حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیت الله بهجت رحمه الله علیه حتما بشنویم
💌 دو ذکر استغفار یعنی استغفرالله ربی و اتوبه الیه و صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم رو زیاد بگید در ماه شعبان و رمضان
خداوند در قرآن کریم میفرماید؛
♡ وجود پيامبر صلى الله عليه و آله و مردان خدا، مايهى امان براى اهل زمين است.
♡استغفار، مانع بلاست.
♡توبه و استغفار، اهميّت ويژهاى نزد خدا دارد، چنانكه سرنوشت امّتى را نيز تغيير مىدهد. «وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یستغفرون
_گناه زیاد شده و طبق روایات متواتر اگر جامعه ای فساد زیاد شد حتما عذاب حتمی هست مگر طبق این آیه قرآن وجود دو مساله باعث دفع عذاب میشود یکی وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و آن وجود مقدس نیست و دومی مساله موجب رفع عذاب میشود طلب استغفار هست
#آخرالزمان
#هشدار #همدلی_برای_ظهور
#اجتماع_قلوب #خودسازی
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🔷۲۸رجب؛ سالروز حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه
💠 با مرگ معاویة بن ابیسفیان لعنة الله علیهما در رجب سال ۶۰ قمری و شروع حاکمیت فرزندش یزید لعنة الله علیه، حاکم مدینه ولید بن عتبه تلاش کرد از امام حسین علیه السلام برای یزید بیعت بگیرد؛ از اینرو حسین بن علی(ع) برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه خارج شد و به طرف مکه حرکت کرد.
🔷حرکت از مدینه به مکه:
امام حسین(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال ۶۰ قمری به همراه ۸۴ نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. بنابر برخی منابع، ایشان شبهنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت.در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد. در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی میکردند. علاوه بر بنیهاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شدند.
🔸🔸🔸
🌎مجتمع اهل البیت علیهم السلام
التماس دعا
یوسف شیخ
🔷منابع:
🔸 ابناعثم، الفتوح؛
🔸خوارزمی، مقتلالحسین.
🔸بلاذری، انسابالاشراف.
🔸طبری، تاریخ الأمم و الملوک.
🔸مفید، الارشاد
🔸 دینوری، اخبارالطوال.
🔸ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
🔸صدوق، الامالی.
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرمودند: سختتر از یتیم جدا شده از پدر و مادر، یتیمی است که از امامش جدا شده و توانایی دستیابی به وی را ندارد ؛ و حکم امامش را درباره مسائل دینی مورد ابتلا نمیداند.
♦️ آگاه باشید هر فرد نا آگاه به شریعت ما که از دیدار ما محروم است #یتیمی است که در #دامن_عالمان_شیعه جای دارد.
♦️ آگاه باشید ، هرکس وی را هدایت و راهنمایی کند و شریعت ما را به وی بیاموزد ، در #مقام_رفیق_اعلی با ما خواهد بود.
📚 احتجاج (طبرسی): ج۱، ص۶۰
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۴۳)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و چهل و سوم:توبه نصوح محمد امین
🍂یه استوار ارتشی داشتیم بنام محمد امین که اونو از اردوگاه دیگهای آورده بودن قلعه. بچهها میگفتن مدتی با بعثیها همکاری داشته و بچهها رو اذیت کرده، اما بعدا پشیمون شده و توبه کرده بود. در قضیۀ شعار علیه حضرت امام(ره) به محمد امین گیر دادن که باید به امام توهین کنه. ولی سرشون پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت. بعثیها با کابل به جونش افتادن و به شدت میزدن. محمد امین نه تنها داد و بیداد نمیکرد، بلکه به طرز عجیبی#مقاومت می کرد و حتی تشویق به زدن میکرد.
🔹️همه متعجب بودن.
بلندبلند میگفت بزنید.
این بدن باید تاوان گناهاشو پس بده.
میگفت: بزنید این بدن باید تاوان خیانتهاش رو به این بچهها پس بده.
