گمشده هور49
.... سردار حاج علی هاشمی .....
ننه و بابا که اسم عملیات را می شنوند، در خودشان فرو می روند. بلند می شوم و دستها و پاهای ننه را می بوسم و به پدرم که همین طور نشسته و نگاهم میکند، میگویم
- کاری نداريد الآن با من، برم؟ .
- برو خدا به همراهت
راه می افتم سمت خانه ی خودمان تا سری هم به رسمية بزنم. یک کمی دلگیر است، خیلی سعی می کند بروز ندهد اما نمی شود حق دارد تازه عروس است.
- چرا اینقدر دیر به دیر می آی؟ نمیگی من اینجا تنهام؟
- ای بابا خانوم. عین بچه ها بهانه گیر شدی؟ حالا من که خوب میام. بچه هایی هستند تو قرارگاه که یک ماه یک ماه هم به خانواه شون سر نمی زنند. جنگه دیگه،
سرش را کرده توی قابلمه ی غذا و میخواهد به من بفهماند که قهر کرده. می روم جلوی رویش می ایستم و میگویم:
- حالا میگن شما خیاطید، این رو برام وصله میکنی؟
شلوارم را می دهم دستش.
- شلوار نو که داری این رو برای چی وصله کنم؟!
- نه همین رو میخوام هنوز میشه پوشیدش. فقط یه کم سر زانوش رفته.
.- نه من وصله بلد نیستم بكنم. .
انگار هنوز ناراحتی اش تمام نشده بهانه می گیرد.
- باشه من هم می برم میدم خیاطی های صلواتی هم کارشون رو بلدند هم این که اینقدر سؤال و جواب نمیکنند.
- تو وقتی شلوار داری چرا باید شلوار وصله دار بپوشی؟
_ اشکالی داره بالاخره اینها هم باید استفاده بشه دیگه. هالا بيا بشین، اون غذا رو ول کن. میخوام یه قصه برات بگم. یک خانومی بود، قدیم، متوکل و مؤمن، بچه اش از دست رفت. وقتی شوهرش اومد خانه. غذا برای شوهرش برد و توی صورتش میخندید اصلا انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. بعد که خستگی شوهرش رفت، يواش يواش به شوهرش گفت که بچه از دستشون رفته و امانت خدا بوده که برگردوندند به صاحبش
- رسميه دارد در سکوت به حرفهایم گوش میدهد و چیزی نمی گوید، اما . الآن دیگر به صورتم نگاه می کند و قهرش تمام شده.
. - هر وقت دلت گرفت برو پیش ننه هم خالته، هم مادر منه. این طوری تنهایی هم اذیتت نمیکنه.
ادامه دارد.
فروتنى حضرت امام حسن (عليه السلام) و تواضع آن انسان الهى چنان بود كه : روزى بر گروهى تهيدست مى گذشت و آنان پاره هاى نان را بر زمين نهاده ، روى زمين نشسته بودند و مى خوردند ، چون حضرت امام حسن (عليه السلام) را ديدند گفتند : اى پسر رسول خدا ! بيا و با ما هم غذا شو ! به شتاب از مركب به زير آمد و گفت : خدا متكبران را دوست ندارد و با آنان به خوردن غذا مشغول شد .سپس همه آنان را به ميهمانى خود دعوت فرمود ، هم به آنان غذا داد و هم لباس
هدایت شده از عارفین
#اگه_جز_امام_کسی_اینو_میگفت...
🍃امام خمینی: مسئولان جمهوری اسلامی اگر به فکر ایجاد حکومت جهانی حضرت حجت نباشند خائن و خطر سازند حتی اگر به مردم
خدمت کنند!!
📚صحیفه امام ج ۲۱ ص ۱۰۷
#کانال_عارفین
@Arefin
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #روایت_فارس | صفر تا صد ماجرای بنر سربازان اسرائیلی در شیراز
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از کشتی نوح تا کشتی حسین علیه السلام
قسمتی از سخنرانی تصویری در ارتباط با پیاده روی #اربعین و ظهور
#بشارت
#رائفی_پور
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#کنفرانس_ریاضی_و_علامه_حسن_زاده
🍃يكی از اساتيد رياضی دانشگاه تهران نقل کردند: قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در كنفرانسی بين المللی به یکی از کشور های غربی برن. وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما ؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمی کنن.
