتهای بیمارستان به هر زحمتی بود رد شدیم. کمی زخمی شدیم، ولی اصلا برامون مهم نبود شوق آزادی زخمها رو التیام می‌داد. از سیم خاردار که رد شدیم تازه متوجه شدیم وسط یه پادگان بزرگ نظامی هستیم. 💥از مسیری که حدس می زدیم به سمت بعقوبه هست راه افتادیم و حدسمون درست بود. چیزی نگذشت که یه گله سگ دنبالمون کردن. پا به فرار گذاشتیم ولی دست بردار نبودن و پارس می‌کردن و چیزی نمونده بود لو بریم. به‌ناچار با سنگ دنبال سگها دویدیم و اونها ترسیدن و فرار کردن.  به یه ردیف سیم خاردار دیگه رسیدیم و با چه مصیبتی از اون رد شدیم. 🔸️از دور جاده ای رو دیدیم که ماشینها در حال رفت و اومد بودن و مطمئن شدیم راه رو درست اومدیم. از عرض جاده عبور کردیم و کمی صبر کردیم تا یه اتومبیل اومد. دست بلند کردیم و اونم وایستاد. من چون عرب بودم جلو نشستم و هاشم و مسعود هم نشستن ردیف عقب. سلام کردم و با عربی از راننده خواستم که ما رو به شهر مندلی ببره. نگاهی به ساعت ماشین کردم دیدم حدود ساعت ۴ یا ۵ صبح بود. مغزم سوت کشید. کمتر از یه ساعت به طلوع آفتاب مونده بود. سرم رو برگردوندم عقب هاشم یه تیغ جراحی رو نشونم داد و اشاره به راننده کرد، یعنی بزنمش؟. با اشاره ابرو گفتم نه...   ☀️ دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خجالت۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و شانزدهم ۰۰۰ دیگه روزهای یکشنبه اون پنج دقیقه صحبت رو پیرامون نهج البلاغه رو هم قطع کردید ، حاج آقا دلبری گفت : بله درسته ، پرسیدم میشه بگید که آقای باصری به شما چی گفته ؟ گفت : چیز مهمی نیست ، گفتم : چرا اتفاقا" معلومه حرف های آقای باصری واسه شما خیلی مهم جلوه کرده که خودتون رو راضی کردید بدون سوال کردن از من و پی بردن به حقیقت موضوع با من قهر کنید و حتی ' جواب سلام من رو هم ندید ، حاج آقا دلبری گفت : آخه این حرف ها رو فقط آقای باصری به من نزده بلکه یکی دو نفر دیگه هم همون حرفها رو به من زدن ، پرسیدم مثلا" کِی یا این حرف ها رو دوباره گفتن ؟ حاج آقا دلبری گفت : مثلا" آقای تاجدار و مَش قربون ، گفتم : بسم الله ، مَش قربون از کجا شنیده ؟ حالا آقای تاجدار رفیق فابریک دکتره و رفیق قدیمیه آقای باصری ، میشه گفت که ممکنه این حرفها رو از آقای باصری شنیده باشه ولی مش قربون از کجا شنیده ؟ حاج آقا دلبری گفت : منم نمی دونم ، گفتم : حاج آقا از شما بعیده خُوب چرا از مش قربون نپرسیدید که از کجا شنیده ؟ حاج آقا دلبری گفت : آره مثل اینکه اشتباه کردم و باید در مورد شما زود قضاوت نمی کردم ، گفتم خُوب حاج آقا اصلا" اصل حرفها چی بوده ؟ حاج آقا دلبری گفت : به من گفتن که آقای عبدی گفته حاج آقا دلبری ُ و آقای باصری ُ و بعضی از افراد هیئت اُمنای مسجد از آقای تاجدار ُ و حزب مشارکت رشوه گرفتن و سالی چند بار با پول حزب مشارکت همراه خانواده شون میرن مسافرت شمال ُ و ویلای لواسون ، راستش رو بخاید شاخ درآورده بودم پرسیدم حاج آقا اینارو آقای باصری گفته ؟ حاج آقا دلبری گفت : راستش رو بخای نه یه مقداریش رو آقای باصری گفته ، یه مقداریش رو آقای تاجدار گفته و یه مقداریش رو هم مش قربون ، حتی ' من این حرفهارو داخل مسجد از بعضی افراد نمازگزار هم شنیدم تقریبا" همه اطلاع دارن ، گفتم : بله از جواب سلام ندادنشون معلومه ، پس این شایعه رو بین همه پخش کردن و کاری کردن که چهره من رو خراب کنن ، حاج آقا دلبری گفت : البته فقط شما نه بلکه میگن شما دو نفر ، پرسیدم کدوم دو نفر ؟ حاج آقا دلبری گفت منظورم شما و آقای افکاری هستید ، گفتم : بیچاره آقای افکاری که اصلا " اینجا نبود و روحش هم از این حرفها خبر نداره ، حاج آقا دلبری گفت : پس شما آقای عبدی اعتراف میکنی که این حرفها رو زدی ، گفتم : بله من حرفهایی رو فقط به آقای باصری زدم ولی نه این حرفهایی رو که شما بیان کردید حرفهای من چیز دیگه و به شکل ُ و صورتی دیگه بوده ، داشتم توضیح می دادم که یه هو مش قربون به حاج آقا دلبری سلام کرد و اصلا" به من توجه ایی نکرد ، گفتم : مش قربون سلام ، بازم جواب نداد ،حاج آقا دلبری ناراحت شد ُ و گفت مش قربون جواب سلام واجبه ، مش قربون یه نگاه کَجی به من انداخت ُ و سنگین ُ و سرد جواب داد سلام ، پرسیدم مش قربون حرفهایی رو که به حاج آقا دلبری زدی از کِی شنیدی ، یه هو مش قربون یِکه خورد ُ و گفت کدوم حرفا ، گفتم : همین حرفهایی که الان حاج آقا دلبری واسه من تعریف کرد ، مش قربون دستپاچه شد ُ و یه نگاهی به حاج آقا دلبری انداخت ، حاج آقا دلبری گفت : مش قربون بگو ، بگو عزیزم این حرفایی که به من زدی از کِی شنیدی ، مش قربون مثل کسایی که لُو رفته باشه سرش گرفت پائین ُ و گفت : راستش رو بخاید این حرفها رو آقای تاجدار واسه من تعریف کرد و اون بود که به من گفت که اونها رو واسه شما تعریف کنم ، حاج آقا دلبری رو انگار برق گرفت یه دفعه با عصبانیت پرسید تاجدار به تو گفت که این حرفها رو به من بزنی اون وقت تُو به من این موضوع مهم رو نگفتی ؟ مش قربون گفت : حاج آقا فقط من که نبودم چهار پنج نفر بودیم ، حاج آقا دلبری گفت دیگه کِی یا بودن ، مش قربون گفت : خُوب همین چند نفری که تُو ابدارخونه به من کمک میکنن ، حاج آقا دلبری پرسید اونا الان تُو ابدارخونه هستن ، مش قربون گفت : خُوب آره هستن ، حاج آقا دلبری گفت برو ، برو به همه شون بگو بیان اطاق من بعد رو کرد به من ُ و گفت : آقای عبدی بهتره بقیه موضوع رو داخل اطاق و دور از چِشم بقیه پیگیری کنیم ، گفتم چَشم حاج آقا پس بفرمائید داخل اطاق ، چند دقیقه بعد همه اون چند نفر به همراه مش قربون اومدن داخل اطاق حاج آقا دلبری به مش قربون گفت درب اطاق رو از داخل قفل کنه و بعدش یه بار دیگه حرف هایی رو که به من زده بود تکرار کرد ُ و از تک تک اونا پرسید شما هم از آقای تاجدار همین حرفهارو شنیدید تک تک شون تائید کردن گفتن : بله آقای تاجدار همین حرفها رو بهشون زده و ازشون خواسته که این حرفها رو به گوش همه اهل مسجد برسونن ، واسم خیلی عجیب بود یه نگاهی به حاج آقا دلبری انداختم ، یه نوعی خجالت تُو چهره اش موج میزد ، حاج آقا دلبری رو کرد به اون چند نفر گفت : شما هم بدون تحقیق هر چی آقای تاجدار گفته بود رو رفتید ُ و گذاشتید ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی