eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
333 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.6هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می‌دید نگاهم دزدانه به طرف در می‌دود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه‌ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان می‌کشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح را از یادش نمی‌برد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط به‌خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو می‌گیریم!» 💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس می‌کشیدم و او به اشک‌هایم شک کرده و می‌خواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه!» حالا می فهمیدم شبی که در به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی می‌کرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. 💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و می‌دید شنیدن نام دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعه‌ها تو همین شهر سُنی‌نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو می‌کوبیم!» نمی‌فهمیدم از کدام حرف می‌زند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمی‌شنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف می‌لرزید. 💠 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمی‌دانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه بهشت سعد و جهنم من شد. تمام درها را به رویم قفل کرد، می‌ترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از کشید :«نازنین من هر کاری می‌کنم برای مراقبت از تو می‌کنم! اینجا به‌زودی میشه، من نمی‌خوام تو این جنگ به تو صدمه‌ای بخوره، پس به من اعتماد کن!» 💠 طعم عشقش را قبلاً چشیده و می‌دیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بی‌رحمانه دلم را می‌سوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشی‌گری‌اش شده‌ بودم که می‌دانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را می‌دیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ می‌گفت و من از غصه در این ذره ذره آب می‌شدم. 💠 اجازه نمی‌داد حتی با همراهی‌اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه بودم که مرا تنها برای خود می‌طلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت می‌کردم دیوانه‌وار با هر چه به دستش می‌رسید، تنبیهم می‌کرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره‌ها می‌جنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله‌های مفتولی نمی‌شدم که دوباره در گرداب گریه فرو می‌رفتم. 💠 دلم دامن مادرم را می‌خواست، صبوری پدر و مهربانی بی‌منت برادرم که همیشه حمایتم می‌کردند و خبر نداشتند زینب‌شان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا می‌زند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد :«نازنین!» با قدم‌هایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شب‌ها تمایلی به هم‌نشینی‌اش نداشتم که سرپا ایستادم و بی‌هیچ حرفی نگاهش کردم. 💠 موهای مشکی‌اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت :«باید از این خونه بریم!» برای من که اسیرش بودم، چه فرقی می‌کرد در کدام زندان باشم که بی‌تفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :«البته تنها باید بری، من میرم ✍️نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✍️ 💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره ، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم ، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!» حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز وارد شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و رو کرده انبار باروت!» 💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید ؟» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» 💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!» 💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم هستن، امشب به حرم (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» 💠 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟» 💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» 💠 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این مست محبت این زن شده بودم. 💠 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!» از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به وفا می‌کردم که در برابر چشمان مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم... ✍️نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: کانالهای ایتا http://eitaa.com/shahidmostafamousavi @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamou
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت شصت و پنجم"دست عنایت الهی ♦️ ۶۵ شد تحمل و استقامت در برابر مشکلات بود. یکی از عجایب زندگیم که همیشه فکر و ذهنمو به خودش مشغول کرده، قدرت تحمل بچه هایی بود که در ضعیف ترین وضعیت ممکن از لحاظ جسمی قرار داشتند. واقعاً چه نیرویی بود که بدن های ضعیف و نحیف رو سر پا نگه می داشت و زنده موندند؟  در شرایط عادی و با بدن سالم و بدون گشنگی و تشنگی تحمل چند ساعت از اون شرایط امکان پذیر نبود و احتمال مرگ هر لحظه وجود داشت. چگونه اون روز طولانی و طاقت فرسا رو بچه ها تحمل کردن؟ با چه زبونی باید گفت و نوشت که دست غیبی و در کار بود. ♦️عده ای بد باور مگه تو کتشون میره که خدا بنده هاشو تو شرایط سخت تنها نمیذاره! حتما باید خدا از آسمون برامون پتو و لباس گرم و آب و غذا حواله میداد و بعثیایی که گرگ وار به جون بچه ها افتاده بودن رو یه جا نابود می کرد تا ما باورمون میشد که خدا هوامون رو داره؟ نه ،در اون روز نه پتو و لباسی و غذایی از آسمون حواله شد و نه سربازی از دشمن هلاک شد ، اما همه ما به وضوح دست و پر مهر الهی رو که مانند چتری بر سرمون کشیده می شد رو می دیدیم. کابل ها درد داشت. سرما سوزش داشت ، اما خدا تحملش رو هم داده بود که در شرایط عادی امکان پذیر نبود. ♦️تحقیر و شکنجه بود، اما در کنارش امید هنوز تو دلامون زنده بود. به خودمون دلداری میدادیم که این سختیها تموم میشه و به و خونواده بر می گردیم. نشونه این امید و زنده دلی هم این بود که در طول الاثری، هیچ کسی دست به خودکشی نزد. تعدادی زیر شکنجه و بیماری های گوناگون جون دادن و شهید شدن و در جوار رحمت الهی آروم گرفتن ، اما تسلیم دشمن نشدن و با افتخار و روی سفید به محضر یار شرفیاب شدند. ♦️چه اونایی که در اوج و رفتند و چه اونایی که موندن ، همه سرافرازانه این مسیر رو به پایان رسوندن و شرمنده لطف و احسان الهی و مردم شریفمون نشدن و شرف و عزت ایرانی و اسلامی خودشون رو حفظ کردن و از سخت الهی روسفید خارج شدند. بارها و بارها آمار گرفتند و لیست تهیه کردند. همه کلافه شده بودن تا جایی که معدود نگهبانهای با وجدان که اندک عاطفه ای در وجودشان بود، از این وضعیت ناراحت بودند و زجر می کشیدند و برخی از اونها گاهی یه جوری ابراز با ما می کردند... ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠(۱۹۲) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و نود و دوم:بعثی ها و حقوق بسیجی ♦️تبلیغاتی که در رابطه با بسیج و بسیجی تو گوش ارتش عراق کرده بودن دو چیز بود و اونها هم باورشون شده بود؛ یکی این که رژیم ایران تعدادی از مردم رو به زور به جبهه اعزام می کنه و اگه کسی نره اعدام می‌شه یا به زندان میفته و حق و حقوق خودش و خونواده اش از بین میره. دوم این که؛ پول زیادی به تعدادی از مردم فقیر روستاها و مناطق فقیر و بدون شغل میدن و اونها رو بدون آموزش روانه جبهه می‌کنن و به اصطلاح به عنوان گوشت دمِ توپ از اینها استفاده می‌کنن. 💢این اصطلاح گوشت دمِ توپ رو منافقین و نهضت آزادی و ستون پنجم خودمون تو ایران هم بکار می‌بردن. تصورشون این بود تعدادی به زور و اجبار، تعدادی هم بخاطر پول میان جبهه. همین اتهام ناجوانمردانه‌ای که این سال‌هاست که به مدافعین حرم هم زده می‌شه که اینها به خاطر حقوق و مزایا میرن سوریه و عراق! ♦️اما وقتی پایمردی بچه‌ها در دفاع از اعتقاداتشون و علاقۀ ویژه اونها رو به امام نگاه می‌کردن، می‌فهمیدن که حسابی گول تبلیغات حزب بعث و رادیو و تلویزیون صدام رو خوردن! وقتی می‌گفتیم هر کسی از هر اداره ای که اعزام می‌شه حقوق و فوق العاده جنگی نداره و همون حقوق اداره رو به خونواده‌ش میدن براشون خیلی جای تعجب داشت! وقتی می‌گفتیم کسی برای پول نمیاد و حتی افراد بی‌شغل یه کم هزینه ناچیز که در اون زمان دو هزار تومان بود رو دریافت می‌کنن و حتی تعداد زیادی، همینو هم نمی‌گیرن، واقعاً مغزشون هنگ می کرد و این حرفها خیلی براشون مفهوم نبود. 📌اما به تدریج باورشون شد و همین هم رمز تغییر و تحول درونی در بعضی از اونها بود. چیزی به نام در ابتدای اسارت برای عراقی ها معنا و مفهوم نداشت و باورشون نمی شد عده ای واقعا برای تکلیف شرعی به جبهه بیان و از مرگی با شرف به اسم شهادت واهمه نداشته باشن و حتی به استقبالش برن. اما به تدریج این واژه براشون معنا و مفهوم پیدا کرد و به چشم خودشون دیدند که عده ای از همین اسرا وقتی که پای اعتقادات و رهبرشون پیش بیاد، شجاعانه می ایستند و تا مرز شهادت پیش می رن و حتی تعدادی هم به علت پایمردی شربت شهادت رو در اوج و نوشیدند. 💥اسارت نه فقط برای آزادگان ایرانی بود، بلکه برای عراقی هایی که طینت پاکتری داشتند نیز تعلیم و تعلم و آموختن درس های بزرگ از اسرای ایرانی بود... دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟 ✨ با حمایت از و ، این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام وصل می‌شود، ان شاء الله . ✨ 6⃣1⃣ ❇️ ⁉️ 💠 قسمت سوم 📌 در ادامه بحث تقوا و زمینه سازی ظهور باید این نکته را عرض کنم که برای اینکه مردم پای کارِ امام زمان عجل الله بیایند، باید و حضرت را درک کنند. ✴️ چرا عمری است که ما مردم در ايران برای عزای امام حسین علیه السلام از جان و دلمان مایه میگذاریم و از زندگی و آسایش و مال خود برای امام حسین علیه السلام میگذریم؟ 👈 چون واقعه عاشورا و امام حسین علیه السلام ، غربت و مظلومیت حضرت را درک کرده ایم. و وضعیت اسارت و به شهادت رسیدن ولی خدا برای مردم اتمام حجت شده است. (البته الحمدلله که این طور است) ⚠️ اما چرا مردم به صورت جدی پای کارِ امام زمان عجل الله نیامده اند و حدود 1200سال است که کارِ حضرت روی زمین مانده است ⁉️ این یک دلیل دارد و آن اینست که مردم غربت و تنهایی مهدیِ زهرا سلام الله را درک نکرده اند. ⚜ خداوند در قرآن از ویژگی های مومنین می فرماید : الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ﴿ آیه ٣/سوره بقره ﴾ پرهیزگاران کسانی هستند که به غیب ایمان دارند... 💥ببینید کار چقدر سخت است❗️ 👈 مردم باید به غیب، که ولی عصر عجل الله مظهر این غیب است، ایمان داشته باشند، بعد از اعتقاد به آن شخصی که در غیبت است به غربت و تنهایی اش ایمان و یقین آورند، کار سخت و سخت تر می شود. ❇️ امام صادق عليه السلام میفرمایند : شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند. (شجره طوبی، ج. ۱، ص. ۳) 🔅 بعضی از بزرگان که در تشرفات مختلف به محضر امام زمان عجل الله حاضر شده اند، می‌گویند که زیر چشمان حضرت به خاطر گریه ی زیاد کبود بوده است و ازچشمان زیبای حضرت اشک جاری بوده است. چرا شیعیان به این غم دست نیافتند؟ ⁉️ مگر طبق حدیث امام صادق که فرمودند شیعه باید با حزن ما محزون باشد ، مگر نباید شیعیان با ناراحتی حضرت ناراحت باشند⁉️ 👈 در این سخن معصوم شیعه با یک موءلفه مهم معرفی شده است. ✍ اکنون در جامعه درک از حال اضطرار حضرت را چند نفر متوجه شده و به آن اشاره دارند؟ اصلاً برای چند نفر مهم است ؟ چرا صدای سخنرانان ، علما ، خطیبان نسبت به روضه و مظلومیت امام زمان عجل الله بلند نشده است؟ 🌐 روایت میشود که در زمان امام رضا علیه السلام عده ای از محبین به درب خانه امام رضا علیه السلام رفتند و ساعت ها پشت درب خانه حضرت بودند و چندبار خادم به در خانه رفت از آنها میپرسید شما چه کسانی هستید آنها در جواب میگفتند ما شیعیان حضرت هستیم و خادم زمانی که برای اجازه ورود به محضر حضرت میرفت ایشان اجازه ورود را نمی‌دادند. تا اینکه حضرت بعد از چند روز که اجازه ندادند در آخر به خادمِ خود فرمودند به آنها بگویید که نگویند از شیعیان ما هستند بلکه بگویند از محبینِ ما هستند. ❎ در این اتفاق حضرت میخواستند این موضوع را به ما بفهمانند که جایگاه شیعه و محب بسیار متفاوت است. ⭕️ حالا ما آیا محب هستیم یا شیعه ؟ 👈 اگر شیعه هستیم چرا حال امام زمانمان را به تعبیر دعای ندبه ( اضطرار امام ) را درک نمیکنیم؟ امام زمانی که حضرت علی علیه السلام با آن همه مظلومیتشان در مورد ایشان می فرمایند در اخر الزمان با فرزندم مهدی کاری میکنند که👈 (آواره اش میکنند (طردش میکنند) و (یکه و تنها می شود) . ❌ باور کنیم چون شیعه واقعی نیستیم، حال امام زمانمان را درک نمیکنیم. ✅ اگر کسی را رعایت کند، زبان، گوش، چشم، دست و قدمش الهی شود و در مسیر کسب اسماء تلاش کند کم کم به آن سمتی که حال امام زمان عجل الله را درک کند، حرکت کرده و کم‌کم پای کار زمینه سازی ظهور می‌آید. 🎙مدیر مجموعه فرهنگی مذهبی یاوران امام زمان عجل الله{ } ✅ نشر این مطلب هست. 🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟💐🍃🌟
💠 آیا میدانید مهمترین موضوعِ مقام معظم رهبری چیست ؟ 📜 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه میفرمایند : بالاترین امر به معروف ، امر به است . ✍️ و یا امام باقر علیه‌السلام میفرمایند : در اصول دین ، موضوع از چهار اصل دیگر برتر است ، زیرا که کلید آنهاست ؛ حضرت در حدیثی دیگر میفرمایند : اینقدر که در قیامت از شما سوال میشود از موضوعات دیگر سوال نمیشود . 🔰 اکنون حضرت مهدی سلام الله علیه ، امام و سرپرست ما هستند و ، و ایشان بر ما واجب است . ✨ امیرالمومنین علیه السلام ، در توصیف احوال امام زمان در میفرمایند : در آخرالزمان با فرزندم مهدی کاری میکنند که او و می‌شود . 📖 در زیارت وارث آمده است : وَلَعنَ الله اُمَةً سَمِعَت بذٰلِکَ فَرَضِیَتْ‌به‌ یعنی که نسبت به و تنهایی امام زمانشان بی‌تفاوت و باشند مورد خدا واقع میشوند . 📌 پس ، قطعا در قیامت از ما سوال میکنند ، به دلیل بی توجهی و اَعمال شماها ، ۱۲۰۰سال امام زمانتان در و بود ، شما برای رفع موانع ظهورش چه کردید ؟ 👈 در آن زمانِ سخت چه پاسخی خواهیم داد ؟ 🆔 دریافت لینک مطالب : برگرفته شده از سلسله مباحث های سیدعلیرضاحسینی
💠 آیا میدانید مهمترین موضوعِ مقام معظم رهبری چیست ؟ 📜 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه میفرمایند : بالاترین امر به معروف ، امر به است . ✍️ و یا امام باقر علیه‌السلام میفرمایند : در اصول دین ، موضوع از چهار اصل دیگر برتر است ، زیرا که کلید آنهاست ؛ حضرت در حدیثی دیگر میفرمایند : آنقدر که در قیامت از شما سوال میشود از موضوعات دیگر سوال نمیشود . 🔰 اکنون حضرت مهدی سلام الله علیه ، امام و سرپرست ما هستند و ، و ایشان بر ما واجب است . ✨ امیرالمومنین علیه السلام ، در توصیف احوال امام زمان در میفرمایند : در آخرالزمان با فرزندم مهدی کاری میکنند که او و می‌شود . 📖 در زیارت وارث آمده است : وَلَعنَ الله اُمَةً سَمِعَت بذٰلِکَ فَرَضِیَتْ‌به‌ یعنی که نسبت به و تنهایی امام زمانشان بی‌تفاوت و باشند مورد خدا واقع میشوند . 📌 پس ، قطعا در قیامت از ما سوال میکنند ، به دلیل بی توجهی و اَعمال شماها ، ۱۲۰۰سال امام زمانتان در و بود ، شما برای رفع موانع ظهورش چه کردید ؟ 👈 در آن زمانِ سخت چه پاسخی خواهیم داد ؟ @sadatmahdvi
✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃 ✨با حمایت از و ، این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام وصل می‌شود، ان شاء الله.✨ 4⃣9⃣ 💢 چرا اولیاء خدا تنها ماندند 💢 💠 قسمت سی و هشتم ✍ در رابطه با اینکه و اکنون امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ۱۲۰۰سال است در غربت و مظلومیت بسر می‌برند، تصمیم بر این شد که گوشه ای از زندگی پیامبران گذشته را عنوان کنیم و ارتباط آن را با کار امام زمان سلام الله علیه و زمینه سازی ظهور خدمتتان بیان کنیم . 📖 وقتی که آدم علیه السلام از بهشت خارج شد، خداوند کلماتی را به انسان آموخت که باعث پذیرفتن توبه او شد 👈 فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ . [ سوره بقره آیه ۳۷ ] پس آدم، از خدای خود کلماتی آموخت و خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خدا بسیار توبه‌پذیر و مهربان است . 🔶 جبرئیل امین به حضرت آدم فرمود : خداوند متعال را به این کلمات قسم بده، تا بخشیده شوی 👇👇👇👇 👈 اللهم اِنّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا اَن تَغفِرَ لی . خدایا تو را به حق این پنج نور مقدس که نام بردم قسم می‌دهم که جز این نباشد که مرا بیامرزی . ✨ جبرئيل امين اين اسامي را بر حضرت آدم عليه السلام تلقين نمود و گفت که اين دعا را بخوان : ياحميد بحق محمد ، يا عالي بحق علي ، يا فاطر بحق فاطمه ، يا محسن بحق الحسن ، و الحسين و منک الاحسان . ↩️ وقتي حضرت آدم نام امام حسين عليه السلام را گفت، اشک از چشمانش جاري شده و قلبش دگرگون شد و از جبرئيل پرسيد: چرا وقتي نام امام حسين عليه السلام را گفتم، اشکم جاري شد و قلبم شکست ⁉️ 💫 جبرئيل پاسخ داد : براي آن حضرت مصيبتي رخ خواهد داد که همه مصيبت ها در مقايسه با آن کوچک هستند! حضرت آدم عليه السلام پرسيد: اين چه مصيبتي است؟ جبرئيل پاسخ داد: عطشان، بي کس، تنها و بي ياور کشته مي شود که در آن حال ندا سر مي‌دهد که واي از عطش ! 🕋 وقتی که آدم علیه السلام گریه کرد، از جانب خداوند متعال خطاب شد که به آدم بگو بخشیده شدی، در واقع عظمت این حادثه این است که جایگاه گریه بر اولیاء خدا و درک مظلومیت و غربت آنها چقدر عظیم است . 🔰 عزیزان❗️ غربت و مظلومیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف افسانه نیست، معصومین سخنان متعددی راجع به غربت و مظلومیت امام زمانمان فرمودند، امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند : صاحبُ هذا الامر الشریدُ الطریدُ الفریدُ الوحید . امام عهده دار امر نجات انسان ها ، همان ی ی بی کس . حال باید از خودمان بپرسیم که خداوندا، یعنی این باید جایگاه امام زمان باشد، که به‌ خاطر ما در و است ‼️ ✨چطور باید مردم را به حقیقت غربت و مظلومیت امام زمان سلام الله علیه آگاه کرد؟ آیا اشتباه است که با مردم از غربت و مظلومیت امام زمانمان صحبت کنیم؟ 💥ما باید آگاه شویم و بر غربت و مظلومیت امام زمانمان گریه کنیم تا با فهم حال امام، در مسیر یاری ایشان قرار بگیریم و زمینه ظهورشان فراهم شود، إن شاء الله . 🎙مدیر مجموعه فرهنگی مذهبی یاوران امام زمان عجل الله{ } ✅ . •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃 ✨با حمایت از و این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام وصل می‌شود، ان شاء الله. ✨ 6⃣9⃣ 💢 چرا اولیاء خدا تنها ماندند 💢 💠 قسمت چهلم ⚜ در متن‌های گذشته گفتیم که ، مطالبی را از زندگی اولياء گذشته خدمتتان ارائه می‌دهیم، و ارتباط آن با را عنوان میکنیم . 📜 یکی از وقایعی که در زندگی حضرت آدم عليه السلام رقم خورد این بود که قابیل به برادرش هابیل و ایشان را به قتل رساند . 💥 شاید بعضی افراد عنوان کنند که ارتباط این موضوع با چیست ؟ 👇👇👇 🌺 اکنون احادیثی را از معصومین علیهم السلام عنوان می‌کنیم، تا بدانید که رابطه ، با کار سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در چیست ؟ ⚠️ وقتی که بحث می‌شود، همه ما خودمان را از این مبرا می‌دانیم، و بجای اینکه بفکر درمان حسادت در وجودمان باشیم، می‌گوییم ما هرگز حسادت نمی‌کنیم ‼️ 👇👇 ❇️ رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: كُلّ بَني آدَم حَسود . همه فرزندان آدم حسودند . 👈 با توجه به سخن رسول الله صلی الله علیه و آله کسی نمی‌تواند عنوان کند که حسادت در وجود من نیست، و باید انسان باشد . ✍ گناهان انسان به دو صورت بروز می‌کند: 1⃣ مانند : غیبت، تهمت و غیره که با اعضاء انسان پدیدار می‌شود و در ظاهر می‌توان آنها را دید . 2⃣ که در قلب پدیدار میشود و با چشم قابل مشاهده نیست . ⬅️ حسادت از گناهان جوانحی است که در پدیدار می‌شود و باعث بوجود آمدن گناهانی همچون غیبت، تهمت، دشنام و... می‌شود . ✅ اکنون باید انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم و با مقابله کنیم، و آن را از درونمان خارج کنیم . 🔅 رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: لایَجتَمِعُ الحَسَدُ وَ الایمانُ فی قَلبِ امْرِیءٍ . حسد و ایمان هرگز در دل یک نفر با هم جمع نمی‌شوند. (مستدرک، ج ١٢، ص١٨) 📌 توجه کنید رسول الله می‌فرمایند: حسد و ایمان در قلب یک نفر جمع نمی‌شود، و به این مسئله توجه کنیم که عامل و است، چرا که اگر انسان دنیا را پست و بی ارزش بداند لحظه‌ای دچار حسادت نخواهد شد . 📚 و در حدیثی دیگر امام جعفرصادق علیه‌السلام می‌فرمایند: آفةُ الدّینِ : اَلحَسدُ وَالعُجْبُ وَالفَخرُ . سه خصلت آفت دینند : ، خودبزرگ بینی و فخرفروشی به دیگران . (اصول کافی، ج ٣، ص ٤١٨) 🔰 با توجه به سخن معصومین علیهم السلام باید گفت کسی که حسادت در وجود او است، ایمان در قلبش جایی ندارد و همین رذیله اخلاقی حسادت باعث می‌شود انسان نسبت به امام زمانش بی تفاوت باشد و نتواند در مقام و حضرت قرار گیرد . ✅ عزیزان ما به عنوان یک شیعه باید با و ، [ محاسن الاخلاق ] صفات رذیله همچون حسادت و... را در وجود خودمان از بین ببریم، تا بتوانیم به عنوان یک سرباز خدمت گذار امام زمانمان باشیم . ↩️ چرا که منشأ تمام خطاهای انسان و دلبستگی‌های دنیوی است، و اگر ما رذائل اخلاقی را از خود خارج کنیم، می‌توانیم و امام زمانمان را درک کنیم و در حضرت برآمده و زمینه ساز ظهور ایشان باشیم . 🎙مدیر مجموعه فرهنگی مذهبی یاوران امام زمان عجل الله { } ✅ . •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 💥میزان و ما شیعیان ، از امام عصر عجل الله چقدر است ؟ ✍️ امیرالمؤمنین و امام کاظم علیهما السلام می‌فرمایند : مهدی ما در زمان غیبت و است. امام صادق علیه السلام در دعای ندبه فرموده‌اند : ( ) یعنی فرزندم مهدی در زمان غیبت است و قلب نازنینش در فشار است. ما چقدر نسبت به این ۱۲۰۰ ساله امام زمان پیدا کردیم؟ 🔰 اگر می‌دانستیم ، پس چرا در و بی‌خیالی هستیم و موضوع غربت امام زمان عجل الله و از حضرت را همچون مظلومیت امام حسین علیه السلام در جامعه فریاد نمی‌زنیم تا اهل جامعه همانگونه که به سمت کربلا و عزاداری حرکت می‌کنند ، به سمت از امام زمان خود نیز حرکت کنند ، زیرا تبعیت و همراهی با امام معصوم است و حضرت ۱۲ قَرن است که تنها دستورشان به ما این بوده که زمینهٔ ظهورشان را فراهم کنیم... 🎥 چرا در ، ، مساجد و هیأتها ، صحبتی در مورد امام زمان عجل الله و توصیه به و برای ظهور امام دیده نمی‌شود؟ 📖 در زیارت وارث آمده است : «وَلَعنَ الله اُمَةً سَمِعَت بذٰلِکَ فَرَضِیَتْ‌بِه‌ِ» یعنی که نسبت به و تنهایی امام زمانشان بی‌تفاوت و باشند ، مورد خدا واقع می‌شوند . 🔸و اگر شناختی هم از ۱۲ قَرن و امام زمان عجل الله نداشتیم ، پس چگونه خود را شیعه و مؤمن می‌دانیم ؟ زیرا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند : کسی است كه با غم امامش ناراحت ، و با شادی امامش خوشحال می‌شود و به دنبال امام خویش می‌باشد تا پا جای پای آن حضرت بگذارد، و بايد در هر امری او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد. ( بحارالانوار، ج 24، ص 51 ) 🔹امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «أَدْنی مَعْرِفَةِ الإِمامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِيِّ إلاّ دَرَجَةُ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ» حد نسبت به امام زمانت این است که فقط بدانی او جانشین بر حق پیامبر ﷺ و وارث اوست ، و متأسفانه امروز در بین مؤمنین به این از نسبت به امام زمان بسنده شده است. 🇮🇷 و این موضوع جای تفکر فراوان دارد که چرا در امام عصر عجل الله از و و از امام در برطرف کردن موانع ظهور وجود ندارد. ✨در صورتی که امام باقر علیه‌السلام فرموده‌اند: بنده ایمان نخواهد آورد ، مگر آنکه خود را داشته باشد و به آن حضرت کند و ایشان باشد. (کلینی، 1429ق، ج1، ص180) جهت کسب شناخت بیشتر نسبت به امام زمان عجل الله ، حضرت و ظهور امام عصر عجل الله ، سلسله مباحث زیر را دنبال کنید 👇👇 🆔 چرا اولیاء خدا تنها ماندند؟ 🆔 چگونه زمینه ساز ظهور باشیم؟ 🎙️سخنران : سید علیرضا حسینی ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNW