eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
328 دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
14.8هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ 🌸 اتفاقات خوبی درراه است ‌ 🌸✅ شواهد امر وتجربه دولت سیزدهم طی ۱۸ ماه گذشته بیانگراین حقیقت است که دولت آقای رئیسی درسیاست خارجی موفق بوده ودیپلماسی اقتصادی را توانسته است بخوبی فعال ومدیربت نماید. 🔺یکی ازاقدامات بسیارخوب این دولت توزیع وتوازن دیپلماسی بین شرق وغرب بوده وهوشمندانه توانسته است که از کشورهای متخاصم‌ ویامنفعل ویا متمایل به آمریکا وغرب یارگیری نماید وبعبارتی تهدیدهارا به فرصت تبدیل کرده است . 🔹بنابراین اگر دولت سیزدهم بتواند در صحنه بین الملل کشورهای اثرگذاروبزرگ (حتی غیر مسلمان وکمونیست وعربی ) را بخود جلب کند قطعا کشورهای کوچک متمایل به اینهانیز درسبد سیاسی وتجاری ایران قرار خواهند گرفت ولذا تعمیق روابط سیاسی وتجاری با چین ؛ روسیه ؛ عربستان ؛ ونزوئلا ؛ بولیوی ؛ پاکستان ؛ هند وکشورهای خواستار روابط باایران ضمن بهم زدن معادلات جهانی ‌ازسوی دیگر آمریکا واروپا را منزوی وازدور خارج ومنزوی می نماید ودرمرحله بعدی اخراج وحذف دلارآمریکا ازمبادلات تجاری بویژه غرب آسیا را بدنبال داشته وارزش پول ملی ارتقاء پیدا خواهد کرد . 🔺دولت سیزدهم چند کارمهم انجام داده ۱- اقتصادکشوررا ازشرطی بودن خارج ونگاه به داخل را برنامه ریزی کرده است. ۲- زندگی ومعیشت مردم را به مذاکرات برجامی گره نزده است . ۳- دیپلماسی فعال رادردستورکار قرارداده وازموضع انفعالی وذلت خارج و به موضع تهاجمی وعزتمندانه ارتقاء داده است . ۴- گفتمان امام وتبعیت ازرهبری وتلاش مخلصانه شبانه روزی برای حل مشکلات مردم از برنامه های اعتقادی رئیس جمهور میباشد . ۵- پیوستن ایران بدون پیوستن به اف ای تی اف وهیچگونه پیش شرطی به شانگهای ، اکو ؛ سیکا ، بریکس پلاس ؛ ۶- تقویت بنیه دفاعی درهمه زمینه ها بویژه هسته ای وموشکی و ماهواره ای ونظامی دست ایران را برای توسعه سیاسی وتجاری بازگذاشته ودرمقابل آمریکا وغرب با موضع قاطع برخورد میکند . ۷- قرارداد ۲۵ ساله با چین و۲۰ ساله با روسیه واحیاء رابطه سیاسی با عربستان وجذب کشورهای کوچک مثل قطروکویت وعمان وامارات و امثالهم تحولات بسیار مهم وخوبی را به نفع جمهوری اسلامی رقم خواهد زد . ✅ وحرف آخر اینکه 👈 کشورهای دنباله روآمریکا واروپا هم به این نتیجه رسیده اند که آمریکا روبه افول است وقدرت گذشته خودرا ندارد بویژه اینکه اغتشاشات وجنگ روانی و تلاطم دست سازِطلا وارز وموضوعات اقتصادی ۶ ماهه گذشته دشمن ناکام ونشان داد که جمهوری اسلامی ازثبات واستحکام بسیار بالائی برخوردار است وچاره ای جز دوستی با ایران ندارند . ✅ پس بدانید که اتفاقات بسیار خوبی درراه است وبزودی مشاهده خواهید کرد. ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ فرهادنیا ♦️کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقین 🌺...چادرت رو هم محکم بگیر! 🌹رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش 😇 ⭐️ باشیرین زبانی وادب به مادرش گفت: چه امضا بکنی، چه امضا نکنی من میرم!... اما اگه امضا نکنی من خیالم راحت نیست، شاید هم جنازه ام پیدا نشه...😰 🍀 در دل مادر آشوبی به پا شد، رضایت نامه را امضا کرد... 🍁 پسر از شدت شوق سر به سر مادرش گذاشت...🌷با خنده گفت: 👈 جنازه ام رو که آوردند، یه وقت خودت رو گم نکنی؛😰 بی هوش نشی،😇چادرت رو هم محکم بگیر 🙌سرت را بالا بگیر،🌷قرص و محکم یه یا زهرا (س) بگو وبا صدای بلند بگو:👇 🌹پسرم فدای امام💕 زمان(عج) 🌹خودم و خانواده ام فدای خمینی...👌 💥 بیست ودو اسفند سالگرد شهادت کاظم کاوه گرامی باد... ♦️کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهل بیت4.pdf
7.03M
سلام خدمت دوستان و سروران گرامی ، انتشار کتاب شهدا و اهل بیت (ع)، در ۶ جلد، برای اولین بار و بطور رایگان، بمناسبت ۲۲ اسفند 👈 👌 لطفا ضمن مطالعه، با نشر مجدد آن در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، ما در راه بازسازی معنوی و نشر و معارف راه امام، رهبری و شهدا، یاری کنید. ارادتمند ♦️کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امروز ناتو با ۱۲۰۰۰ سرباز یک رزمایش در فرانسه برگزار کرد 🔹این فیلم لحظه اوج رزمايش بود آدم یاد سریال شب های برره می اندازد. 🔹رفت و آمد افراد عادی وسط رزمایش عشقه 🔹 فقط تصور کنید این دلقک بازی در ایران اتفاق می افتاد،چگونه‌ رسانه های همین کشورها شرف نیروی نظامی ایران را برباد می‌دادند. ♦️کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi 🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــرَجْ🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استقبال از پیکرهای مطهر ۶۹ شهید تازه تفحص شده در مرز شلمچه 🔹️سردار باقرزاده: پیکرهای مطهر ۶۹ شهید دوران مقدس، سه‌شنبه ۲۳ اسفند از مرز شلمچه وارد میهن اسلامی خواهند شد و مورد استقبال مردم آبادان و خرمشهر و کاروان‌های راهیان نور قرار خواهند گرفت. 🔹فرمانده کمیته جستجوی مفقودین اعلام کرد: در طی یک سال گذشته تا ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ پیکرهای مطهر ۲۷۷ شهید در کل محورهای عملیاتی برون مرزی تفحص شدند. 🔹وی افزود: طی دوره اخیر عملیات تفحص شهدا، پیکرهای مطهر ۷۳ شهید پیدا گردید که از این بین ۶۹ شهید در منطقه برون مرزی جنوب عراق  و ۴ شهید در بخش درون مرزی تفحص گردیدند. 🔹این شهدا مربوط به عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر و بدر، کربلای ۵ و تک دشمن در سال پایانی جنگ می باشند که در مناطق عملیاتی فکه شمالی و جنوبی، چم هندی و چم سری، شرهانی، جزایر مجنون، شرق دجله و شلمچه تفحص گردیدند. 🆔 ♦️کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
✫⇠(۲۶۶) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و شصت و ششم:فراریها ۶۶ روز بیشتر اسارت کشیدند 🍂نفس اقدام به فرار صرف نظر از موفقیت یا ناکامی ترسیم‌گر تابلویی از، و روحیه تسلیم ناپذیری بود و دشمن هم خوب این رو می‌دونست و به یقین آرزو می‌کرد ای کاش چنین سربازهایی با این روحیه مقاوم رو در اختیار می‌داشت. ♦️درس دیگۀ این داستان، روحیه عالی و انگیزه والای این عزیزان برای علم آموزی و عطش برای یاد دادن و یادگیری بود که در سخت‌ترین شرایط و داخل سلول انفرادی از هر فرصتی برای آموزش استفاده می‌کردن و به یکدیگه دروس ریاضی و انتگرال و تکنیک و فنون پزشکی رو آموزش می‌دادن. در حالی که قاعدتا باید در گوشه‌ای کِز می کردن و طبق مرسوم زندانیهای دنیا زانوی غم بغل می‌گرفتن، اما شاداب و سرزنده داشته های خودشون رو به همدیگه منتقل می‌کردن، انگار فردا می‌خوان همون ها رو تو دانشگاه تدریس کنن. این سه دانشجوی فراری ما، الگویی شدن برای ایثار، استقامت و امید و جاودانه شدن. 🔸️...وبالاخره عالی‌ترین درس این ماجرا برای تاریخ و دشمن بعثی، عفو کریمانۀ بچه‌ها از شکنجه‌گراشون مانند نجم بود که با یه اشارۀ سر و گفتن بله، می‌تونستن اون همه شکنجه رو از اونها بگیرن و بفرستنشون پای دار. 🔹️امّا روحیه جوانمردی که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و امثال مسلم بن عقیل(علیه السلام) آموخته بودن به اونها اجازه انتقام‌جویی نداد و با هر گونه دست داشتن دشمنان شکنجه‌گر در ماجرای فرارشون رو انکار کردن و از اعدام حتمی نجاتشون دادن و حیات و زندگی دوباره بهشون بخشیدن. 🔸️ما در تاریخ ۲۴ شهریور ۶۹ به ایران برگشتیم و اونها موندن و ۶۶ روز بیشتر از ما اسارت کشیدن و حتی احتمال داشت هیچ وقت به ایران برنگردن؛ امّا دست تفضل الهی شامل حالشون شد و در تاریخ ۳۰ آبان همون سال به وطن برگشتن و چشمان منتظر ما و خونواده‌ها به جمالشون روشن و قلوبمون شاد شد. هر سه نفرشون الان جزو و گنجینه‌های علمی این کشور هستند. 🔹️احمد چلداوی بعد از سالها مجاهدت علمی، استاد تمام دانشگاه علم و صنعت ایران است و مدتها ریاست دانشکده برق این دانشگاه رو بر عهده داشت و آثار علمی ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته که مهمترین این فعالیتها عبارت است از : طراحی و ساخت محفظه پوشش امواج الکترومغناطیس. طراحی و ساخت بُردهای فضائی و ايستگاه‌های زمينی سيستم های تله متری و تله کامند ماهواره. مواد جاذب امواج الکترومغناطيس.احمد چلداوی موفق شد در سال ۱۳۸۸ درجه پرفسوری خودشو دریافت کنه. 💥هاشم انتظاری هم به عنوان یکی از نخبگان علمی کشور موفق به اخذ دکترای حرفه ای رشته  دندانپزشکی شد و اکنون پزشکی حاذق و خدوم در این رشته و فردی بسیار آگاه در زمینه مسائل سیاسی با بینش و تفکر ولایی است. 📌مسعود ماهوتچی نیز دارای دکترا بوده بعنوان استادیار و عضو هئیت علمی و معاونت پژوهشی و دانشجویی دانشکده مهندسی صنایع و سیستم‌های مدیریت دانشگاه امیرکبیر مشغول تدریسه و دارای مقالات علمی متعددی در این زمینه هست. مسعود تموم عمرش از سال ۶۹ تا کنون رو به تحصیل و تدریس مشغول بوده. بحمدلله این سه عزیز هم اکنون بعنوان علمی این کشور و جزو چهره‌های ماندگار این مرز و بوم هستن...    ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
ترس حسن۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و چِهلُم ۰۰۰ از جواب جمشید خنده مون دوبرابر شد ، بیچاره آقا قلعه قوند مونده بود چه جوری جواب جمشید رو بده تا اینکه علی آب پاکی رو ریخت رو دست جمشید ُ و گفت : جمشید خان ؟ اون سه تا امتحان رو هم که ده شدی با ارفاق آقا ُ و تقلبی بود که از روی دست ناصر کردی ، آقا قلعه قوند خندید ُ و گفت : نه علی جان ؟ نمره های جمشید انقدر هم بد نبود حول ُ و هوش ِ نه ُ و نه نیم بود من بهش ده دادم تا تشویق بشه و یه کمی درس بخونه ، جواب آقا قلعه قوند شددت خنده هامون رو بیشتر کرد ، جمشید یه نگاه کج کجی به علی انداخت ُ و انگشت دستش رو کشید رو گردنش یعنی اینکه : می کُشمت علی ؟ یه هو علی بی اختیار گفت : آقا اجازه ببینید جمشید آقایی داره ما رو تهدید میکنه می خاد زنگ تفریح ما رو بِزنه ، وای خدا صحنه انقدر خوشمزه و شیرین شد که از دم درب سنگر برگشتم داخل ُ و بی اختیار جمشید ُ و علی رو بغل کردم ُ و بوسیدم ، اشک تُو چشمام حلقه زد یاد ناصر ُ و احمد افتادم ، یه هو سکوت سنگر رو فرا گرفت ، محمد گفت : قربونت بِرم حسن جان ؟ داری گریه میکنی ؟ تو که تا چند ثانیه پیش داشتی می خندیدی ؟ مهدی بخشی گفت : آره بابا ؟ حسن هم اینجوریه از بچه گی اُشکش لب ِ مشکش بود ، جوجه مرده می دید میزد زیر گریه ، بچه های کوچیک که تو محل گریه می کردن میزد زیر گریه ُ و بهشون شکلات میداد ، بچه ها رو که آقا طاهری معاون مدرسه مون تنبیه می کرد میزد زیر گریه ، چند بار جلوی چشم ما آقا طاهری به حسن عبدی گفت : تو چرا وقتی من با تَرکه چوب بچه رو میزنم گریه میکنی تو که شاگرد اول کلاسی تو از چی می ترسی ُ و حسن می گفت : آقا ؟ وقتی شما بچه ها می زنید انگار دارید ما رو می زنید و آقای طاهری بخاطر حسن بچه ها رو می بخشید بعدها وقتی می خواست بچه ها رو تنبیه کنه حسن رو می فرستاد دنبال نخود سیاه ُ و به بچه می گفت به عبدی نگید که از من کتک خوردید وگرنه پوستتون رو می کَنم یه هو جمشید گفت : مهدی یادت میاد اول راهنمایی بودیم یه روز بچه اومدن گفتن حسن داره با رضا موتوری دعوا میکنه ، مهدی بخشی گفت : نه یادم نمی یاد ، جمشید گفت : جون دِلم واستون بگه که تو کوچه وایساده بودیم بچه جِقِله ها اومدن گفتن حسن داره تو زمین خاکی با رضا موتوری دعوا می کنه هممون دوئیدیم دیدیم رضا موتوری و چند تا از بچه های کوچه سنگکی یه گربه رو گرفتن و طناب انداختن دور گردنش ُ و میخان دارِش بزنن و عین سرخ پوستا دارن دورش هله هله میکنن حسن خواسته بود جلوشون رو بگیره چند نفری ریخته بودن زده بودنش ُ و دستاش گرفته بودن ُ و مجبورش کرده بودن که به دار زدن گربه نگاه کنه وقتی ما رسیدیم دیدیم حسن زار زار داره گریه میکنه بچه های کوچه سنگکی تا تعداد زیاد ما رو دیدن پا به فرار گذاشتن حسن سریع طناب از گردن گربه درآورد ُ و همون جا خاکش کرد و هیچ وقت موقعه بازی روی اون قسمت از زمین فوتبال پا نمیذاشت و هر وقت به اونجا نگاه می کرد بُغض می کرد اون موقعه ، اول ما هم که دوستای نزدیک حسن بودیم فکر می کردیم که حسن بخاطر ترسِش گریه می کنه ولی بعدا" فهمیدیم که نه گریه حسن بخاطر ترس نیست بلکه بخاطر مُحبتش نسبت به بچه هاس ، آقا قلعه قوند یه آهی کشید ُ و گفت : و این رحم ِ در دل پیش خداوند خیلی باارزشه و روز قیامت پست ترین آدم ها کفار و گناه کارها نیستند بلکه پست ترین آدم ها کسانی هستن که تُو دنیا به موجودات دیگه رحم نکردن و فوق العاده بیرحم بودن من تا اون موقع سرم پائین بود ُ و داشتم به حرف های بچه گوش می کردم سرم بلند کردم ُ و یه نگاهی تُو چشم بچه ها انداختم ُ و گفتم : بچه ها همه شما نسبت به من لطف دارید و من ممنون شما هستم ولی من خودم پیش همه شما اعتراف می کنم که من ِ حسن عبدی خیلی ترسو هستم و همیشه از این ترسو بودنم خجالت کشیدم ، یه هو جمشید گفت حسن جان اَگه به تو بگن ترسو پس به ما چی میگن ما هممون از بچه گی وقتی می ترسیدیم پشت تو قائم می شدیم ، من گفتم : قربونت بِرم جمشید جان ؟ فرق من با شما در این بود که شما ترستون رو که خیلی کمتر از ترس من بود با صداقت نشون میدادین ول من ترسم رو که چند برابر ترس شما بود با رِندی پنهان می کردم ، این گفتم ُ و از خجالت از سنگر بیرون اومدم ُ و رفتم تا چایی رو درست کنم ، محمد هم دنبال من اومد ، دیدم دستش رو گذاشت رو شونم ُ و گفت حسن جان ؟ همه ما و اصلا" همه آدما از یه چیزی می ترسن حتی' شجاع ترین آدم ها که میگن از هیچی نمی ترسن بازم از مرگ می ترسن پس اصلا" آدم نترس به معنای واقعی وجود نداره و بیشتر ترس ها طبیعیه ، گفتم : محمد ؟ من خیلی از بابام می ترسیدم الان هم می ترسم اَگه این ترسم نبود سال شصت ُ و یک اومده بودم جبهه ولی هر بار واسه اعزام به جبهه ثبت نام کردم بابام تا فهمید فرداش اومد پیش آقای مومنی ُ و زیرآب منو زد آقای مومنی هم نذاشت ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
پای سوخته ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و چهل و یکم ۰۰۰ بابام تا می فهمید که من واسه جبهه ثبت نام کردم فرداش می اومد پیش آقای مومنی معاون هنرستان و زیرآب منو میزد ُ و آقای مومنی هم جلوی اعزام من رو می گرفت و من بخاطر ترسم از بابام ُ و آقای مومنی از دوستای شهیدم جا موندم خیلی وقت ها به شهید حسین فهمیده ُ و بقیه بچه ها حسودیم میشه که انقدر راحت خانواده رو وِل کردن ُ و رفتن جبهه کاش من حسین فهمیده بودم نه حسن عبدی ، داشتم آب تُو کتری دود زده ُ و سیاه شده می ریختم تا چایی ذغالی درست کنم دیدم صحنه واسم عوض شد ُ و داخل آشپزخونه خودمون در منزل هستم ، عیال از دور داد زد : آب جوش سر رفت آخه حواست کجاست فرش رو خیس کردی ؟ نگاه کردم دیدم دارم چایی دَم می کنم ُ و آب جوش رو باز کردم تُو قوری چایی و یادم رفته شیر آب جوش رو ببندم با جیغ و داد عیال چنان هُول کردم که موقع بستن شیر کتری آب جوش دستم گرفت به قوری چایی قوری از روی اجاق گاز افتاد رو زمین ُ و شکست ُ و چای داخلش پخش زمین شد و یه مقدار آب جوش پاشید رو پام و اون رو سوزوند ،بی اختیار به روی عیال داد زدم ُ و گفتم : چه خبرته ترسیدم ، عیال گفت ترسیدی از چی ترسیدی از من ؟ مگه من لولو خُورخُوره ام که از من بترسی ؟ همونطور که پای سوخته ام رو با دست باد میزدم خندیدم ُ و گفتم : آره تو واسه من بعضی وقت ها از لولو خورخوره ام ترسناکتری ، من بعد از بابا بیشتر از همه از تو وقتی عصبانی هستی می ترسم ، آخه وقتی عصبانی می شی هیچ چی جلودارت نیست و واقعا" ترسناک میشی ، نمی دونم حتما" دخترهای دانش آموزت خیلی ازت حساب می بردن ، البته باید اعتراف کنم من ِ حسن عبدی چون تو رو دوست دارم میخام همیشه اون چهره مهربونت رو ببینم نه اون چهره معاون دبیرستان دخترونه رو که همه بچه ها وقتی اسمش می اُومد حساب کار خودشون رو میکردن و مراقب بودن که خانم معاونشون رو عصبانی نکنن ، من در طول زندگیم از دو نفر ترسیدم که این دو نفر در زندگی من تاثیر جدی و زیادی داشتن ، عیال با خنده گفت : چیه حسن آقا ؟ زخم های کهنه ات دهن باز کرده ؟ خندیدم ُ و گفتم : بله دهن باز کرده ولی این زخم ها کهنه نیست بلکه یه درد دل قدیمیه که بعضی وقت ها قبل از اینکه خوب بشه دوباره تبدیل به درد دل های تازه میشه بعد گفتم : (شنیدستی که زخم نیش مار آخر بَرآید۰۰۰۰ ولی زخم ِ زبان را هیچ دارویی نشاید) ، عیال خندید ُ و گفت : عجب دل پُری داری ، من که میدونم یه روزَم بدون من نمی تونی تحمل کنی ، گفتم :عیال ؟ این درسته ولی (بذار بگم که ساده ، دست بالا دست زیاده ، هر سواری یه روز میشه پیاده ، بقیه اش حرف ُ و باده) عیال خندید ُ و یه ناز دخترونه کرد و رفت داخل آشپزخونه و طبق معمول شروع کرد به تمیز کردن اُوجاق گاز و بیان خاطرات گذشته ، بقیه اش رو نمیخام واسه شما تعریف کنم چون مثل همین جَرّ و بحث های خونگی همه خونه هاست که میدونم ناراحتتون میکنه و به قول قدیمیا نمک هر خونه اس و باعث میشه آدم ها بعدش بیشتر به هم نزدیک بشن ، سید مسجد ما راست می گفت که ما بچه های جبهه و جنگ خیلی مظلومیم تا میایم از خاطرات جنگ حرف بزنیم یه گروهی از مردم میگن بیا اینام دارن پُوز ِ رزمنده بودنشون رو میدن ، حرف نمی زنیم یه گروهی از مردم میگن بیا اینا لال مونی گرفتن که وضعیت اینجوری شده ، ریش میزاریم یه گروهی میگن هر چی کشیدیم از دست همین محاسن داراست ، ریشمون رو می زنیم یه عده میگن بیا دیدی این رزمنده ها هم کم آوردن ُ و هم رنگ جماعت شدن ، سید می گفت ما بچه های جبهه و جنگ یه جوری هم بیرون خونه چوب می خوریم هم داخل خونه اکثرمون یه درآمد آب باریکه داریم که دائما" زن هامون دارن نق می زنن ُ و ما رو به بی عرضه گی متهم میکنن ببشتر ماها هنوز مستجریم ُ و تا میایم حرف بزنیم یه گروهی میگن چیه ؟ سهمتون رو از اتقلاب می خاین ، سهم خواهی می کنین ؟ چقدر پُر روئید شما ؟ خلاصه داخلمون خودمون رو می سوزونه ُ و بیرونم دیگران رو ، داشتم به پای سوختم پماد سوختگی می زدم که تلفن همراهم زنگ خورد ، تلفن رو جواب دادم دیدم میثم پشت خطه با بی حوصله گی سلام علیک کردم میثم پرسید چیه حالت خوش نیست ؟ می خای بیام ببرمت دکتر ، من گفتم نه نمی خاد داشتم چایی دَم می کردم قوری چایی از روی اجاق افتاد رو زمین ُ و شکست ُ و یه کمی از آب جوشش پاشید رو پام و پام رو سوزوند و الان دارم بهش پماد می مالم ، میثم پرسید بدجوری سوخته ؟ گفتم نه زود پام رو کشیدم کنار سطحی سوخته ، گفت باشه تلفن زدم که بهت بگم امشب هماهنگ کردم یکی از بچه های اطلاعات بیاد واسه توضیح این فرقه لعنتی همین فرقه بهایی کِل اعظم حتما" هم خودت و هم اعضای گروهت بعد نماز مغرب ُ و عشاء تو دفتر حاج آقا دلبری امام جماعت مسجد حضور داشته باشین ، من یه کم مِن ُ و مِن کردم ُ و گفتم : خودم میام ولی فکر نمی کنم که عیال بیاد ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا