eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
335 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️پروژه بیمارستانی که سال‌ها خاک می‌خورد امروز توسط رئیس‌جمهور افتتاح شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستیابی به دانش بارورسازیِ ابرها 🔹محققان در بیرجند به دانش تولید مواد اولیه بارورسازی ابرها دست یافتند. این مواد به تایید رصدخانه مرکزی آب‌وهوای روسیه را دریافت کرده و با کیفیت مشابه‌ نمونه‌های خارجی تنها یک‌چهارم آن‌ها قیمت دارد. ‌🔸این گروه از محققان موفق شدند ۲ ژنراتور با سوخت جامد و مایع برای ایستگاه‌های زمینی بسازند. همچنین اولین ایستگاه هوشمند زمینی بارورسازی ابرها با دانش ۱۰۰ درصد بومی در بیرجند راه‌اندازی شده است. https://eitaa.com/shahidaghseyedmostafamousavi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️⭕️حذف دکتر رئیسی از صحنه سیاست ❌با دیدن این کلیپ متوجه خواهید شد که چرا چپ و راست و انقلابی و غیر انقلابی دارن آتش سنگین بر سر دولت و شخص ابراهیم رئیسی میریزن؟! 🎥⭕️پشت پرده گرانی ها و حوادث اخیر از زبان استاد پورآقایی عزیزان ولایتمدار حتما کیلیپ رو دیدید، ولی ببینید و نشر بدید ، در این هجمه و حمله ی دشمن از بیرون و پیاده نظام آنها،  افسادطلبها و غربگدایان ، واجبه محکم در مقابل آنها بایستیم و روشنگری کنیم تا اهداف نجس آنها خنثی بشه . https://eitaa.com/shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت دعای ندبه به نیابت از شهدای گمنام باشد نگاه شهدا بدرقه راهمون🤲 🍃🌺🍃 چند صبح جمعه به انتظار او نخوابیده ای❓🥀🥀💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها💔 ❤سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج❤ 🌹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻💔
❤️ السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی سلام مولای من ✋صبحت بخیر😍 بہ دنبال تو مےگردم شبــ وروز ازبرایتــ اباصالح ڪجایے جان من بادا فدایتــ بہ شوق روے تو این دل شده سرمستــ آواز بیا با اشکــ دیده مي ڪنم آقا صدایتــ
✫⇠(۲۶۳) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و شصت و سوم:روزهای سخت دانشجویان فراری (۳) 🍂بعد از دو هفته از بیمارستان ترخیص شدم، اما دوباره یه فیلم جدی رو بازی کردم تا رسیدم نزدیک اردوگاه مقداری شربت سفید رنگ آلمنیوم‌.ام‌.جی رو که از قبل ریخته بودم توی دهانم بالا آوردم. نگهبان اردوگاه گفت اینکه خوب نشده چرا آوردینش اینجا؟ بُردنم اتاق «ردهه». بهیاری اردوگاه و دکتر دستور داد همونجا بستری بشم. 🔹️مقداری خورش کرفس خوردم و مبتلا به اسهال شدم و دوباره اعزام شدم بیمارستان. خلاصه با دوز و کلکی که بود یه ماه بدون شکنجه در بیمارستان بستری شدم و هاشم و مسعود رو هم بخاطر اسهال خونی بستری کرده بودن. بعد از یه ماه منتقل شدیم به انفرادی. هر روز از سلول می بردنمون بیرون توی هواخوری مقداری کتک می‌زدن و دیگه اینقدر کتک خورده بودیم پوستمون کلفت شده بود و اگه روزی اتفاقی کتک نمی‌خوردیم تعجب می‌کردیم. تقریبا تموم بهار رو تو اون انفرادی‌ سر کردیم و ماه رمضان سال ۶۹ رو هم کامل توی سلول انفرادی بودیم. 🔅 انتگرال آبکی و ناتموم 📌برای وقت گذرونی داخل سلول با مسعود و هاشم ریاضی کار می‌کردم زمین کاغذمون بود و قلم هم یه تکه چوب بود که کمی پارچه سرش بسته بودم و داخل آب می زدم و انتگرال می کشیدم. ولی تا مسئله به انتها می رسید اولش بخار می‌شد. آخرش نشد یه مسئله رو کامل روی زمین بکشم و به انتها برسه تازه حالا قدرِ مداد و دفتر رو می دونستیم. تموم این مدت چند ماه ما رنگ حموم به خودمون ندیدیم. 💥گاهی که نیاز به غسل پیدا می‌کردیم. در اوقاتی‌که می‌بردنمون توالت سریع به نیت غسل سرمون رو زیر شیر می گرفتیم و بقیه غسل رو با یه لیوان آب و یه تکه اسفنج داخل سلول انجام می‌دادیم. چند ماه بعد ما رو به اتاقکی در مجاورت انفرادی منتقل کردن که حدود نه متر مربع بود و این برای ما به نسبت انفرادی، بهشت بود. بعد از مدتی منتقلِ مون کردن به زندانِ ملحق تکریت ۱۱ و اونجا اوضاع کم‌کم عادی شد...  ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
شیطنت۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و سی و چهارم ۰۰۰ آره همکاری وجود داره ، من پرسیدم یعنی تو همه اینها رو می دونستی ُ و به من چیزی نگفتی ؟ میثم جواب داد بله هم من میدونستم هم بچه های اطلاعات سپاه و هم آقای دلبری ُ و آقای باصری ، با تعجب پرسیدم آقای دلبری ُ و آقای باصری ؟ یعنی حتی ' اونها هم در جریان فعالیت آقای تاجدار و اصلاح طلب ها تُو مسجد هستن ؟ پس واسه همین بود اون روز که من داشتم از آقای باصری راجب آقای تاجدار سوال می کردم سید رو بهونه کرد ُ و زود رفت پس نمی خواسته بدون اطلاع شما به من اطلاعات اضافی بده ؟ میثم گفت : بله همینطوره البته مدت زیادی نیست که ما آقای دلبری و آقای باصری رو در جریان قرار دادیم ، واسه همینه که تمام اتفاقات ویلای لواسون و اردوی شمال و حرف هایی که تو شنیدی و باعث شد تا آقای تاجدار و اصلاح طلب ها پشت تو صفحه بزارن و سعی کنن که با بد نام کردن تو ، تو رو به هر قیمتی شده از میدون به دَر کنن ، اینها همه اش واسه اون موقعه اس ، پرسیدم میثم جان ؟ پس قضیه آقای افکاری چی بود ، میثم پاسخ داد اون یه اشتباه از طرف آقای باصری فرمانده بسیج مسجد و یه اشتباه بزرگتر از طرف جناب دکتر فروزنده فرمانده ناحیه بود که البته به من اطلاع دادن که آقای دکتر خودش متوجه اشتباهش شده و اقرار کرده که یه کمی در برخورد با آقای افکاری زیاده روی کرده و نباید با عینک سیاه دیگران راجب آقای افکاری پیش داوری می کرده ، من گفتم : میثم جان باز جای شکرش باقیه که جناب فروزنده دوست فرمانده حوزه واقعه بینه و آگاهه ، میثم در جوابم گفت : البته همه اینها از طرف آقای باصری نبوده ، گویا اینطور که به من گفتن آقای افکاری دو نفر رو داخل فرمی که تُو حوزه بسیج پُر کرده بوده به عنوان معرف نوشته ، آقای فروزنده فرمانده حوزه خودش شخصا" با یکی از این دو نفر تلفنی صحبت می کنه تا از سوابق و گذشته آقای افکاری اطلاع پیدا کنه معرفی که آقای افکاری اسمش رو نوشته بوده پشت تلفن از آقای افکاری زیاد تعریف میکنه ولی آخرش میگه که برادر افکاری یه مقدار تندرو و خودمحوره و به آقای فروزنده پیشنهاد می کنه که زیاد به آقای افکاری میدون نده ، من گفتم : میثم جان پس واسه همین بوده که فرمانده حوزه به آقای افکاری گفته بوده که اَگه خواستی یه میخ هم به دیوار حوزه بزنی باید اول با من مشورت کنی و اجازه بگیری ؟ میثم خندید ُ و گفت بله مثل اینکه فرمانده حوزه کمی زیاده روی کرده و احترام ریش سفید آقای افکاری رو نِگه نداشته مخصوصا" تُو اون جلسه شب آخر در حضور دیگران و البته من متوجه شدم پشیمون شده ولی آقای افکاری خیلی ناراحت شده و دیگه حوزه نرفته و قضیه اون دوهزارتا عکس هم که آقای باصری رفته گرفته کار رو خراب تر کرده ، گفتم : پس میثم جان چرا رفتار بچه های بسیج با آقای افکاری عوض شده ؟ میثم‌ در جوابم گفت : خُوب اونها جوون ُ و کم تجربه هستن و فکر کردن برادر افکاری از حوزه اخراج شده و یه کمی هم برادر باصری مقصر بوده که به این بی احترامی ندونسته دامن زده و توضیح لازم رو به بچه هاش نداده ، تُو اون یه ساعت جلوی خونه بی بی و لوطی صالح خیلی از مسائل و گِره ها توسط عزیز دلم میثم واسم روشن شد و واقعا" احساس می کردم که محمد هم کنار ما ایستاده و هی به میثم میگه بگو ، بیشتر بگو ، همه اش رو بگو ، حسن من چون اطلاع نداره داره قصه می خوره ، داشتم به محمد فکر می کردم که یه هو مملی با دوچرخه اش اومد کنار ما ترمز کرد ُ و بلند ُ و نفس زنان گفت : سلام عمو میثم ، سلام عمو حسن و سلام دایی محمد و رفت تُو خونه ، من ُ و میثم خُشکمون زده بود ، به هم نگاه کردیم ُ و با هم گفتیم : میثم جان سلام تُو هم اینجا پیش ما هستی ؟ یه هو یه بوی گُل محمدی تُو هوا پیچید و من رو به گریه انداخت گفتم میثم جان این بوی محمد منه ، خودشه اون اینجاست پیش ما من اشتباه نمی کنم تا حرفم تموم نشده یه کبوتر سفید اومد نشست رو شونه محمد و بعد پَر کشید ُ و رفت ، میثم شو‌که شده بود پرسید این دیگه چی بود ؟ گفتم میثم جان این محمد بود می خواست از تو تشکر کنه ، میثم هم به گریه افتاد ، یه بی بی درب رو باز کرد ُ و گفت : پسرا ؟ پس چرا دَم درب وایسادید ؟ بیاید داخل چایی آوردم واستون ، برگشتم خونه تا درب باز کردم و به اهل خونه سلام دادم عیال با خنده گفت : سلام فرمانده ، خندیدم ُ و گفتم باز زودتر از من خانم افشانه اطلاعات رو بهت رسونده ، عیال گفت کجای کاری یه ساعت تموم با تلفن با هم صحبت کردیم ، و البته قرار شد که من یه سِرس اطلاعات و اتفاقات قسمت خانم ها رو واسه تو توضیح بدم ، من گفتم : پس اول یه لیوان چایی داغ ِ قندپهلوی لب سوزه ِ لب دوز با ناز ُ و عشوه ُ و رقص ُ و یه ماچ واسم من بیار بعد بشین سیر تا پیازه قضیه رو کاسه من تعریف کن ، عیال یه خنده شیطنت آمیز کرد ُ و گفت : اِ ِ ، زیادیت میشه ، میترسم رودل کنی ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
کَبوتر سوخته ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و سی و پنجم ۰۰۰ عیال یه خنده شیطنت آمیز به من کرد ُ و گفت : اِ ِ ِ ، زیادیت میشه میترسم رودل کنی بی مایع فَتِیره ، تو اول اون زنجیر ِ طلا رو که قولش رو دادی بخر و به قولت عمل کن بعدش فرمانده بازی در بیار ، من یه قیافه جدی به خودم گرفتم ُ و صِدام رو کُلفت کردم ُ و گفتم : ببینم ضعیفه ؟ مثل اینکه متوجه نیستی این فرمانده ات که بهت دستور میده اَگه اجراش نکنی بازخواست انضباطی میشی ، عیال زد زیر خنده ُ و با یه ناز دخترونه گفت : فعلا" که داخل خونه فرمانده منم ، جناب فرمانده ؟ و خندید ُ و رفت ، عین ماست وا رفتم ، خُوب راست میگفت تُو خونه فرمانده عیال بود ُ و من سرباز ، لباسم رو درآوردم و رفتم که دست هام رو بشورم وقتی برگشتم دیدم عیال اون لباس قشنگش پوشیده ُ و خودش رو مرتب کرده ُ و بوی خوشی میده ، یه سینی چایی با ناز گذاشت رو زمین ُ و گفت : این هم یه لیوان پُر چایی قند پهلو که چند تا هِل خوش بو دارن تُوش واسه جناب فرمانده خودم می رقصن بفرمایید ، اون روز و اون شب چه روز ُ و شب خوبی تُو زندگی سخت من بود شاید اَگه شما خونده های این قصه نگید که من دارم اغراق می کنم می تونستم واستون قسم بخورم که تعداد این روزها و شبهای خوش واسه من بعد اون سالهای جنگ ُ و دفاع مقدس خیلی کم بوده و من در فراغ عزیزترین دوست هام روزهای سختی رو گذروندم که حتی ' عیال ُ و ازدواج ُ و بچه ُ و نَوه نتونست جای اونا رو واسه من پُر کنه عمر واقعی من از این پنجاه ُ و شش سال همون مقدار زمانی بود که کنار بچه ها تُو جبهه بودم ای کاش هیچ وقت بر نگشته بودم مثل بچه ایی می موندم که مادرش از خونه که بهشت امیدش بوده انداختش بیرون و درب خونه رو به روش بسته و دیگه به داخل راهش نمیده ، هر چی گریه میکنه هر چی داد میزنه هر چی مامان ؟ مامان ؟ میکنه ُ و میگه ببخش غلط کردم فایده نداره و درب خونه به روش باز نمی شه انگار مامان فراموش کرده که آخه ، اینیِ که انداختی بیرون بچه اته جایی رو نداره کسی رو نداره ، تُو دلم گفتم : خدا جون آخه منم بنده تواَم دُرست بَدَم ولی من که به جزء تو کسی رو ندارم میشه یه بار دیگه درب باغ شهادت رو به روی من و بقیه بچه ها باز کنی و ما رو هم ببری پیش دوستای شهیدمون ، یه هو صحنه خونه واسم عوض شد دیدم تُو سنگر پشت خاکریز دریاچه ماهی شلمچه کنار محمد نشستم ، صدای بیسیم بلند شد (حسن حسن ؟ محسنم ) محسن یکی دیگه از دیده بان های ما اونور دریاچه ماهی نزدیک عراقی ها بود ، محمد سریع بیسیم رو برداشت ُ و گفت : (محسن محسن ؟ حسن) محسن جان بگوشم ، محسن گفت : حسن جان یه نقل داری واسه من بفرستی ؟ یه هو آقا قلعه قوند وارد سنگر شد ُ و پرسید کِیه ؟ آخه قرار بود فعلا" تا اطلاع ستاد تماسی نداشته باشیم ، محمد گفت : حاج آقا ؟ محسنه ، از ما گوله می خاد ، می خاد یه گِرای جدید واسش ثبت کنیم ، حاج آقا قلعه قوند گفت : بهش بگو اجازه نداریم ، محمد پشت بیسیم جواب داد ، (محسن محسن ؟ حسن) محسن جان ما نقل داریم نقلش هم تازه پخته شده ُ و داغ داغه ولی صاحب مغازه اجازه نمی ده بفروشیمش میگه خطر داره ممکنه تعزیرات درب مغازمون رو تخته کنه ، گرفتی حرف رو محسن جان ؟ داری من رو ؟ محسن از اون ور با کریه جواب داد دارمت عزیزم ولی بابا جان این لاشخورها یکی از کبوترای ما رو گرفتن ُ دارن پر ُ و بالش رو می سوزونن ، می خان چهارشنبه سوری باهاش راه بندازن ، فکر کنم بین لاشخورها چند تا کلاغ هم وجود داره اونا دارن کبوتر ما رو شکنجه می کنن شما نقل رو بفرستید گناهش به گردن من ، من پولش رو میدم محسن این رو با عصبانیت گفت ُ و بیسیم رو قطع کرد ، محمد رو کرد به حاج آقا قلعه قوند ُ و با بغض گفت بعثی ها یکی از بچه های ما رو اسیر کردن ُ و دارن شکنجه اش میکنن مثل اینکه چند تا مزدور منافق هم دارن بهشون کمک می کنن حاج آقا هیچ کاری نکنیم دست رو دست بزاریم ، جمشید با عصبانیت داد زد این حروم زاده ها به اسیر هم رحم نمی کنن یه نگاه به جمشید انداختم ُ و گفتم جمشید جان نگو حروم زاده ما با اینا جنگ داریم نه با پدر ُ و مادرشون حتی ممکنه بعضی از اینها رو به اجبار آورده باشن جنگ تُو بدترین شکلش ممکنه حروم لقمه باشن ، جمشید سکوت کرد و آروم گفت : اَگه حروم ۰۰ نبودن بقیه کلمه رو خورد و ادامه داد : که زنده زنده یه انسان رو آتیش نمی زدن ، یه هو صِدای بیسیم بلند شد (حسن حسن ؟ محسن) حسن جان بگوشی ، گوشی رو بردار ، محمد سریع بیسیم رو برداشت ، محسن از اون ور خط بیسیم داشت زار زار گریه می کرد ، حسن جان تُو رو خدا یه کاری بکن پاهاش رو آتیش زدن داره می سوزه ، دارن دورش می رقصن ، حسن جان تُو رو خدا یه نقل بفرست داره دیر میشه دارن زَجر کُشش می کنن سن ُ و سالش خیلی کمه ، یه هو جمشید داد زد نکنه احمد ما باشه و شروع کرد به گریه کردن آره احمده ، خودشه من میدونم احمده۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🔶امام صادق علیه السلام: در روز جمعه هیچ عملی افضل از صلوات بر محمد وآل محمد(صلی الله علیه وآله) نیست.[الخصال، ص۳۹۴] 🌼اللّهُمَّ صَلِّ علی محمَّد وَآلِ محمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌷ختم صلوات🌷 🔶مرحله سی و هشتم: 5 میلیون صلوات، جهت سلامتی وتعجیل در فرج امام زمان علیه السَّلامُ 🌸هر نفر: 30 صلوات🌸 🔶این پیام برای حدود(500) گروه ارسال شده است. ❇️ زمان: جمعه 🔸🔸🔸🔸🔸 🌎مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🔰 🔰 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 🔻 🔻             
👇👇👇👇👇مردم غیور ایران باز با اتحاد همیشگی خنثی میکنیم شنیدها حاکی از آن است که مزدوران اجیر شده سازمان منافقین و آبادی داخلی استکبار چهارشنبه سوزی را همراه مسمومیت و کشته سازی، خصوصا اطفال و نوجوانان را هدف قرار داده و این آخرین ترفند برای ناامنی و رعب و وحشت و نارضایتی مردم از حکومت مردمی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار داده اند! لذا خواهشمندیم نیرنگ و حیله کثیف و غیر انسانی دشمن مردم را جدی بگیرید و به هیچ وجهی تجمع و آتش بازی ایجاد نکنید و حدالامقدور در خانه‌ی خود بمانید و بیرون نیایید! /چهارشنبه سوری / خطر مسمومیت / خطر آتش سوزی / نا امن کردن محله ها و امثالهم / آخرین حربه برای ضربه زدن به مملکت و حکومت و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در دستور کار این بی غیرتان خدانشناس و منافقین را با درایت و مدیریت شما ملت عزیز و جوانان فرهیخته بیاری خداوند مهار و نقشه شوم آنها را خنثی فرمایید . /خواهشمندیم از خانه های خود در حد امکان خارج نشوید / مواظب بچه ها و سالخوردگان و ضعیفان جسمی باشید. /با تمام توان از تصمیم نابخردانه و ناجوانمردانه‌ی منافقین جلوگیری و آن را در نطفه خفه کنید . /اغتشاشگران که عوامل سعودی و اینترنشنال و اسرائیل و آمریکا و منافقین کور دل هستند ناامن کردن چهارشنبه سوری را بهانه دارندو می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند . لذا به کمپین نه به چهارشنبه سوری بپیوندید و از سلامتی خود و خانواده خود مواظبت کنید !! خطر جدی است ولی در مقابل واکنش سریع مردم عزیز جای نگرانی نیست! بهوش باشید و طعمه‌ی معاندین نشوید .
بسم الله الرحمن الرحیم در دل مومن هیچ حزن و اندوهی نیست کار خدا خیر در خیره الله اکبر یعنی بن بستی نباید در زندگی ات وجود داشته باشه اول اینکه خدا در دلهای غمگینه و خدا دلهای شکسته رو خوب میخره چرا که انسان در سرخوشی ها به خود غره میشه و خدا رو از یاد میبره هر وقت غم به سراغت اومد بگو خدایا دوستت دارم عاشقتم منو ببخش و یه تسبیح دست بگیر یا با بندهای انگشتت استغفرالله ربی و اتوب الیه بگو،گناه باعث توقفه و نعمتها رو از آدم میگیره رزقت تنگ شده برو ببین وسیله ی اضافی تو خونه چی داری از خوراک و پوشاک و سایر اقلام دیگه برو یه چیزی برسون به یه نیازمند ، نشد به یه خیریه ، اصلا هیچی نداری یه لقمه نون بریز یه جایی که یه پرنده بخوره یه آب به گل بده یه دستی سر فرزندت بکش ، یه فاتحه برا رفتگاتت بخون، یه دعا در هدایت کسی کن چرا میگن یوم الحسره چون راه برای خوب بودن و زندگی خیرخواهانه داشتن همواره. داری میری سرکار به اندازه ی یه نون پول بده به نونوایی بگو یه نون بده دست نیازمند یه فرد روستایی وقتی دزد اومد تو دهشون بردش حمامش کرد و سرشو اصلاح کردو بهش کار داد وقتی فقیر اومد در خونه اش بردش تو خونه سر سفره اش سیرش کرد و یه لباس بهش داد و با چیزی که داشت راهیش کرد ، توی حیاط خونه اش کلاغا گنجشکا گربه ها سهم داشتن سر برداشت محصول اول حساب فقرا و بیوه زنها و یتیما رو داشت بعد همسایه و فامیل و خویش و قوم وقت زمستون الوار می برد ته روستا رو زمینای خیس و گلی، برا حیوونا غذا می برد نماز صبحشو که می خوند کلامی از قرآن رو می خوند و بهش عمل می کرد تا عصر کار می کرد و نیمه های شب آذوقه به در خونه ی مستمندان می برد و سحرگاه به مناجات با خدا بر می خواست و از خدا برای همه طلب هدایت و نعمت و گشایش می کرد هیچگاه کسی رو نرجوند و پشت سر کسی حرف نزد و دائم الوضو و دائم الذکر بود و همیشه متبسم بود و مردم رو به مردمداری و نیکی دعوت می کرد و میگفت همه ی مخلوقات خداوند نیاز به محبت دارند و کسی رو سرزنش نمی کرد و خشمگین نمی شد می گفت مولای من علیست من وقتی میگم شیعه ام باید حداقل نشانی از مولا امیرالمومنین علی علیه السلام داشته باشم در طول شبانه روز هم با قرآن وکتابهای سیره ی اهل بیت علیهم السلام و صحیفه و نهج البلاغه و اشعار عرفانی مانوس بود و با خانواده و همه ی مخلوقات خدا مهربان بود سر هر کوهی که میرفت زیارت عاشورا می خوند و دعای فرج زمزمه ی همیشگی اش بود و صبح و شام برای مولایش صاحب الزمان اشک می ریخت وقتی از دنیا رفت همه ی روستا مانند پدر از دست داده عذادار بودن و شب هنگام عالمی در خواب دید سنگ قبر سبز رنگی را نقاب زدگان سبز پوش حمل می کنند و روی آن با خط خوش نوشته عبد صالح خدا و نام آن فرد روستایی بر آن حک شده بود به او در خواب گفتند فردا به تشییع جنازه ی عبد صالح خدا بروید و در فراق او مویه کنید. انسان در این دنیا اومده تا مثل خدا باشه فقیر ها رو کمک کند گرسنه رو سیر کنه برهنه رو بپوشونه اندوه کسی رو برطرف کنه برای درمان بیماری هزینه کنه در هدایت کسی بکوشه و نیاز دیگران رو به وسعش برطرف کنه و زندانی آزاد کنه و هر خیری که می تونه به مخلوقات خدا برسونه حضرت عزرائیل علیه السلام وقتی تشریف میارن روح مومن رو قبض کنن چهره شون بستگی به اعمال و نیات ما داره اگه در دنیا نیکو کار بودیم به زیباترین شکل تشریف می آورند برای سوال و جواب مومنین بشیر و مبشر فرشتگان زیبارو تشریف می آورند و قبر مومن تبدیل به باغی از باغهای بهشت میشه شکرگزاری در نعمت رو باز میکنه ما با وجود اهل بیت علیهم السلام و قران هیچ کم و کسری نداریم کافیه یه تسبیح دست بگیریم و تمام داشته ها رو در نظر بگیریم و الحمدلله بگیم و در نعمت رو بروی خود باز کنیم همه رو باید از خود بالاتر ببینیم و کسی که معلولیت جسمی داره او احترامش فزونتره چرا که نعمتهای خدا رو به ما یاداوری میکنه و او نزد خدا مسوولیت سنگینتری قبول کرده فردی که در اثر مشکلات یا محیط آلوده به بیماری اعتیاد گرفتار اومده او هم نزد خداوند عزیزه و به ما نعمت سلامت رو یادآوری میکنه گهگاهی برای این عزیزان غذای گرم و لباس ببریم .نمیتونیم ببریم حمام خانه .کمکش کنیم یه حمام بیرون بره. عزیزی که سر چهار راه گل میفروشه یا اسفند دود میکنه یه سلام و خدا قوت که می تونیم بهش بگیم از دستمون میاد یه کمک هم بهش بکنیم خدا میگه گمانت رو نیکو کن حسن ظن داشته باش با اندکی کمک من ، نه من فقیر میشم نه اون پولدار، یه کم جهان او زیباتر میشه. خدا میگه تجسس نکنید وسواس نداشته باشید عیبجویی نکنید بلکه بگید ندیدم ستار باشید خطا پوش باشید مثل تاریکی شب مثل خورشید به همه بتابید مثل بارون زندگیها رو اباد کنید و سبز و مثل خاک فروتن و متواضع باشید اول انسان یه نطفه ی بدبو بعدشم یه لاشه ی گندبو چیزی برای تکبر و خودبرتربینی و حسادت و بخل و خساست باقی