محمد امین جزو کسانی بود که حاضر نشد حتی بصورت#تقیه هم یه کلمه به امام توهین کنه. شدیدترین کتک ها رو تحمل کرد. کابل خورد، اذیت شد ، اما به برکت و لطف توبه نصوحی که کرده بود، مشمول لطف خدا شد و توانست تمام اون شکنجهها رو تحمل کنه.
📍اون روز، تولدی دوباره برای محمد امین بود و گرچه مدتها قبل توبه کرده بود، ولی کسی باورش نمیشد توبه او_توبه_واقعی باشه، اما اون صحنه و#استقامت دیدنی و#اعتراف به گناهش زیر شکنجه از محمد امین چهرهای#محبوب و دوستداشتنی پیش بچه ها ساخت و به عنوان#توبه_نصوح در اذهان همه ما نقش بست.
💥برادران ارتشی ما همدوش با بچه های سپاه و بسیج صحنه های عجیب و باورنکردنی از ارادت و عشق به انقلاب و امام به نمایش گذاشتند و ثابت کردند ایرانی رو نمیشه به ارتشی و بسیجی و سپاهی تقسیم کرد ٬محمد امین چند سال بعد از آزادی به علت حادثه ای از دنیا پرکشید و به جوار رحمت الهی شتافت...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهد
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
کلاس جبرانی۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت نود و هشتم
۰۰۰ من گفتم : آره محمد راست میگه ، پس حاج آقا قلعه قوند ؟ اَگه شما صلاح بدونی من ُ و محمد ُ و مهدی بخشی رو قبضه خمپاره پی ام پی کار کنیم و شما ُ و جمشید ُ و علی هم رو قبضه ثابت کار کنید ، ابوتراب هم تا زمانی که اینجاست تُو کارها کمکمون می کنه ، حاج آقا قلعه قوند گفت ، باشه موقتا" واسه حالا که نیرو کم داریم خوبه ولی حداقل باید دو نفر دیگه واسمون بفرستن وگرنه موقع حمله به مشگل بر می خوریم چون اَگه خدایی نکرده واسه کسی اتفاقی بیفته ممکن کار دچار مشگل بشه ، ابوتراب گفت : حالا که فعلا" من هستم ُ و کمکتون می کنم تا زمان حمله هم ان شاءالله نیرو میاد نگران نباشید ، حاج آقا قلعه قوند گفت : منم امیدوارم نیرو بفرستن ولی فعلا" باید خودمون کارها رو راست و ریست کنیم حتی ' اَگه نیرو هم نفرستادن کار نباید رو زمین بمونه ، درست این مَقر پنهانی ایجاد شده ولی ستاد خیلی روش حساب باز کرده و اون رو گذاشته واسه روز مبادا واسه لحظات حساس شب حمله چون ممکنه عراقیا بخان از توپ های فرانسویشون یا کاتیوشاها همزمان استفاده کنن اون موقع آتیش اونها رو بچه های ما خیلی سنگین میشه و کار رو واسه ما سخت میکنه ، جمشید پرسید آقا ؟ مشخص شده حمله دقیقا " چه موقعیه ؟ آقا قلعه قوند گفت : نه هنوز دقیقا" مشخص نیست ولی به ما گفتن شما تُو حالت سکوت باشید و اگر حمله شروع هم شد شما نباید عکس العملی نشون بدید تا بهتون دستور داده بشه ، علی پرسید یعنی اَگه حمله شروع شد ما دخالتی تُو حمله نداریم ، آقا قلعه قوند گفت : درسته دخالتی نداریم تا لحظه ایی که به ما دستور داده بشه محمد گفت : بچه ها این یعنی اینکه ما واقعا" سرباز گمنام امام زمانیم(عج) و اثری از ما رو نقشه نیست و هیچ کس از وجود ما اطلاع نداره ، بعد رو کرد به ابوتراب ُ و پرسید دُرسته برادر ابوتراب ؟ ابوتراب هم به علامت تائید سرش رو تکون داد ُ و گفت : درسته به جزء آقای کریمی ُ و مسئول اطلاعات و عملیات ستاد کُل و من ُ و شما چند نفر کسی از وجود اینجا اطلاعی نداره ، یه هو جمشید گفت پس واسه همین بود که ماشینی رو واسه بردن بَدَن پاک ناصر نفرستادن و گفتن موقتا" همین جا دفنش کنیم یه هو جمشید زد زیر گریه ُ و گفت بیچاره خاله ام که هنوز اطلاعی از شهادت ناصر نداره ، علی گفت : پس واسه همینه که مدت های زیادیه که واسمون غذای گرم نیاوردن ُ و جیره خشک بهمون میدن بعد رو کرد به من ُ و پرسید حسن توهم این موضوع رو می دونستی ؟ یه کم مَکث کردم ُ و گفتم : نه ولی اون روز که از آقای قلعه قوند خواهش کردم تا اجازه بده برم دنبال احمد آقا وقتی اصرار منو دید مجبور شد یه کمی واسم توضیح بده ، جمشید گفت : پس واسه همین کوتاه اومدی ُ و قبول کردی وگرنه من می دونستم امکان نداشت تُو به همین راحتی دوری بچه ها رو تحمل کنی ، تو که تُو محل یه روز اگر ما رو نمی دیدی جیغت بلند میشد ، علی گفت : آره آره جمشید یادت چند سال پیش عید تو با خانواده ات رفته بودی دِه بابات اینا ، حسن همیشه می گفت : اون عید نوروز واسش زهر مار شد ، هر وقت یکی از ماها نبودیم اصلا" مثل اینکه حسن مریض بود ُ و حال خوبی نداشت واسه همینه که همه ی ما عاشق حسن بودیم چون حسن مثل یه برادر بزرگ مراقب ما بود و عاشقانه همه ما رو دوست داشت ، جمشید گفت : یادت علی وقتی حاج گل ممد یه بار ناصر رو بد جوری تنبیه کرده بود حسن با عصبانیت رفت درب مغازش و مثل اینکه داداش ناصر از حاج گل ممد بازخواست کرد ، علی خندید ُ و گفت : آره یادمه بیچاره حاجی گُل ممد خنده اش گرفته بود ُ و فکر می کرد کار کاره مادر ناصره که حسن رو انداخته وسط ، تازه یادت میاد واسه ثبت نام تو ُ و ناصر تُو هنرستان توحید چقدر دوندگی کرد ، آقای مومنی به خاطر معدل پائین شما حاضر نبود شما رو ثبت نام کنه ، حسن چون شاگرد ممتاز هنرستان بود ریش گِرو گذاشت ُ و قول داد واسه شما دو نفر کلاس خصوصی ُ و جبرانی بزاره و معدل شما رو بالا بیاره و خود ِ آقای مومنی معاون هنرستان از این سماجت حسن تعجب کرده بود ُ و مدت ها تُو هنرستان صحبت از حسن عبدی ُ و قولی که داده بود و بلاخره هم به قولش عمل کرد ، جمشید یه دستی به صورتش کشید گفت بله عمل کرد ، صورت من هنوز از سیلی هایی که از حسن خوردم می سوزه بیچاره خدابیامرز ناصر که بعضی وقت ها صورتش کبود می شد ، حسن هر جا می دید من و ناصر داریم کم می زاریم و یا تُو کلاس جبرانیش شرکت نمی کنیم بلافاصله عصبانی می شد ُ و خلاصه دست به تنبیه اش بعد نبود واسه همین من ُ و ناصر از ترس حسن شروع کردیم حسابی درس خوندیم تا حسن به آقای مومنی اثباط کنه که ما لیاقت ثبت نام تُو هنرستان توحید دو راه قپون رو داشتیم چون درسمون خیلی خوب شده بود پدر مادرمون اجازه دادن تا همراه حسن ُ و بچه ها به جبهه اعزام بشیم ، جمشید زد زیر گریه ُو گفت : اما حالا دو تا ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی