💠تصویر شهید سرهنگ علیرضا شهرکی رئیس پلیس آگاهی شهرستان سراوان
🔹همسر محترم ایشان نیز به علت شدت جراحات به شهادت رسید.
🆔 @shahidmostafamousavi
#هنر_مرد_بودن
آقایی که میخواهد #محبت همسرش را بیشتر جلب کند، به خانواده همسرش احترام میکند زیرا هرچه احترام و محبت یک مرد به #خانواده همسرش بیشتر باشد، محبت #خانمش به او افزون تر خواهد شد...🌱
حضرت آیت الله سید محمدتقی شفتی
@jawaher_kalam
💢اپوزیسیون سر کارند
🔹اعتراف به سرکار گذاشتن اپوزیسیون توسط اروپاییها در گفتوگوی دو نفر از مخالفان جمهوری اسلامی از نکات جالب مناظره دو شخصیت اپوزیسیون بود.
🗣محمد منظرپور خبرنگار سابق بیبیسی گفت:
🔸«رابطه اپوزیسیون با دولتهای اروپایی پارازیتی است، یعنی مثل پارازیت میچسبند به اون دولتها و از آنها میمکند.»
🗣شهرام همایون در پاسخ به ادعای منظرپور گفت:
🔹«من با شخصیتهای اروپایی بارها ملاقات کردم در این دیدارها اونها با دقت نکات را یادداشت میکنند و شما فکر میکنی این یاداشتها قراره تبدیل به لایحه علیه جمهوری اسلامی بشود، اما وقتی از اتاقشان بیرون میروی تمام یادداشتها رو پاره میکنند.»
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میگم هر قدمی که عقب نشینی کنید ده قدم جلو میان یعنی این.
تو خیابون های جمهوری اسلامی اینجوری قدرت نمایی میکنن و به ریش بعضی مسئولین بی غیرت میخندن.
چون میدونن هیشکی کاریشون نداره.
من اگه جای بعضی مسئولین بودم خودمو حلق آویز میکردم تا بیشتر از این مایه ننگ خودم و دودمانم نباشم.
بیچاره زن و بچتون که دلشون خوشه مرد تو خونشونه.
اگه مردونگی داشتین چهار تا بچه سوسول اینجوری تحقیرتون نمیکردن.
خاک بر سرتون مفتخورا
ببینید چطور یک بی حیا برای فرمانده نیروی انتظامی قدرتمندترین کشور اسلامی رجز میخونه و به مقدسات میلیونها مسلمان توهین میکنه!
چیکار کردین که اینا اینقدر وقیح شدن؟
چرا علما اعلام عزا نمیکنن؟!
حکومت و قدرت رو دست گرفتیم که اینطور به مقدساتمون توهین کنن؟!
خب چه کاری بود، زمان شاه میشد نماز خوند و روزه گرفت.
انقلاب کردیم تا اسلام قدرت پیدا کنه و احکامش در جامعه پیاده بشه وگرنه عبادات فردی که انقلاب نمیخواست.
از این بی حیاها هیچ انتظاری نداریم. ولی خاک بر سر مسئولی که پا روی خون شهدا گذاشته و پست و مقام گرفته اما بجای حراست از انقلاب و اسلام فقط به فکر رای و حفظ میز خودشه.
یک لعنت به این هنجارشکنها و صد لعنت به برخی مسئولین بی غیرت .
@khmoghaddam
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
💔
حکایت عجیب شهیدی که حر خراسان شد
حر خراسان
محمدعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به مندلیطلا معروف بود
او اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه دستگیر و به شلاق محکوم شد و جلوی مسجد روستا در برابر مردم، حدّ شلاقش زدند.
بعد از حد، پدرش گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی
مندلی به دوستش گفته بود:
حرف پدر، دلمو خیلی شکست. وقتی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به اباعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم اما بسیج روستا و چند بسیج دیگر بهخاطر سابقه خرابم، ثبتنامم نکردند.
دوستش او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرد.
وی میگوید: "مندلیطلا هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من ۲۷روز دیگه شهید میشم و بدنم۲۰روز تو بیابون میمونه. وقتی بعد از۴۷ روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.
دقیقا۴۷روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند
مردم روستا میگویند: با اینکه پیکر این شهید۲۰ روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطرزدی؟
#شهید_محمدعلی_پورعلی
تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚#قسمت_پانزدهم
_۵دقیقہ بعد رامین رسید...
سوار ماشیـݧ شدم بدوݧ اینکہ حرفے بزنہ حرکت کرد.
_نگاهش نمیکردم ب صندلے تکیہ داده بودم بیرونو نگاه میکردم همش صداے سیلے و حرفاے ماماݧ تو گوشم میپیچید
باورم نمیشد.
اوݧ مـݧ بودم کہ با ماماݧ اونطورے حرف زدم❓❓❓
واے کہ چقدر بد شده بودم
_باصداے بوق ماشیـݧ بہ خودم اومدم
رامیـݧ و نگاه کردم چهرش خیلے آشفتہ بود خستگے رو تو صورتش میدیدم چشماش قرمز بود مث ایـݧ کہ دیشب نخوابیده بود
دستے بہ موهاش کشید وآهی ازتہ دل
دلم آتیش گرفت آشوب بودم طاقت دیدݧ رامیـݧ و تو اوݧ وضعیت نداشتم
_ناخودآگاه قطره اشکی از چشمام سرازیر شد
رامیـݧ نگام کرد چشماش پراز اشک بود ولے با جدیت گفت:
اسماء نبینم دیگہ اشک و تو چشمات
اشکمو پاک کردم و گفتم:پس چرا خودت....
حرفمو قطع کرد و گفت بخاطر بیخوابے دیشبہ
بیخوابے❓چرا❓
_آره نگرانت بودم خوابم نبرد
جلوے یہ کافے شاپ نگہ داشت
رفتیم داخل و نشستیم
سرشو گذاشت رو میز و هیچے نگفت
چند دیقہ گذشت سرشو آورد بالا نگاه کرد تو چشام و گفت:
_اسماء نمیخواے حرف بزنے
چرا میخوام
خوب منتظرم
رامیـݧ ماماݧ مخالفت کرد دیشب باهم بحثموݧ شد خیلے باهاش بد حرف زدم اونقدرے ک...
اونقدرے ک چی اسماء❓
اونقدرے ک فقط با سیلے ساکتم کرد دیشب انقدر گریہ کردم ک خوابم برد و نفهمیدم زنگ زدے
_پوفے کرد و گفت مردم از نگرانے
اما حال خرابش بخاطر چیز دیگہ بود
ترجیح دادم چیزے نگم و ازش نپرسم
اون روز تا قبل از تاریکے هوا باهم بودیم همش بهم میگفت ک همه چے درست میشہ و غصہ نخورم
چند بار دیگہ هم با ماماݧ حرف زدم اما هر بار بدتر از دفہ ے قبل بحثموݧ میشد و ماماݧ با قاطعیت مخالفت میکرد
_اوݧ روز ها حالم بد بود دائم یا خواب بودم یا بیروݧ حال حوصلہ ے درس و مدرسہ هم نداشتم
میل بہ غذا هم نداشتم خیلے ضعیف و لاغر شده بودم
_روزهایے ک میگذشت تکرارے بود در حدے ک میشد پیش بینیش کرد
رامیـݧ هم دست کمے از مـݧ نداشت ولے همچناݧ بر تصمیمش اصرار میکرد و حتے تو شرایطے ک داشتم باز ازم میخواست با خانوادم حرف بزنم
اوایل دے بود امتحانات ترمم شروع شده بود
یہ روز رامیـݧ بهم زنگ زد و گفت باید همو ببینیم ولے نیومد دنبالم بهم گفت بیا هموݧ پارکے ک همیشہ میریم
_تعجب کردم اولیـݧ دفہ بود کہ نیومد دنبالم لحنش هم خیلے جدے بود نگراݧ شدم سریع آماده شدم و رفتم
رو نمیکت نشستہ بود خیلے داغوݧ بود...
✍ ادامه دارد ....
دنبال رفیق شهید هستی بسم الله
مادر شهید سید مصطفی موسوی:
مصطفی گفت مادر من صدای
«هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم .
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت
نیست
قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم .
اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله.
📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم
تک پسرخانواده
دانشجوی رشته مکانیک
مقلدحضرت آقا
تولد ۷۴/۸/۱۸
شهادت ۹۴/۸/۲۱
شهادت سوریه
محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران
قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶
{ شهید نشوی میمیری }
🙇♂رؤیای اصلیام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تلآویو بزنم
شما به کانال من جوانترین🕊شهید
مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
ایتا کانال استیکر شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
#کانال_سید_مصطفی_موسوی
#جوانترین_شهیدمدافع_حرم
#گروه_ایتا_
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✨﷽✨
📜مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات
✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
📚 الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵،
↶
🙆🏻♂ نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود🤴🏻
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد ...
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب ...
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار "
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد ...
صبح صدای پای سربازان را شنيد...
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم ...
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند...
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی ...
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ...
همسرش لبخندی زد و گفت :
مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند "
فکر زيادی انسان را خسته می کند ...
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست ".
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی...!
یا از زندگی عقب
در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش...
چند آيه زيبا : 🌺
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)