فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دختر آقای محافظ از پدر میگوید
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
30.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹درد و دل پدر شهید...
سید جان چند سال بود میرفتی مسافرت، پس ایندفعه چرا اینطوری شد...
زبونم نمیگرده برات فاتحه بخونم...
دلم نمیشکنه برات گریه کنم...
باورم نمیشه ...
گفتم تو منو کفن و دفن میکنی ...
بی وفا چرا عجله کردی
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
...🪴
جنــــگـــــــــــ تا رفــــع فـــــــتنه
یکی از همرزمانش میگوید
از مهدی پرسیدم جنگ تا کی ادامه دارد؟
مهدی بی معطلی خیلی قاطع گفت:
«ما نباید بگوییم که جنگ کی تمام می شود، باید بگویم تا کی باید بجنگیم.
و آن زمان را این آیه قرآن مشخص کرده است که تا رفع فتنه و فساد در جهان باید مبارزه کرد!
و جنگ ما تا پایان فتنه در جهان ادامه خواهد داشت.»
#شهیدانه
#روایت
#شهید_مهدی_سجادیان
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
🌺بخشهایی از وصیتنامه شهید درویشعلی شکارچی
🍃خواهران و برادرانم را به صبر اسلامی دعوت میکنم و به آنها بگویید امام را تنها نگذارند و به پسرم دروغ نگویید، نگویید به سفر رفتهام، به پسرم واقعیت را بگویید.
🍃بگویید گلولههای دشمن سینه پدرت را نشانه رفت، بگویید خون پدرت در مرزهای کشورش به زمین ریخته شده است و بگویید دشمنان دستهای پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را در هویزه، حنجره پدرت را در ارتفاعات الله اکبر، خون پدرت را در رودخانه بهمن شیر و قلب پدرت را در خونین شهر دریدند.
🍃اما هنوز ایمان پدرت در تمامی جبهههای جنگ میجنگد، به پسرم واقعیت را بگویید، بگذارید قلب کوچک پسرم از استعمار و ظلم جریحهدار شود.
🍃به پسرم دروغ نگویید، نمیخواهم آزادی پسرم قربانی نیرنگ جهانخوران باشد به پسرم واقعیت را بگویید و میخواهم پسرم امپریالیسم و استعمار را بشناسد.
🍃به پسرم بگویید من شهید شدهام، بگذارید پسرم به شهیدان بنگرد، بگذارید پسرم عمار و یاسر باشد، بگذارید سربازی فداکار برای رهبر باشد.
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
🍂 مگیل / ۳۱
داستان طنز
اثر ناصر مطلق
✾࿐༅◉○◉༅࿐✾
نمازم که تمام میشود به صخره ها تکیه میزنم و صورتم را به سمت آسمان میگیرم. خورشید از لابه لای ابرها میتابد و من میتوانم گرمایش را احساس کنم. در همان حالت خوابم میبرد. چرتی که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد. آن قدر که شرایط قبول دعاهایم محیا شود احساس سبکی میکنم و حرارت خورشید را با تک تک سلولهای بدنم میبلعم. آفتاب پوستم را شل و صورتم را نوازش میکند. به وضوح گرمای آن را روی گونههایم، پیشانی و حتی زیر گردنم احساس میکنم و از این احساس لبخند روی لبم مینشیند. چه احساس خوبی اما، ناگهان در همان حال قطرات ریز آب که در هوا میجهند و مقصدی جز صورت من ندارند همۀ احساسم را به چندش تبدیل میکنند و باز در می یابم که این پفتره مگیل است؛ از همان پفتره هایی که آدم باید زیرش دوش بگیرد.
- خدایا چه زود دعای مرا زدی به کمرم؟ این هم راهنما بود که فرستادی؟! اما اینها حرف دلم نیست. با آستین صورتم را پاک میکنم و مگیل را در آغوش میکشم.
- ای پدرسوخته باز برگشتی تا من را به خاک سیاه بنشانی؟! چاره ای نیست، مثل اینکه تقدیر من و تو را با هم نوشته اند. تقدیر یک آدم ذی شعور با یک قاطر زبان نفهم. چه عدالتی! بهبه از این عدل و برابری.
اینها را میگویم و دندان قروچه میروم. میدانم که کلماتم کفرآمیز است. برای همین نرمی بین انگشتان شصت و سبابه را از زیرورو به نشانه استغفار، گاز میگیرم و توبه میکنم. نه به آن راز و نیاز عارفانه، نه به این دری وریهای بی ادبانه. ببین مگیل، همه اش تقصیر توست. بیچاره و آواره ام که کردی، حالا مانده که کافرم کنی! درمانده ای که دارد به عالم و آدم ناسزا میگوید. جان مادرت، من نمیدانم مادرت کی بوده، تو را به خدا این دفعه مثل آدم جاده را بگیر و برو. برو بلکه برسیم به نیروهای خودی. تو چرا حالیات نیست. بابا شاید این چشم و چال من با یک دارویی، عملی، چیزی خوب شود. تو این قدر لفتش میدهی که دیگر دارو درمان بی فایده شود!
من نمیدانم برای چی رمضان میگفت این قاطرها را ول کنی برمی گردند جای اولشان. پس چرا این برنمیگردد.
با مگیل اتمام حجت میکنم و از جا بلند میشوم. احساس میکنم لباسهای کردی به بدنم زار میزند. دست می اندازم زیر تنگ مگیل. هنوز نامهای که اهالی ده نوشته بودند سر جایش هست. یعنی این
نامه چه میتواند باشد؟ نامه عاشقانه! نمیدانم، هر چند هم آنها راجع بهش گفته
باشند.
من که چیزی نشنیدم. شاید نقشه راه باشد و شاید هم توضیحی در رابطه
با من نوشته اند. مثلا نوشته اند تو را به خدا دیگر نیروهای معلول را به جبهه نفرستید، این بنده خدا نه میبیند نه میشنود. دو نفر باید مواظب این باشند!
دیگر نمیدانند که من در جبهه این جوری شده ام. وقتی این افکار به مغزم خطور می کند با خود میگویم مثل اینکه غیر از چشم و گوش کله ام هم کار نمیکند. انگار پاک قاطی کردم. این دریوری ها که میگویم سرم را بالا میگیرم و دعا میکنم: «خدایا خودت یک کاری کن!»
🗣 مطالب را منتشر کنید، و در افزایش سواد رسانهای جامعه سهیم باشید.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی🔻
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر🔻
@shahidaghseyedmostafamousavi
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 ##ممد_نبودی
▪️ فیلمی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از لحظات سخت و نفس گیر آزادسازی شهر مقاوم خرمشهر از چنگال متجاوزین بعثی عراق در سوم خردادماه ۱۳۶۱ و تصاویری از خرابی و ویرانی های بجامانده از ۵۷۸ روز اشغال این شهر توسط ارتش بعث عراق با نوحه زیبا و شنیدنی (ممد نبودی ببينی شهر آزاد گشته)
🎙ممد نبودی ببينی شهر آزاد گشته
خون يارانت پر ثمر گشته
آه و واويلا ، كو جهان آرا ؟
نور دو چشمان تر ما…
امیدم گشته نا امید ، بعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
ای نخل غلتيده به خون ، اشكی از شادی
همچو من بفشان ؛ روز آزادی!
خيل ياران را خيز و ياری كن
دشت شادی را آبياری كن
نخل در آتش شعله ور
گر چه شد بی سر
نوبتی ديگر گشته بار آور...