🍃رفتم پیشش نشستم بهش گفتم حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره گفت: می دانم ، گفتم حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین، گفت: می دانم دیدم کم نمیاره…..
🍃جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش ، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.
🍃از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه می نویسه . گفتم حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده. دوباره خوابیدم.بیدار که شدم دیگه نمی نوشت گفتم چی شد؟ برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل رو نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.
🍃شوکه شده بودم . ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم ، بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را داند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود . تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند....
هدایت شده از 🚩 امــــاج - اخبار مقاومت جهان اسلام
حجت الاسلام و المسلمین قپانچی امام جمعه نجف از مسئولان عراق خواست ویزا را برای ورود زائران اربعین ایرانی لغو کنند و تاکید کرد: این کار نوعی خدمت به امام حسین علیه السلام است
🔶🔹اماج
https://eitaa.com/amaj24
هدایت شده از احادیث اهل البیت علیهمالسّلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کامران نجفزاده ازجلسه محرمانه روحانی درنیویورک میگوید؛جلسه با اونایی که نهادرياست جمهوری،نخبگان سياست خارجی آمريكا نامید!
جلسهای بدون دوربین و خبرنگار
✅ http://eitaa.com/joinchat/2245328896C48e7560e93
#شهیدی_که_روی_هوا_راه_میرفت❗️
#شهید_احمد_علی_نیری
#عارفانه
🍃شهید احمدعلی #نیری یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است!
☘مرحوم آیت الله حق شناس درباره شهید نیری گفت: " #در_این_تهران_بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
در بخشی از کتاب #عارفانه نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این #جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
🍀سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. #اما_نه_روی_زمین ! بلکه #بین_زمین_و_آسمان_مشغول_تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم #احمد_آقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت #تا_زنده ام به کسی حرفی نزنید
هدایت شده از خبرگزاری فارس
یاسر القحطانی از علی دایی سبقت گرفت!
⚽️مهاجم سابق تیم ملی عربستان درنظر سنجی AFC از آقای گل فوتبال جهان جلو افتاد.
🗳جهت رای دادن به علی دایی به لینک زیر مراجعه کنید👇
yon.ir/l1nVJ
@Farsna
روز 7 مهر 1359 صدای غرش هواپیماهای دشمن در آسمان آبادان پیچید و بعد چند انفجار که پالایشگاه را پر از دود و آتش کرد. آتش نشان ها، خیلی زود به رزمگاهشان آمدند.
مبارزه با آتش آغاز شده بود که هواپیمای بعثی دوباره از راه رسید و پالایشگاه را بمباران کرد. در این حادثه تعدادی از آتش نشان های شجاع کشورمان جانشان را تقدیم پروردگارشان کردند.
سال ها بعد به یاد آن فداکاری بزرگ روزهفتم مهرماه را روز آتش نشانی نام گذاشتند تا بهانه ای باشد برای تقدیر از مردانی که نامشان با ایثار و از خود گذشتگی گره خورده است.
آتش نشانان شجاع و با غیرت کشورم ایران از این روزهای تلخ فروان داشته اند که هر کدام می تواند بهانه بزرگداشتی باشد.
خاطره تلخ پلاسکو و آن 16 فرشته نجات که جانشان را فدای جان و مال مردمشان کردند را یادمان نرفته است.
صدها شهید آتش نشان دوران جنگ و بعد از آن را فراموش نخواهیم کرد.
شهید امید عباسی عزیز را یادمان هست که ماسکش را به ریحانه 10 ساله بخشید و خودش پر کشید.
پیامبر مهربان می فرمایند : مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمینَ عادِیَهَ ماءٍ أونارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّهُ؛[1]
كسى كه گروهی از مسلمانان را از خطر سيل يا آتش سوزى نجات دهد، بهشت بر او واجب مى شود.
این روز را به مردان بهشتی ایران زمین تبریک می گوییم.
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
Shahid Seyed Mostafa Mousavi. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
صلی الله علیک یا اباعبدالله
شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت
مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت
امروز نه،که روز الست بربکم .
باتو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس
گروه جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) سن وسال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص و شجاعتی مثال زدنی. وقتی همه اینها در دل دردانه پسری که تنها چند روز مانده تا 20 ساله شود، جمع میشود، دیگر کسی همچون سید مصطفی برای رفتن سر از پا نمیشناسد. آنقدر بی تاب رفتن میشود که همه، از جمله پدر و مادرش به این نتیجه میرسند که نمیتوانند مانعش شوند. شوق رفتن او را از این دنیای خاکی کند و با خود برد.نابغه کوچک مدافعان حرم، جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی و القاب مختلف دیگری که هیچکدام نمیتواند به تنهایی گویای دل بزرگ این شهید باشند.
«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید. مصطفی که از نسل دهه 70 بود، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند. شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد.
📸پذیرایی باشگاه رئال مادرید از دختر فلسطینی که به سرباز اسرائیلی سیلی زد
🔹️باشگاه رئال مادرید روز گذشته (جمعه) در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو از احد تعمیمی، دختر نوجوانی که در سن 16 سالگی به خاطر سیلی زدن به یک سرباز اسرائیلی در ماه دسامبر سال 2017 به هشت ماه حبس محکوم و به همین دلیل به نماد مقاومت فلسطینیها مقابل رژیم اشغالگر قدس تبدیل شد، استقبال کرد.
🇮🇷📢📢کتاب زندگی شهید حججی
یکسال و اندی بعد از شهادت و تشییع محسن حججی حالا کتاب زندگی وی با عنوان «سربلند» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شد.
«سربلند» روایت زندگی شهید حججی به قلم نویسنده کتاب «عمار حلب»؛ محمدعلی جعفری، در ۳۶۰صفحه و قیمت پشت جلد ۲۳۰۰۰تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد. علاقهمندان جهت تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت manvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را با پست رایگان دریافت کنند.
📒✂️برشی از کتاب #سربلند🔍📖
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند، تند حرفهایم را ترجمه میکرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را بردهاند «القائم» بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریدهبریده، جواب میداد و حاج سعید ترجمه میکرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!»… وارد قرارگاه حزبالله شدیم، فرماندهشان، مالک، آمد به استقبالمان. با خوشحالی و اهلاً وسهلا ما را چسباند تنگ سینهاش معلوم بود که او هم چشمش آب نمیخورد که زنده برگردیم. نشستیم و سیر تا پیاز ماجرا را برایش تعریف کردیم؛ از وضعیت پیکری که دیدیم و قابل شناسایی نبود. سریع گوشی را برداشت و تماس گرفت. مو به موی حرفهایی را که از ما شنیده بود، منتقل کرد. با آن طرف خط به حالت نیروی تحت امر، به عربی صحبت کرد. لابهلای صحبتهایشان زیاد از «سیدی علی عینی» استفاده میکرد. به حاج سعید چشمک زدم که با چه کسی صحبت میکند. گفت: «سیدحسن نصرالله !» مالک حاج سعید را صدا زد که بیا گوشی را بگیر. حاج سعید به فارسی شروع کرد حرف زدن. بعد هم به من اشاره کرد که حاج قاسم است. تازه متوجه شدم که حاج قاسم و سید حسن نصرالله از توی بیروت این عملیات را هدایت میکردند. به حاج سعید گفتم ماجرای استخوان را بگو. تا این موضوع را گفت، صدای حاج قاسم را از پشت خط شنیدم که پرسید: «جدی میگی؟!» سریع گوشی را قطع کرد که زود تماس میگیرم. دو، سه دقیقه هم نشد. گوشی زنگ خورد. مالک جواب داد. تند،تند حرفهایی زد و بعد خداحافظی کرد. به من گفت: «سریع استخون رو بیارا» رفتم از داخل ماشین استخوان را آوردم. مالک در همان فرصت یکی از نیروهایش را به خط کرد که بنزین بزند و راه بیفتد سمت طرابلس»، میخواستند استخوان را برسانند برای آزمایش دیان ای. آن طور که من متوجه شدم، شرایط مهیا نبود برای ارسال به ایران. موقع خداحافظی مالک باز ما را در آغوش گرفت و پیغام سیدحسن نصرالله را به ما رساند: «خیلی از آنها تشکر کنید بهشان بگویید آنها پهلوانان مقاومت هستند » همان شب برگشتیم مقر زرهی. حالی برایم نمانده بود؛ نه روحی، نه جسمی. صبح باخبر شدم که جواب آزمایش مثبت بوده و تبادل انجام شده است.
#شهید_محسن_حججی